سیره امام هادی علیه السلام

مشخصات کتاب

سرشناسه : صادقی، سیدغلام حسین، 1340 -

عنوان و نام پدیدآور : سیره امام هادی علیه السلام/ سیدغلام حسین صادقی.

مشخصات نشر : قم: آستانه مقدسه قم،انتشارات زائر، 1393.

مشخصات ظاهری : 188 ص.؛ 5/14×21س م.

فروست : انتشارات آستان مقدس حضرت معصومه؛ 466. مدیریت پژوهشی آستان مقدس قم؛ 96.

شابک : 60000 ریال: 978-964-180-364-5

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

یادداشت : کتابنامه: ص. [181] - 188؛ همچنین به صورت زیرنویس.

موضوع : علی بن محمد (ع)، امام دهم، 212 - 254ق.

شناسه افزوده : آستانه مقدسه قم. انتشارات زائر

رده بندی کنگره : BP49/ص185س9 1393

رده بندی دیویی : 297/9583

شماره کتابشناسی ملی : 3373102

ص:1

اشارة

ص:2

ص:3

ص:4

فهرست مطالب

طلیعه. 11

فصل اول:کلیات

مقدمه 17

معنای لغوی و اصطلاحی سبک و سیره 21

پیشینه سیره نویسی... 23

جایگاه امام.. 25

نقش الگودهی... 27

فصل دوم: رفتار فردی امام هادی علیه السلام

1. لباس..... 31

ص:5

2. غذا 34

3. شیوه تربیت.... 36

4. ساده زیستی... 42

فصل سوم:

اخلاق اجتماعی امام هادی علیه السلام. بردباری... 45

2. خلق نیکو.. 46

3. ابراز همدردی... 48

4. رحمت و مهربانی... 49

5. دوری از خدعه.. 53

6. ار تباط صمیمانه با همه.. 54

فصل چهارم: آموزه های فرهنگی در رفتار امام هادی علیه السلام

پاسداری از دین... 59

حل مشکل علمی... 67

تربیت شاگردان... 71

پاسخ به سؤالات.... 73

مبارزه با انحرافات.... 77

رویارویی با فقهای درباری... 90

شبهه شناسی و شبهه زدایی...

ص:6

احترام به علما 96

فصل پنجم: آموزه های تربیتی امام هادی علیه السلام

دعوت به تقوا و بندگی... 103

اندرز و نصیحت.... 104

1. عبادت خدا 105

2. نهی از بد گفتن به روزگار. 106

3. منع از چاپلوسی... 107

4. معرفی ارزش دنیا 107

5. سفارش به استغفار. 108

6. توصیه به شکرگزاری... 108

شیوه برخورد با گمراهان... 110

تنوع در ارائه شیوه های تربیتی... 111

توجه به نعمتها و شکرگزاری از آن... 112

آماده کردن مردم برای دوره غیبت.... 113

اهتمام به تربیت در قالب دعا 119

1. زیارت جامعه.. 119

الف) اشاره به جایگاه اهل بیت.... 121

ب) شهادت به وحدانیت خداوند... 121

ج) شهادت به رسالت پیامبر6.. 122

د) دوستی با اهل بیت علیهم السلام شرط دوستی با خدای متعال.. 122

ص:7

ه_) منزلت اهل بیت علیهم السلام نزد خدا 122

و) رجعت.... 123

ز) نوید به ظهور امام قائمعلیه السلام... 123

2. زیارت وداع.. 124

3. دعا برای دستیابی به عزت.... 125

الف) عزت.... 126

ب) دفع مکر شیاطین... 126

ج) توفیق شایستگی... 126

فصل ششم:

آموزه های اخلاقی در مکتب امام هادی علیه السلام

1. بی آلایشی... 129

2. سخاوت.... 131

3. دلجویی از درماندگان... 136

4. اطمینان قلب.... 140

فصل هفتم:

روش سی_اسی امام هادی علیه السلام

1. موقعیت شناسی... 145

2. رازداری و تقیه.. 146

الف) حفظ تشیع.. 149

ب) موفقیت در برنامهها 151

ص:8

ج) حفظ جان پیروان152

3. نفوذ در حکومت152

ارتباط با مردم از طریق شبکه وکالت154

فصل هشتم:

انس با معبود

عبادتهای امام161

شب زنده داری166

مناجات167

فصل نه_م:

سیاست های اقتص_ادی امام هادی

سامان دهی وجوهات شرعی174

اهتمام به کار و تلاش177

کمک به شیعیان178

تأمین مالی مردم از طریق دربار178

کتابنامه181

ص:9

ص:10

طلیعه

شاخص ترین واژۀ عرشی که نبوت و امامت را همچون دو گوهر ملکوتی در درون خود میپروراند و معدن لایزال همۀ کمالات و اساس همۀ خیرات است، حقیقت ولایت است. در عظمت و والایی ولایت همین بس که زبان عصمت و بیان باقرالعلوم پیرامون آن فرمود: «وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْءٍ کمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَةِ؛(1) که هیچ چیز چون ولایت به ندای حضرت حق آراسته نمیباشد».

ولایت از سویی قرب و نزدیکی به ساحت ربوبی است و از سوی دیگر تجلیگاه و ظهور فیض رب و اشراق مولویت حقیقی اله است، که از آن فروغ جود وجود و برکت حرکت و بالندگی بر هستی ممکن جاری است.

 اولیاء الهی، کسانی هستند که به این موهبت آسمانی آراسته اند، حقیقتی که فقط پرتوی از جمالشان در عرصۀ خاکی قابل مشاهده است و همین جلوه، آفتاب هدایتی است که اگر به بصیرت جان بتابد، هزاران چشمۀ خورشید از آن نمایان میگردد، و جان را به جانان متصل، و انسان را از خاک به معراج برده و ملکوت را به وجود آن نور باران میسازد.

به هر روی، بارزترین و کاملترین چهرههای ولایی بعد از رسول خدا1 که بر این سپهر درخشیدند عترت آن حضرات میباشند که سرچشمۀ همۀ خیرات و کمالاتاند. شناخت و معرفت نسبت به آنان و آگاهی از سلوک فردی

ص:11


1- [1] . اصول کافی، ج2، ص18.

و اجتماعی آنها آفتاب هدایت، و یکی از بهترین راهکارها برای راه یابی به مراحل کمال و تعالی و آراستگی به سیمای انسان کامل است. البته، درک حقیقت این مقام برای افرادی چون ما دست نیافتنی است.

و امیرالمؤمنینعلیه السلام در توصیف مکانت امام و امامت فرمود: فَمَنْ ذَا یَنَالُ مَعْرِفَتَنَا أَوْ یَعْرِفُ دَرَجَتَنَا؛ پس کیست که به معرفت ما دست یابد، یا بیان درجۀ ما تواند؟ عقلها و خردها متحیرند، فهمها در آنچه میگویم سرگشتهاند، بزرگان کوچک، دانشمندان ناتوان، شاعران زبانآور لال، سخنگویان کُند، و زمین و آسمان فرویند از توصیف اولیاء خداوند.

همتایی قرآن و عترت، در همۀ مراتب از عرش تا فرش، در حدیث شریف ثقلین و تصدیق قرآنی این حدیث در سخن امام هادی علیه السلام پرده از چهرۀ این مکانت الهی برداشته و این مقام را تفسیر مینماید.(1) چون در معنا و مفهوم هماهنگی و همتایی رازی بزرگ، نهفته و آن یگانگی این دو وزنۀ وزین الهی و میراث ماندگار رسول نبوی1 است. این همتایی به آن معنا نیست که هر یک پیامی مستقل دارند و دیگری نیز همان پیام را دارد، بلکه به این معنا است که اساساً یکی بدون دیگری پیامی نداشته و ساکت است و رجوع به یکی بدون دیگری عین ضلالت و گمراهی است و فروغ هدایت این دو آنگاه جان را منوّر میسازد که هم به قرآن و هم به عترت و هم به همتایی و هماهنگی قرآن و عترت توجه شود، و مع الاسف آنچه امروز موجب فساد و گمراهی امت اسلامی گردیده، عدم توجه به همتایی و همسویی این دو ثقل عظیم است. این نگاه دوبینانه و التقاطی سبب گردیده که گروهی به ظاهر، خویش را به قرآن بسته و از عترت بریدهاند و گروهی دیگر برعکس، و از همگرایی و همآوایی

ص:12


1- [1] . تحف العقول، ص483، کلامه فی الجبر و التفویض.

این دو که فروغ یک آفتاب هدایتند، غافل شدهاند. به هر روی، امامت مرزبان سنگر توحید است، و مقامی بس ارجمند که خدای متعال حضرت ابراهیم را پس از تشرّف به مقام نبوت و رسالت و آراستگی به خلّت و پس از امتحانات بزرگ، و سرافرازی، او را به مقامت امامت برگزید.

حضرت امام ابوالحسن علی بن محمد الهادیH، آفتاب تابناک این سپهر رفیع است. چشمه نور زندگانیش پیوسته بر جهانیان نور میپراکند. اوراق پیش رو، در پی آن است تا جلوهای از این آفتاب هدایت و سیره آسمانی را فراروی خوانندگان قرار دهد تا مشعل راه حق جویان قرار گیرد و با طراوت نمی از یم سیرۀ آن حضرت، شادابی و طراوت معنوی را به زندگانی ما جاری سازد.

آن حضرت که اعجاز سخنش قلب سیاه و سخت طاغوت سامرا –متوکل- را لرزاند و طنین شعری که خواند اشک از دیدگان او جاری ساخت و بساط میگساری او را برچید.(1)

از نگاه زندگانی سیاسی او، شکوه نام و جلال آن جناب چنان بود که خواب از چشمان عفریت سامرا ربوده، و آن حضرت در حالی که تنها در درون اطاقی در محراب عبادت به نیایش ایستاده بود، به امر متوکل خانۀ آن حضرت شبانه مورد هجوم قرار گرفته و آن حضرت را با همان حال به دربار حکومت میآوردند.

از نظر توسعه فرهنگی و معارفی نیز بزرگترین مرزبان اسلام ناب بود. آنگاه که متوکل بند از احمد بن حنبل برداشت و او را از زندان آزاد و کرسی زعامت دینی را به او واگذار کرد، احمد نیز با یک حرکت ارتجاعی و برگشت به سیرۀ ظاهرگرایان و اهل حدیث، به تبیین اصول و عقاید اسلام بر مبنای

ص:13


1- [1] . مروج الذهب، مسعودی، ج3-4، ص428 و اشاره به شعر: «با تو اعلی قلل الاجبال تحرسم...».

روایات مشکوک و مجعول پرداخت. آن حضرت تا توانست از اصول عقائد و معارف دینی حفاظت کرده و رسالۀ آن حضرت در جبر و تفویض، پرتوی از این نورافشانی بود. در درون مکتب شیعی نیز به پالایش و پیرایش این مکتب پرداخت؛ آن حضرت به طرد غالیان پرداخت و افرادی چون: «علی بن حسکه» و «ابن بابای قمی» را مورد لعن قرار داد و آنان را طرد کرد در پاسخ نامهای؛ پیرامون علی بن حسکه فرمود: «... و لعن الله علی بن حسکه القمی».(1)

و در نامهای دیگر پیرامون ابن بابای قمی فرمود: «... علیه لعنة الله، اگر قدرت یافتید با سنگ به سرش بکوبید، همانا او مرا اذیت کرده است. خداوند در دنیا و آخرت او را آزار دهد».(2)

از سوی دیگر، با وجود طرد غالیان، آن حضرت به تبیین مکانت امام و امامت پرداخت و با بازنمایی از این موهبت الهی در زیارت جامعه، تجلیاتی از این آفتاب ملکوتی را به نمایش گذاشت.

در پایان با سپاس از درگاه الهی به خاطر توفیق این خدمت از حمایتهای حضرت آیت الله سید محمد سعیدی دامت افاضاته تولیت محترم آستان مقدس و همه محققان و پژوهشگران محترم که با این مدیریت همکاری دارند و نیز کلیه دست اندرکاران امور چاپ قدردانی مینماییم.

مدیریت پژوهش

آستان مقدس

ص:14


1- [1] . رجال کشی، ص518، ح996.
2- [2] . همان، ص520، ح999 و 1000.

فصل اول:کلیات

اشارة

فصل اول:

کلیات

ص:15

ص:16

مقدمه

مقدمه

امام هادی علیه السلام با اعمال و رفتار نورانی خویش، زندگی سعادتمندانه را به یاران خود میآموخت. آن حضرت سمند سخن را در مرغزار معارف جان پرور الهی به جولان در میآورد و از دریای دانش خود، باران درّ و گهر را نثار دوستان راستین امامت می نمود. گرچه این سخنان گهربار در خور عقول آنان بود، نه نمایانگر حقیقت امامت. در حقیقت، گوشه ای

از بوستان معارف خدایی در قالب رفتار و سبک زندگی امام هادی علیه السلام، متجلی شد و تشنگان زلال معرفت دینی را به سرچشمههای فضایل و کمال رهنمون کردند.

گفتار و منش آن حضرت ترسیم حیات طیبه انسانی و تبلور ارزشهای الهی بود.

آن امام همام، معدن رحمت، گنجینه دانش، پشتیبان کرامت، ریشه نیکی، چراغ تاریکی­ها، پرچم پرهیزکاری و حجت خدا بود، از این رو پیروی از سبک زندگی و دستورات آن بزرگوار، راه دستیابی به کمال انسانیت و سعادت خواهد بود. امام هادی علیه السلام همچون سایر ائمه هدی الگویی الهی برای همه انسانهاست که جایگزینی ندارد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، جهان بینی برگرفته از مکتب اهل بیت در برابر تمدن پوشالی غرب سر بر آورد. گرچه جهان بینی غربی با شیوهها

ص:17

و ابزارهای گوناگون به تقابل با اسلام بر آمد تا بتواند آن را منزوی و از صحنه رقابتهای فرهنگی خارج سازد، اما به لطف پروردگار روز به روز بر طرفداران اندیشه اسلامی افزوده شد و اسلام در تمام نقاط دنیا حضوری عینی پیدا کرد.

استکبار وقتی نتوانست مانع پیشرفت اسلام شود، تدبیر دیگری اندیشید و با تهاجم به اعتقادات اسلامی، گستره ضدیت خود را بیش از پیش ادامه داد. به خدمت گرفتن عناصر پلید و وابسته ای همچون سلمان رشدی، طراحی کاریکاتورهای موهن از پیامبر6 در دانمارک، توطئه آتش زدن قرآن، توهین به امام زمانعلیه السلام و امام هادی علیه السلام و نفی ظهور آن حضرت با کنایه و طنز و در قالب شعر، از جمله این ضدیت هاست.

خداوند متعال مسلمانان را به پیروی از پیامبر خود سفارش کرده و فرموده:

> لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ

ص:18

نکرده بودند، بلکه فقط سنت آن حضرت را شنیده بودند و تعبداً آن را باور داشتند. در این میان، شیعیان برای پر کردن خلاء وجودی پیامبر خدا6، ائمهعلیهم السلام را سرمشق خود قرار دادند و رفتار ایشان را معیار و مبنای زندگی شایسته دانستند. اصحاب ائمه سبک زندگی آن حضرات را الگویی کامل و الهی برای آیندگان به شمار می آوردند، از این رو شیوه زندگی امامان علیهم السلام را برای نسلهای بعدی، ارائه دادند؛ چرا که پرتو نورانی این روش زندگی، همه قلمروهای مکانی و زمانی را در بر میگیرد.

 تفسیر اعمال و گفتار امامان معصوم، در قالب سیره نویسی، از اهمیت اساسی برخوردار است و موجب رهیافتهای درست در زندگی میگردد.

 در سیره شناسی سعی می شود تا با دغدغه و حساسیت بیشتری نسبت به سبک زندگی و رفتار پیامبر6 و امامان علیهم السلام نگریسته شود تا موجبات عمل به سلوک پسندیده آن بزرگواران فراهم آید.

نکته مهم دیگر اینکه سیره نویسی و تدوین سبک زندگی و رفتار پیشوایان دینی، خاص دین مبین اسلام است. نگرانی مسلمانان نسبت به از دست رفتن سنت رسول الله6 باعث شد تا در این راه تلاش ورزند و کتابهایی را با عنوان سنن یا سیره بنگارند.

روش سیره نویسی درباره پیامبر خدا6 و اهل بیت علیهم السلام با تاریخ نویسی ها و شخصیت نگاری های مرسوم در سایر کشورها تفاوت دارد، زیرا در نگارش سیره حضرات معصومان نویسنده سعی دارد جنبه های کاربردی و عملی زندگی آن بزرگواران را فرا روی خوانندگان قرار دهد.

زندگی هر امام معصوم را میتوان به دو صورت بررسی کرد:

نخست به شکل تجزیه و تحلیل جزئی، یعنی یک یا چند بعد از زن_دگی

ص:19

یکی از امامان علیهم السلام را جداگانه بررسی کنیم و با توجه به شرایط مکانی و تاریخی از آن الگوبرداری نماییم.

شیوه دیگر آنکه تمام دوران زندگی آن امام را تجزیه و تحلیل کنیم.

در گذشته، نویسندگان، بیشتر روش دوم را در پیش میگرفتند، ولی امروزه بُعدی از شخصیت یک امام را تحلیل می کنند که این روش، ما را با شخصیت آن امام، بیشتر آشنا میسازد.

این روش برای معرفی شخصیت امام مؤثرتر مینماید، زیرا اگر همه ابعاد زندگی امامعلیه السلام به طور جداگانه و دقیق، تجزیه و تحلیل شود، بیشتر میتوان به شخصیت آن امام آشنایی پیدا کرد. از طرفی ممکن است در معرفی ائمه علیهم السلام به رفتار و موضع گیری به ظاهر به ظاهر متضادی برخورد کنیم، ولی اگر به دقت در شرایط مکانی و تاریخی آن عصر بنگریم، میفهمیم که هدف همه آنها یکسان بوده است.

آیت الله شهید سید باقر صدر در این باره میگوید:

«امامت ما هویت یکسانی است که در همه ایشان به گونه ای مساوی تحقق یافته و مسئولیت و شرایط آن یکی است. پس باید بازتاب این خصیصه و هویت یکسان، در زندگی تک تک ایشان یک حرکت مربوط به هم را شکل دهد».(1)

از آنجا که پایان کار این جزوه همزمان گردید با ولادت رسول خدا6 و امام صادقعلیه السلام هدیه می نمایم به پیشگاه رسول اکرم6، ائمه اطهارعلیهم السلام و روح والدینم.

ص:20


1- [1] . اهل بیت متنوع، ادوارد حدیث هدف، شهید صدر، المجوعه الکلمه، ج11، ص 142.

معنای لغوی و اصطلاحی سبک و سیره

سبک در لغت یعنی گداختن فلز، به قالب ریختن فلز گداخته، کلمات را به طرز نیکو تلفیق کردن و آراستن.(1) اصطلاح حسن السیره، یعنی او نیکو روش و خوب کردار است.(2) سیره، یعنی طریقت، سنت و حالتی که انسان دارد و طریقه و راهی که برگزیده است.(3) گرچه در بعضی کتب به معنای سنت و طریقت، مذهب و هیئت نیز آمده است.(4)

سبک، در اصطلاح به مجموعه رفتارهای یک فرد شامل روش، سیره و سیرت اطلاق میگردد. سیره یا سیرت در فارسی به معنای طریقه و انتظام است.

واژه دیگری که تقریباً معنای سبک را میرساند، شیوه است. شیوه در لغت، به معنی روش، طریقه، قاعده، قانون، خوی و عادت است.(5)

از جهت دیگر، روش یا شیوه خاصی را که شاعر یا نویسنده برای بیان افکار و مطالب خود اختیار کرده است، سبک می گویند.(6)

روش نیز که معنای سبک را در ذهن تداعی میکند به معنای راه رفتن، طرز زندگی، عادت و قاعده و قانون و مثل آن است.(7)

ص:21


1- [1] . فرهنگ فارسی عمید، ج2، صص 1977 و 1162.
2- [2] احمد سیاح، فرهنگ بزرگ جامع نوین، ص690.
3- [3] . ابراهیم انیس و عبدالحکیم منتصر، المعجم الوسیط، ج1، ص 467.
4- [4] . السعید الشرتوتی، اقرب الموارد، ، ج1، صص 200 و 381.
5- [5] . فرهنگ فارسی عمید، ص1346.
6- [6] . همان، ج2، ص1346.
7- [7] . برهان قاطع، محمدحسین بن خلف تبریزی، ص609.

سیرت نیز یکی از واژگانی است که در این گونه مباحث، از آن استفاده میشود و با سبک به یک معناست؛ یعنی همان مفهوم عادت، هیئت، سنت، طریقت، مذهب، روش و خو و خلق.(1) از این گذشته، سبک در لغت به معنای اسلوب و روش نیز به کار رفته است.(2)

از این تعاریف به دست میآید که سبک و سیره تقریباَ در یک معنا به کار می روند. بر این اساس وقتی گفته میشود سبک زندگی شخصی، بدان معناست که میخواهند اسلوب، روش، عادت، طریقت، خوی و خصلت کسی را بیان کنند.

سیره در اصطلاح به معنای راه، شیوه و روش آمده است؛ مثلاً وقتی پرسیده میشود که سیره او در زندگی چیست، منظور آن است که میخواهیم بفهمیم، سبک و روش او در زندگی چگونه است.

 سیره در اصل برگرفته از «سیر» به معنای حرکت مستمر و هدفمند است.(3) برخی نیز سیره را در اصطلاح به معنای روشی می دانند که شخص آن را به عنوان ضابطه و قانون زندگی برگزیده و خود را ملزم به انجام آن دانسته است. از این جهت، سیره با عادتهای شخصی تفاوت دارد، زیرا عنصر انتخاب در آن دخالت دارد و آگاهانه است، اما عادتهای شخصی ممکن است ناآگاهانه و بدون توجه باشند، از این رو به سیره، طریقه نیز گفتهاند.(4)

ص:22


1- [1] . فرهنگ فارسی عمید، ص1262.
2- [2] . ر.ک: یحیی معروف، فرهنگ معروف، ص233؛ ابن منظور، لسان العرب، ج6، ص453.
3- [3] . لسان العرب، ج6، ص 453.
4- [4] . همان، ص454.

سنت نیز همان سیره است و سنت رسول خدا6 یعنی، سیرت و سبک زندگی آن حضرت. از این رو سنت رسول خدا6 به معنای طریقت ایشان است و به عبارتی، شیوه و روش آن بزرگوار را نشان میدهد.(1)

پیشینه سیره نویسی

سیره نگاری و ثبت روش زندگی رسول خدا6 و امامان معصوم علیهم السلام به صدر اسلام باز میگردد. برخی از نویسندگان به نحوه و شیوه سلوک، رفتار، سبک زندگی و اخلاق رسول خدا6 و ائمه علیهم السلام در عرصههای گوناگون حیات فردی، اجتماعی، سیاسی، عبادی و اقتصادی توجه نموده، آنها را جداگانه جمع آوری می کردند. از طرفی معاصران و اصحاب پیامبر6 توجه و اهتمام خاصی به حفظ و ثبت سیره و شرح زندگانی و نیز صفات آن حضرت داشتند.

این سیره نگاری بعدها به شکل جزئی تری درباره خلفا، سلاطین، علما و حتی سایر طبقات با عنوان شرح حال نویسی رایج گردید.(2)

اولین سیره نگار مسلمان، محمد بن اسحاق بن یسار مطلبی(3) است که میتوان گفت در زمان خود جامع ترین سیره را نوشته است.(4) سالها بعد اسحاق بن محمد همدانی (623-582) سیره ابن اسحاق را ترجمه کرد. خود او درباره این کتاب چنین مینویسد:

کتاب سیرت پیامبر6 را که محمد بن اسحاق جمع کرده عمده،

ص:23


1- [1] . قاموس المحیط، ج2، ص87؛ مصباح المنیر، ج1، ص 352.
2- [2] . رسول جعفریان، تاریخ سیاسی، ج1، ص12.
3- [3] . محمد بن اسحاق مدنی مکنی به عبدالله در سال 85 هجری در مدینه به دنیا آمد.
4- [4] . دایره المعارف فارسی، ج1، ص 1403.

متناول اهل نقل است و حجت و متمسک اهل فضل و علما از جمله سیرتهای آن را اختیار کردهاند و از جمله روایتها در این باب به روایت وی اقتصاد کرده اند؛ از بهر آنکه وی در ایران، سیره اسبق و اقدم بود.(1)

این کتاب بعدها چندین بار تلخیص گردید که مشهور تر از همه آنها، سیره ابن هشام است. پس از تألیف کتاب ارزشمند سیره ابن هشام، دانشمندان به اهمیت این کتاب تاریخی پی بردند و درصدد شرح و توضیح احادیث آن برآمدند و زحمات فراوانی را متحمل شدند. از جمله شارحان این اثر، ابوالقاسم عبدالرحمن بن عبدالله، معروف به «سهیلی»(2) بود که شرح مفصلی بر این سیره نوشته است.

 غیر از این دو منبع عمده (سیره ابن اسحاق و سیره ابن هشام) میتوان از مغازی واقدی نوشته محمد بن عمر واقدی (متولد 207 ق)، از مورخان قرن دوم نام برد که تخصص وی در ثبت مغازی (جنگ ها) و فتوحات بوده است. در این راستا میتوان از انساب الاشراف، اثر احمد بن یحیی بن جابر بلاذری (289ق) هم نام برد. او از مهم ترین مورخان قرن سوم بود که در رشته نسب شناسی تخصص داشت.

تاریخ طبری، تألیف ابوجعفر محمد بن جریر بن یزید طبری (310ق) نیز از جمله آثاری است که در زمینه سیره و سلوک نگاشته شده است.

ص:24


1- [1] . سیرت رسول الله 6 (ترجمه سیره ابن اسحاق) ترجمه و انشای رفیق الدین اسحاق بن محمد همدانی، ج1، صص 18-19.
2- [2] . سهیلی منسوب به سهیل، محلی است در اندلس که سهیلی در آنجا به دنیا آمده است.

همچنین کتاب «الصحیح من سیرة النبی الاعظم»، به قلم سید محمد مرتضی عاملی از حیث تتبع و تحقیق در حوزه تاریخ و سیره، الگویی مناسب برای پژوهش در این گونه مباحث است، و از منابع با ارزش در سیره نویسی به شمار میآید.(1)

کتاب «حیات النبی و سیرته» به قلم شیخ محمد قوام وشنوییS که به اهتمام آیت الله رضا استادی در سه جلد به زیور طبع آراسته شده(2) نیز از جمله کتبی است که خاص سیره نویسی است.

علامه طباطبایی نیز با تألیف کتاب «سنن النبی» در این زمینه جایگاه خاص خود را دارد.

جایگاه امام

 امام در جامعه اسلامی مظهر امر، محبت باطنی و رابط معرفت الهی برای بندگان است. امامان علیهم السلام حجت های خداوند در زمین، راسخان در علم و تربیت یافتگان حکمت اند و انسانها در ظلمات جهل و سرگردانی باید از نور ایشان استفاده کنند.(3) امامان، هدایت گران راه راست و پدران معنوی امت خویش اند و تمام فرایض، دائر مدار وجود آنهاست و هستی، بدون امام، لحظهای بقا نخواهد داشت.(4) پس در هر عصری، مردانی الهی ظهور میکنند تا

ص:25


1- [1] . قندوزی، ینابیع الموده، ص281؛ رسول جعفریان، عوامل تحریف در سیره نگاری، مجله نور علم، شماره 49، صص120-110.
2- [2] . حیا ة النبی و سیرته ، محمد قوام وشنوه ای، ترجمه رضا استادی، ج1، ص10.
3- [3] . ابویعقوب اسحاق بن احمد سجستانی، الافتخار، ص168.
4- [4] . عارف، تامر، الامامه فی الاسلام، صص 69-68.

نغمات الهی را در گوشها طنین اندازند. آنان حقیقت را از رحیق صهبای ازلیت سرمست نموده، معانی احکام را که اصل اصیل غضون تربیت است، در جان عارفان جاری می کنند.(1)

از این میان، گنبد فضل امام هادی بر کهکشانها سرزده و شعاع فضایلش تا ستارگان آسمان امتداد یافته است و هیچ شایستگی و فضیلتی نیست، مگر اینکه افتخارآمیزترین آنها نزد آن حضرت است.

آن امام همام در وقار و سکون و نزاهت و پرهیزکاری و دانایی، مطابق روش پیامبر خدا6 حرکت میکرد.

 خود امام هادی علیه السلام در باب مقام و منزلت خود در روایتی که از صالح بن سعید نقل شده نکات مهمی را مطرح فرموده ا ند. راوی می گوید:

روزی به حضور امام هادی علیه السلام در سامرا رسیدم و عرض کردم: این ستمگران سعی می کنند در همه امور، نور شما را خاموش سازند و از این رو شما را در چنین جایی که محل سکونت گدایان است، جای داده اند.

آن حضرت فرمود:

ای پسر سعید! هن_وز تو در معرفت ما به آن پایه نرسی_ده ای که گمان میکنی اینها (اشاره به گدایان و...) با شأن و مقام ما منافات دارند و نمیدانی کسی را که خدا بلند کند، با این کارها پست نمیشود. آنگاه با دست مبارک خود به جانبی اشاره کرد. بوستانهایی را با گلهای آراسته دیدم و باغهایی که به انواع میوهها زینت شده بود و نهرهایی مشاهده کردم که تاکنون هرگز

ص:26


1- [1] . ر.ک: علی الهور دیجانی، نبوت و امامت، ص50.

نظیر آنها را ندیده بودم. آنگاه حضرت فرمود: ما در هر جا که باشیم اینها برای ما آماده است و در جمع گدایان نیستیم.(1)

نقش الگودهی

سیره حضرات معصومین علیهم السلام برای ما همان جایگاهی را دارد که آموزههای قرآن و احادیث پیامبر6 از آن بهره مندند. وجود امام در حوزههای فکری، اجتماعی، سیاسی، تربیتی، کار و تلاش و منش فردی و عبادی، برای پیروان مکتب ائمه علیهم السلام چراغ راه است و هیچ کس نمیتواند خود را از آن بی نیاز ببیند.

آگاهی از سبک زندگانی امام هادی علیه السلام، دانش دینی ما را بالا میبرد و در برابر آسیبهای اجتماعی و رفتاری، مصون میدارد. به بیان دیگر، روش زندگی امامان معصوم از جمله امام هادی علیه السلام بنیان تفکرات دینی را تشکیل میدهد.

با شناخت سبک زندگی امام هادی علیه السلام در همه حوزه ها، نقش الگودهی آن حضرت، در فرهنگ سازی و تربیت انسان، روشن خواهد شد. اگر بدانیم در عصر حاضر چه نیازی به سبک زندگی امام هادی علیه السلام داریم و کاربرد آن در زندگی ما چیست، جایگاه ایشان را در حیات فردی و اجتماعی خود، خواهیم یافت، در نتیجه به آسانی می توانیم با آثار مخرب تفکرات الحادی عصر حاضر مقابله کنیم.

ص:27


1- [1] . شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ج2، ص1001.

ص:28

فصل دوم: رفتار فردی امام هادی علیه السلام

اشارة

فصل دوم: رفتار فردی امام هادی علیه السلام

ص:29

ص:30

امام هادی علیه السلام با سیره فردی خویش آموزههای دینی را به مردم میآموخت. از سوی دیگر، پیروان آن حضرت و حتی سایر مسلمانان با مقایسه سبک زندگی آن حضرت با دیگران، به خصوص سلاطین، مطابقت شیوه آن امام همام را با سنت رسول خدا6 به خوبی در مییافتند.

 سیره فردی امام هادی علیه السلام، تجسم عملی احکام الهی بود و از سرتاسر حیات طیبه آن حضرت، بوی خوش آموزههای دین استشمام می شد. ایشان تنها راه تبیین معارف دینی را در عملی کردن احکام دین برای دیگران میدانستند و عمل را از گفتار مؤثرتر میدانستند.

آشنایی با روش زندگی امام هادی علیه السلام، بستر گسترده دین شناسی و دین مداری را فراهم می آورد. از این رو برای اداره جامعه و تنظیم روابط در یک زندگی شایسته، نخست باید با شیوه برگزیده آن امام آشنا شد. اینک و در ادامه بحث، جنبه هایی از رفتار فردی آن حضرت را جداگانه بررسی خواهیم کرد.

1. انتخاب لباس

1. انتخاب لباس

امام هادی از پوشیدن لباسهای گران قیمت و فاخری که جلب توجه می کرد، به شدت پرهیز میفرمود؛ با اینکه در آن زمان، توانایی خرید بهترین لباس را داشتند. امام هادی علیه السلام به دو علت لباسهای گران قیمت نمی پوشیدند:

1. با تأسی به نیاکان اطهرش نشان میدادند تمام رزق و برق زندگی مادی، اعتباری و زودگذر است.

ص:31

2. اگر ایشان همانند بزرگان و فقهای درباری، لباس میپوشیدند، بدون تردید تودههای فقیرتر جامعه، نمی توانستند به آن حضرت نزدیک شوند.

البته گاهی برای آن حضرت، هدیه های فاخری می رسید. از جمله روزی امام هادی علیه السلام وارد مجلس متوکل شدند و نزدیک او نشستند. متوکل به عمامه آن حضرت دقت کرد و دید پارچه آن بسیار نفیس است. پس از روی اعتراض گفت: این عمامه را چند خریده ای؟

آن حضرت فرمود: کسی برای من آورده و آن را به پانصد درهم نقره خریده است.

متوکل گفت: اسراف کردهای که عمامهای به پانصد درهم نقره بر سر بستهای.

امام فرمود: شنیده ام در همین روزها کنیز زیبایی به هزار دینار زر سرخ خریداری کرده ای؟!

متوکل جواب داد: صحیح است.

حضرت هادی علیه السلام فرمود: من به پانصد درهم برای شریف ترین عضو بدنم عمامهای گرفته ام، اما تو به هزار دینار زر سرخ، برای پست ترین اعضای بدنت کنیزی خریده ای، پس انصاف بده که کدام یک اسراف است.(1)

در این داستان امام هادی علیه السلام بر هدیه بودن عمامه خودشان تأکید کردند. شاید منظور آن حضرت این بود که اگر پول آن را خدمت امام میدادند، ایشان آن مبلغ را به نیازمندان میدادند و برای خود استفاده نمیکردند.

همچنین روایت شده که روزی از امام هادی علیه السلام نزد متوکل سعایت و سخن چینی شد. بدخواهان گفتند در منزل امام اسلحه و نوشتهها و چیزهای

ص:32


1- [1] . فخر الدین علی صفی، لطایف الطوایف، ص411.

دیگری است که از شیعیان او در قم رسیده است. متوکل نیز گروهی را به منزل آن حضرت فرستاد. آنان شبانه به خانه امامعلیه السلام هجوم بردند، ولی چیزی به دست نیاوردند و امام را در اتاقی تنها یافتند، در حالی که در را به روی خود بسته بودند و لباس پشمی بر تن داشتند.(1)

شبی سعید حاجب به دستور متوکل با تعدادی به منزل امام هادی علیه السلام هجوم میبرند. سعید بن حاجب خود در این باره میگوید:

من شبانه به خانه امام هادی علیه السلام رفته، نردبان گذاشتم و بالای بام خانه شدم. هنگامی که از پلههای پشت بام به سمت داخل منزل پایین میآمدم، در تاریکی راه را گم کردم و ندانستم که چگونه و به کجا باید بروم. ناگهان شنیدم که امام از درون منزل مرا صدا میزند که ای سعید، همانجا که هستی بایست تا شمعی برایت بیاورند، طولی نکشید که شمعی برای من آوردند و من پایین آمدم. دیدم آن حضرت جبّه و کلاهی پشمین پوشیده است.(2)

برخی دیگر نیز لباس امام هادی علیه السلام را جبّه ای خشن معرفی کرده اند.(3)

همچنین روزی به خاطر سعایت از امام، متوکل عده ای را به سراغ آن حضرت فرستاد. آنان در دل شب به خانه امام یورش بردند و ایشان را در خانه تنها یافتند، درحالی که قبای بافته از موی بز بر تن داشت و در خانه ایشان چیزی از اثاث و فرش یافت نمیشد و ملافه ای پشمی بر سر داشتند.(4)

ص:33


1- [1] . قاضی نورالله شوشتری، احقاق الحق، ج 12، تحقیق و تصحیح محمد قائدی ص154؛ منتهی الآمال، ج2، 1372، ص 1002.
2- [2] . سید منذر حکیم با همکاری عبدالرزاق صالحی، پیشوایان هدایت (هادی امت)، صص151-152؛ بهروز رحمانی، زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام ، ص372.
3- [3] . زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام ، ص374.
4- [4] . بحارالانوار، ج50، ص119.

2. غذا

2. غذا

امام هادی علیه السلام برخی از غذاها را به خاطر طعم و خاصیت آن، از سایر خوردنی ها بیشتر دوست میداشت و دیگران را نیز به خوردن آن سفارش میفرمود. آن حضرت، ضمن نکوهش پرخوری، تأکید داشتند زیاده روی در خوردن غذا، لذت غذا را کاهش میدهد. آن حضرت در این باره میفرمود:

«السهر الذ المنام والجوع یزید فی طیب الطعام؛ بیداری، موجب لذت خواب میگردد و گرسنگی، گوارایی و پاکیزگی غذا را بیشتر می کند.»(1)

حضرت امام هادی علیه السلام برخی از غذاها را برای تندرستی مضر می دانستند؛ مثلاً درباره خربزه میفرمایند: «ان اکل البطیخ یورث الجذام؛ خوردن خربزه باعث بیماری جذام یا خوره میشود.»(2)

همچنین ایشان نسبت به برخی از خوراکیها مانند سبزی تمایل خاصی داشتند و آن را مفید می دانستند.

 موفق مدنی از پدرش نقل کرده که روزی خدمت امام هادی علیه السلام بودم. وقت نهار که شد مرا نزد خود نگه داشتند. چون سفره را گستردند، در آن، سبزی دیده نمیشد، در این حال، امام دست از غذا برداشت و فرمود: «مگر نمیدانستید من از سفرهای که در آن سبزی نباشد، چیزی نمیخورم؟! برایم سبزی بیاورید.» موفق در ادامه میگوید: پدرم گفت: وقتی سبزی آوردند و سر سفره گذاشتند، امامعلیه السلام دست دراز کرد و به خوردن غذا مشغول شدند.(3)

امام هادی علیه السلام در خوردن گوشت، رعایت اعتدال را این گونه سفارش کرده اند: «کسی که چهل روز پی در پی گوشت نخورد، اخلاقش بد میشود».(4)

ص:34


1- [1] . منتهی الآمال، ج2، ص 995؛ پیشوایان هدایت، (هادی امت) حضرت امام علی النقی علیه السلام ، ص351.
2- [2] . پیشوایان هدایت، ص353؛ بهروز رحمانی، زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام ، ص390.
3- [3] . سفینه البحار، ج1، ص91.
4- [4] . بحار الانوار، ج56، ص326.

آن حضرت در یکی از سفارش های خود در باب استفاده درست و حفظ نعمتهای خداوند چنین میفرماید: «نعمتها را با برداشت خوب از آنها، حفظ نمایید و با شکرگزاری افزون کنید».(1)

محمد بن ولید میگوید:

روزی نزد امام هادی علیه السلام غذا میخوردم، بعد از غذا خواستند سفره را جمع کنند و باقی مانده غذا را برداشته، ببرند. امام فرمود: اگر در بیابان غذا خوردی آنچه اضافه میآید آن را همانجا رها کن، حتی اگر ران گوسفندی باشد، اما اگر در خانه غذا خوردی، هر چه اضافه آمد آن را بخور.(2)

فتح بن یزید گرگانی می گوید:

هنگامی که از مکه به سوی خراسان میرفتم، در راه با امام هادی علیه السلام همسفر شدم، چرا که آن حضرت نیز عازم عراق بود. در یکی از منازل خدمتشان شرفیاب شدم، درحالی که آن حضرت تکیه داده بود و در برابرش مقداری گندم برشته قرار داشت و آن حضرت آنها را مخلوط مینمود. شیطان مرا وسوسه نمود که آن امام نباید چیزی بخورد و بیاشامد، چرا که این آفت است و امام، آفت پذیر نیست. همین که این فکر به ذهنم خطور کرد، حضرت فرمود: ای فتح بنشین. وقتی نشستم فرمود: «ما از پیامبران اسوه و الگو گرفتهایم. آنان میخوردند و میآشامیدند و در بازارها راه میرفتند و هر جسمی نیازمند غذاست».(3)

ص:35


1- [1] . زندگی دوازده امام علیهم السلام هاشم معروف الحسنی، ترجمه محمد درخشنده، ج2، ص297.
2- [2] . بحارالانوار، ج56، ص327.
3- [3] . علی بن عیسی بن ابن الفتح اربلی،کشف الغمه ج2، ص286- 288و بحارالانوار ج5، ص177، ح 56 .

3. شیوه تربیت

3. شیوه تربیت

مراد از سبک و شیوه، طریقی است که میان اصل و هدف قرار دارد و عمل تربیتی را منظم میکند و آن را به هدف میرساند.(1)

برخی نیز در زمینه شیوه تربیت چنین نگاشته اند:

اولاً باید به طبیعت کودک پی برد و استعدادهای او را کشف کرد، و ثانیاً از راه تکرار و تذکر متواتر، درس را ملکه او ساخت تا از آفت نسیان محفوظ بماند. هرگاه کودک از انجام وظایف دینی امتناع کرد و افعال قبیحه از او دیده شد، چون به دیگران زیان میرساند، باید او را مؤاخذه کرد و او را به سختی عادت داد.(2)

بی تردید اگر بخواهیم شاهد تربیت صحیح و پربار فرزندان خود باشیم، میبایست از شیوههای تربیتی مناسبی که مطابق با موازین و راهکارهای ائمه اطهارعلیهم السلام باشد، بهره جوییم. زیرا آن بزرگواران بالاترین و برترین مربیان تربیتی بشریت اند. در واقع تمامی مکاتب تربیتی عالم از مکتب انسان گرایی «اگوست کنت» و مکتب تجربه گرایی «دیوئی» تا سایر مکاتب، چاره ای جز تسلیم در برابر مکتب تربیتی اسلام و اهل بیت علیهم السلام ندارند.(3)

با توجه به احادیثی که از امام هادی علیه السلام نقل شده می توان این اصول تربیتی را از دیدگاه آن حضرت استخراج کرد:

ص:36


1- [1] . اصول و روشهای تربیت در اسلام، سید احمد احمدی، ص149.
2- [2] . عیسی صدیق، تاریخ فرهنگ ایران، صص 139-166.
3- [3] . سید احمد احمدی، اصول و روش های تربیت در اسلام، ص149.

الف) ایجاد زمینه مساعد

فرایند تربیت، مراحل قبل و بعد از تولد انسان را در بر می گیرد. از دیدگاه امام هادی علیه السلام اگر زمینه مناسب تربیتی فراهم باشد کودک سالمی به دنیا میآید. در واقع زمینه اصلی تربیت کودک به محیط خانه باز می گردد، از این رو باید به شرایط قبل و بعد از تولد، به خصوص محیط خانه و نحوه معاشرت والدین توجه نمود. از طرفی تأثیرپذیری کودک از پدر یا مادر امری طبیعی است؛ چیزی که این روایت آن را تأیید می کند:

روزی امام جوادعلیه السلام قصد مسافرت کرد و فرزندشان امام هادی علیه السلام را در آغوش گرفت و فرمود: کدام یک از سوغاتهای عراق را برایت هدیه بیاورم؟ امام هادی علیه السلام فرمود: شمشیری که بر آن نشان شعله آتش باشد.(1) آنگاه از فرزند دیگرش به نام موسی پرسید: برای تو چه بیاورم؟ گفت: فرش اتاق. امام جوادعلیه السلام فرمود: ابوالحسن به من شباهت دارد و موسی به مادرش.(2)

امام هادی علیه السلام نقش مادر را در تربیت صحیح فرزند، بسیار مهم میدانند و در وصف مادر بزرگوار خود میفرماید:

«مادرم به حقّ من عارف و اهل بهشت بود. شیطان سرکش به او نزدیک نمیشد. مکر ستمگر لجوج به او نمیرسید و در ردیف مادران انسانهای صدیق قرار داشت».(3)

ص:37


1- [1] . کنایه از روحیه شجاعت و دلاوری است.
2- [2] . بحار الانوار، ج50، ص123.
3- [3] . محمد بن جریر آملی، دلایل الامامه، صص 365-410.

ب) الگوپذیری

از نگاه امام هادی علیه السلام انسان ها از همان بدو تولد، استعداد فطری و آمادگی ذاتی برای یادگیری و تربیت دارد. از این رو میبایست الگوی تربیتی شایسته ای برای فرزند ایجاد کرد تا با مشاهده آن الگو و رفتارهای پسندیده اش، راه و رسم درست زندگی را بیاموزد. یکی از این سرمشقها والدین اند، زیرا اگر والدین برای فرزندان خود به عنوان الگو مطرح نباشند، مسلّما تربیت آنان دچار انحراف میشود.

 امام هادی علیه السلام در مرحله اول، قرآن و اهل بیت را به عنوان بالاترین الگوی تربیتی معرفی کرده اند و میفرمایند:

نخستین چیزی که حقانیت و صدق آن از قرآن به دست میآید و میتوان کتاب خدا را بر آن گواه گرفت، حدیثی است که بر طبق کتاب خدا و پیامبر6 نقل شده است و اختلاف کلمه در آن نیست که فرمود: من در میان شما دو چیز گرانبها میگذارم کتاب خدا و عترتم، یعنی اهل بیتم را که هرگاه به آن تمسک جویید گمراه نمیشوید و این دو هیچ گاه از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.(1)

ج) روش تکرار

یکی دیگر از شیوههای امام هادی علیه السلام آن بود که می کوشیدند کودکان و پیروان خود را به رفتار پسندیده، رعایت نظم و انضباط در زندگی و تسلط بر نفس عادت دهند. باید توجه داشت که با اجرای برنامههای مستمر، همراه با تمرین و تکرار، می توان رفتارهای شایسته را ملکه وجود خود کرد. به تعبیر

ص:38


1- [1] . بحارالانوار، ج50، ص20.

دیگر، امام هادی علیه السلام با تکرار کارهای شایسته ای همچون نماز، روزه، صدقه، عیادت از مریض، امر به معروف و نهی از منکر قصد داشتند چنین کردارهایی را جزء لاینفک زندگی پیروان خود قرار دهد.

یحیی بن عبدالرحمن میگوید:«امام هادی علیه السلام را دیدم که سجده شکر انجام میداد و دو ساعد دست خود را پهن کرده و سینه و شکم خود را به زمین چسبانده بود. در این باره از ایشان سؤال کردم فرمود: این گونه عبادت را دوست دارم».(1)

محمد بن ریان در روایتی دیگر میگوید: «به امام هادی علیه السلام نامه ای نوشتم و از آن حضرت خواستم تا برای سختیها و حوادث و حوایج مهم و برآورده شدن حاجات دنیا و آخرت، دعایی به من بیاموزد. آن حضرت در پاسخ نوشت: «ملازم استغفار باش و آن را تکرار کن».(2)

د) موعظه و نصیحت

 از آنجا که انسان فراموش کار است و گاهی از پیامدهای کار خود، غاف_ل میشود، لازم است با نصیحت و نشان دادن راه درست، وی را از کج روی باز داشت و اصلاح نمود. اغلب انسان ها نیز پند و نصیحت را اگر خالصانه و محبت آمیز باشد، میپذیرند و تغییر روش میدهند.

در روایتی آمده است که بریحه عباسی، امام جماعت دستگاه خلافت در مکه و مدینه، در حضور متوکل عباسی از شخصیت امام هادی علیه السلام و خطر ایشان در میان شیعیان به شدت انتقاد کرد و از خلیفه خواست تا امام را از

ص:39


1- [1] . شیخ طوسی، الاستبصار ، ج1، ص347.
2- [2] . بحار الانوار، ج93، ص283.

مدینه تبعید سازد و همین گونه هم شد. هنگامی که امام هادی علیه السلام را از مدینه به طرف سامرا میبردند، بریحه که با امامعلیه السلام همراه بود خطاب به آن حضرت چنین گفت: تو خود میدانی که عامل تبعید تو [به سامرا] من بودم. سوگند میخورم اگر شکایت مرا نزد امیرالمؤمنین یا یکی از درباریان و فرزندان او ببری، تمامی درختانت را (در مدینه) آتش میزنم و چشمههای مزرعه هایت را کور خواهم کرد.

امام هادی علیه السلام در مقام نصیحت به او فرمود:

نزدیک ترین راه برای شکایت از تو این بود که دیشب شکایت تو را نزد خدا بردم و هنگامی که شکایت تو را بر خدا عرضه کردم، دیگر نزد بندگانش نخواهم برد. بریحه تحت تأثیر موعظه امام قرار گرفت و به دامان ایشان افتاد و از آن حضرت تقاضای بخشش کرد.(1)

امام هادی علیه السلام این روش را نه تنها برای بزرگترها، بلکه برای کودکان نیز مؤثر می دانستند. آن حضرت نگهبانی از فرهنگ اسلام را در مدینه عهده دار بود و پیوسته مردم را به احکام دین آگاه می ساخت و به تربیت شاگردان، اهتمام داشت. به همین جهت بود که عبدالله بن عمر، والی مدینه، بنا بر دشمنی دیرینه و بدخواهی درونی که نسبت به ایشان داشت، به متوکل، نامه ای خصومت آمیز نوشت و به امام هادی تهمتها و نسبتهای ناروایی داد. او در این نامه آنچه را که در شأن خود و خلیفه زمانش بود، به امام هادی علیه السلام نسبت داد.

موضوع از این قرار بود که چون مردم، جاذبه امامت و ولایت و فضل و کمال امام هادی علیه السلام را مشاهده می کردند از سایر نقاط به مدینه میآمدند. از

ص:40


1- [1] . مسعودی، اثبات الوصیه، ، صص196- 197.

ایشان علم میآموختند. از این رو، او به متوکل نوشت که اگر مکه و مدینه را میخواهی، علی بن محمد (هادی) را از این شهر بیرون کن، چرا که او بیشتر این ناحیه را مطیع خود ساخته است. سرانجام با سعایت های فراوان، امام هادی علیه السلام را از مدینه به سامرا بردند.

ه) گشاده رویی

امام هادی علیه السلام با چهره ای گشاده و خلقی نیکو با مردم برخورد میکردند و خوش مشربی را دوست داشتند. آن حضرت بیهودگی را خصیصه نابخردان میشمردند و در این باره فرمودند:

«الهزل فکاه السفهاء و صناعة الجهال؛ بیهودگی منش نابخردان و صفت نادان است.»(1)

خلق نیکوی امام هادی علیه السلام به گونه ای بود که هر غمگینی که بر آن حضرت نظر میکرد، شاد میشد. همه ایشان را دوست داشتند و همیشه بر لبانشان تبسم بود، با این حال هیبتش در دل های مردم بسیار بود.(2)

در روایات آمده است که آن امامعلیه السلام سیمایی سپید، آمیخته به سرخی، چشمانی درشت، ابروهایی گشاده و چهره ای دلگشا داشتند.(3) نفس ایشان پاک، اخلاق و رفتارشان مهذب و سیره و رفتار آن بزرگوار معتدل بود.(4)

ص:41


1- [1] . منتهی الآمال، ج2، ص995؛ و پیشوایان هدایت، ص351.
2- [2] . ر.ک: زندگانی چهارده معصوم، ص374؛ حمید رضا کفاش، راه سعادت، ص359.
3- [3] . بحار الانوار، ج50، ص114.
4- [4] . ابن صباغ مالکی، فصول المهمة فی معرفة الائمة ، ص264.

4. ساده زیستی

4. ساده زیستی

آن امام بزرگوار، همانند اجداد طاهرینش زندگی ساده و بی آلایشی را در پیش گرفته بود. با اینکه پیروان ایشان پول های فراوانی برای آن حضرت میفرستادند، کمترین چیزی برای خود نیندوختند.

درباره ساده زیستی، دوری از تجملات و دنیاگریزی امام هادی علیه السلام آمده است:

از دنیا چیزی در بساط زندگی نداشت. بنده ای وارسته از دنیا بود و در آن شبی که به خانه اش هجوم بردند، او را تنها یافتند. خانه ای که در آن، هیچ اسباب و اثاثیه چشم گیری دیده نمیشد. کف خانه اش خاک پوش و بر سجاده حصیری خود نشسته بود.(1)

منزل آن حضرت نیز چه هنگامیکه در مدینه به سر میبردند و چه زمانیکه به سامرا تبعید شدند، همواره خالی از اثاثیه بود. حتی زمانی که مأموران خلیفه (در مدینه و سامرا) به منزل ایشان ریختند، لوازم اولیه زندگی هم در آنجا نیافتند.(2)

ص:42


1- [1] . علی محمد دخیل، ائمتنا، ج2، ص 217؛ اصول کافی، ج1، ص 502؛ بحار الانوار، ج50، ص211.
2- [2] . اصول کافی، ج1، ص 499.

فصل سوم: اخلاق اجتماعی امام هادی علیه السلام

اشارة

فصل سوم: اخلاق اجتماعی امام هادی علیه السلام

ص:43

ص:44

امام هادی علیه السلام در برخوردهای اجتماعی نمونه کامل انسانی بودند که مردم در پرتو منش اجتماعی آن، از سرازیر شدن در ظلمات در امان میماندند. دراین بخش برخی از خصوصیات اجتماعی امام هادی علیه السلام را از نظر می گذرانیم.

1. بردباری

1. بردباری

بردباری از ویژگیهای مهمی است که مردان بزرگ، به ویژه رهبران الهی باید به آن آراسته باشند، چون بیشترین برخورد و اصطکاک را با مردم نادان و نابخرد و گمراه دارند. آنان در پرتو این منش نیکو، می توانند افراد بسیاری را به سوی خود جذب کنند. امام هادی علیه السلام همچون نیاکان خود، در برابر ناملایمات روزگار و رفتار زشت، هتاکیها و بی حرمتی ها، از خود خویشتنداری نشان میداد تا آنجا که مصلحت اسلام ایجاد میکرد، با دشمنان، ناسزاگویان و اهانت کنندگان، با بردباری برخورد میکرد.

گفتار و رفتار و منش اجتماعی امام هادی علیه السلام در حقیقت ترسیم حیات طیبه انسانی و تبلور تمام ارزش های الهی و سنت و روش پیامبر خدا6 و اجداد گرامی اش بود.

داوود حرمی میگوید:

آقایم امام هادی علیه السلام مطالبی ضروری به من گفتند و سپس به من فرمود: بگو ببینم آنها را چگونه میگویی؟ اما من آن طور که ایشان گفته بودند به خاطر

ص:45

نداشتم. پس آن حضرت چنین نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم، به خواست خدا آن را به خاطر خواهم آورد و هر کاری به دست خداست.»

من با دیدن آن صحنه خندیدم، حضرت فرمود: تو را چه شده؟ گفتم: خیر است. فرمود: به من بگو. گفتم: قربانت گردم به یاد حدیثی افتادم که یکی از اصحاب از جد شما حضرت رضاعلیه السلام برایم نقل کرده بود. آن حضرت هرگاه به کاری دستور میداد مینوشتند: «بسم الله الرحمن الرحیم به خواست خدا آن را به خاطر خواهم آورد.» بدین خاطر لبخند زدم. امام هادی علیه السلام آنگاه فرمود: ای داوود! اگر بگویم ترک کننده بسم الله الرحمن الرحیم همچون تارک نماز است، در گفته هایم صادق و راستگو هستم.(1)

امام هادی علیه السلام در رعایت آداب معاشرت و شکیبایی در برابر ناملایمت اجتماعی پیرو جدش رسول خدا6 بود، نقل کرده اند: آن حضرت همانند جد بزرگوارش رسول خدا6 در برخورد با افراد لبخند بر لب داشت.(2)

2. خلق نیکو

2. خلق نیکو

 امام هادی علیه السلام حتی با کسانی که رفتارشان با ایشان ظالمانه بود، برخوردی همراه با متانت و نیکویی داشتند.

ابراهیم بن محمد در این باره میگوید:

سعید حاجب به من گفت: شبانه به سرای امام هادی علیه السلام رفتم. نردبانی همراه داشتم و با آن، خود را بالای بام خانه رساندم و در تاریکی از پلکان فرود آمدم، اما نفهمیدم چگونه به خانه رسیدم که ناگهان آن

ص:46


1- [1] . حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 456.
2- [2] . خزعلی، موسوعه الامام الهادی علیه السلام ، ج1، ص418.

حضرت مرا از درون خانه صدا کرد و گفت: سعید همانجا بمان تا برایت شمع بیاورم.

مدتی نگذشت که برایم شمع آورد و کلاه و ردایی پشمین در تن آن حضرت دیدم. سجاده آن حضرت نیز بر حصیری پهن بود؛ در حالی که رو به قبله نشسته بودند.

سپس وارد اتاقها شدم و آنها را بازرسی کردم، ولی چیزی در آنها نیافتم. تنها کیسه ای زر دیدم که به مهر مادر متوکل ممهور بود و کیسههایی نیز یافتم که همان مهر را داشت. امام هادی علیه السلام به من فرمود: این سجاده را بالا بزن. وقتی آن را بالا زدم، شمشیری یافتم که غلاف نداشت. من نیز کیسهها و شمشیر را برداشته، نزد متوکل بردم.(1)

پیامبر خدا6 مأموریت خود را اتمام مکارم اخلاقی دانستند و بعد از ایشان این مأموریت برعهده امامان علیهم السلام گذاشته شد. از این رو امام هادی علیه السلام به مسایل اخلاقی توجه ویژه ای داشتند. آن حضرت درباره خشم میفرماید:

«غضب و تندی در مقابل کسی که توان مقابله با او نداری و زورت به او نمیرسد، علامت عجز و ناتوانی است، ولی در مقابل کسی که زورت به او میرسد، علامت پستی و رذالت است».(2)

ابن شهرآشوب در باب صفات شایسته اخلاقی امام هادی علیه السلام مینویسد:

«امام هادی خوش خوترین و راستگوترین مردم بود. کسی که ایشان را از نزدیک میدید، خوش برخوردترین انسان ها را دیده بود و اگر آوازه اش را از دور میشنید، وصف کامل ترین فرد را شنیده بود».(3)

ص:47


1- [1] . علامه مجلسی، جلاء العیون، ص 1242.
2- [2] . مستدرک الوسایل، ج12، ص11، حدیث 13376.
3- [3] . مناقب آل ابی طالب، ج4، ص 401.

3. ابراز همدردی

امام هادی علیه السلام در مراسم تشیع جنازه و نماز و کفن اموات شرکت میکردند و در این باره دوست و غیر دوست برای ایشان اصلاً مطرح نبود.

فضل بن شاذان نقل میکند: «محمد بن حسن نزد امام جوادعلیه السلام شخص محترمی بود. چون از دار دنیا رفت، امام هادی علیه السلام او را کفن کرد و برایش اقامه نماز نمود.»(1)

امام هادی علیه السلام گرچه زیر نظر مأموران خلیفه قرار داشت و این مزدوران، مانع رسیدن اخبار مشکلات و مصائب مردم به آن حضرت میشدند، اما مشکلات مردم از دید و توجه امامعلیه السلام پنهان نبود و هرگاه از آن اطلاع مییافتند، در رفع آن میکوشیدند.

فضل بن روزبهان خنجی اصفهانی در این باره میگوید:

«آن حضرت در حوادث و نوائب روزگار که به ضعیفان و عاجزان عارض می شود، همچون پناهگاه آنهاست».(2)

این مطلب اشاره به آن دارد که حضرت هادی علیه السلام ملجأ ضعیفان و فقیران بود و هرکس که حاجتی داشت به ایشان توسل مینمود و آن حضرت نیز در حوادث روزگار، آنان را پناه میداد و راهنمای سرگردانان وادی فقر و ضرر بود.(3)

ص:48


1- [1] . همان، ص431.
2- [2] . فضل الله بن روزبهان خنجی اصفهانی، وسیله الخادم الی المخدوم در شرح صلوات چهارده معصوم علیهم السلام ، ص260.
3- [3] . همان، صص261-260.

4. رحمت و مهربانی

4. رحمت و مهربانی

 امام رئوف و مهربان، همانند خورشیدی که اشعه تابناک خود را نصیب همه پدیدهها میکند، سایه مهربانی و رحمت خود را بر همه، حتی مخالفان خود میگستراند. آن امامعلیه السلام همواره نسبت به محتاجان، نهایت عطوفت و مهربانی داشت و هر کس به آن حضرت حاجتی عرضه میکرد با او به طریق ملاطفه و ترحم برخورد مینمود. آن حضرت همچون آب زلال، مرحمت و فضل خود نثار تشنگان مینمود و در هر زمان اخلاق ائمه علیهم السلام این گونه بوده است.(1)

مهربانی امام هادی علیه السلام نسبت به دیگران حتی دشمنان در حدیث زیر میتواند این حقیقت را اثبات کند.

متوکل در اثر دمل روی بدنش، در بستر مریضی افتاده بود. بیماری او چنان بود که هیچ کس جرأت نمیکرد، برای جراحی کارد تیز به بدن او رساند. از این رو مادرش نذر کرد اگر متوکل از این بیماری بهبود یابد مقدار فراوانی از مال خود را به امام هادی علیه السلام بدهد.

فتح بن خاقان به متوکل پیشنهاد کرد اگر کسی را نزد امام هادی علیه السلام بفرستی و از او راه چاره ای برای این بیماری بخواهی، شاید او دارویی بشناسد که با استفاده از آن بهبود یابی. متوکل گفت: کسی را نزد او بفرست. کسی را نزد امام فرستادند. وقتی او بازگشت پیغام آورد که پشکل حیوانی را که زیر پا مالیده شده، بگیرید وآن را با گلاب بخیسانید و بر محل دمل بگذارید که به اذن خدا سود بخش است. برخی از کسانی که پیش متوکل بودند، از شنیدن

ص:49


1- [1] . همان.

این سخن به خنده افتادند. فتح بن خاقان به آنها گفت: چه زیان دارد که سخن او را نیز تجربه کنیم؟ به خدا سوگند من امیدوارم به آنچه او گفته، بهبودی خلیفه حاصل گردد. از این رو مقداری پشکل آورده، با گلاب خیساندند و بر موضع دمل نهادند. در نتیجه سر دمل باز شد و هرچه در آن بود، بیرون آمد.

مادر متوکل از بهبودی فرزند خود بسیار خوشحال شد و ده هزار دینار مختوم به مهر خود برای آن حضرت فرستاد و متوکل هم از بستر بیماری برخاست.(1)

وقتی امام هادی علیه السلام برای شخصی مانند متوکل دل بسوزاند و برای برطرف شدن مریضی اش راه حل ارائه بدهد، به فقیران و بینوایان به طور اولی توجه دارد. داستان زیر از این نمونه است:

شخصی به نام یزید بن علی میگوید: به بیماری سختی مبتلا شدم، شبانه پزشکان را آوردند، پزشک به خوردن دوایی دستور داد تا در آن شب استفاده کنم و بهبود یابم، اما چنان دوایی را پیدا نکردم. هنوز پزشک از خانه ام بیرون نرفته بود که نصر، خدمتکار امام هادی علیه السلام به خانه ام آمد و شیشهای را که همان دوا در آن بود به من داد و گفت: امام هادی علیه السلام سلام میرساند و میفرماید: از همین دارو در این چند روز استفاده کن. آن دوا را گرفتم و نوشیدم و سلامتی خود را باز یافتم.(2)

ص:50


1- [1] . بحار الانوار، ج50، ص168؛ سید محمد تقی مدرس، زندگانی حضرت امام علی النقی علیه السلام ، ص 38، ترجمه محمد صادق شریعت؛ محمد باقر مجلسی، جلاء العیون، 1242؛ علی اشرف خلخالی، راه و روش ائمه، ص 363؛ حمیدرضا کفاش، راه سعادت، صص362-361.
2- [2] . اصول کافی، ج1، ص502؛ محمد محمدی اشتهاردی، سیره چهارده معصوم علیهم السلام ، ص886.

به هر حال، علی رغم فشارهای سیاسی و امنیتی که در زمان خلافت بنی عباس وجود داشت، دوستداران و هواخواهان امام هادی علیه السلام به هر وسیله ممکن برای رفع مشکلات اجتماعی خود به حضور آن حضرت میرسیدند و از ایشان راهنمایی و کمک میخواستند.

در این میان، گاهی از ایشان میخواستند تا در حقشان دعا نماید و امامعلیه السلام نیز درخواست آنها را اجابت میفرمود. مطلب ذیل نمونه دیگری از لطف و رحمت امام هادی علیه السلام است:

شخصی گرفتار شد و زندگی اش سخت و تنگ گردید. روزی به یکی از دوستانش به نام ابوعلی فهری گفت: به چنین دردی گرفتارم و زندگی ام تلخ و پر از رنج شده است.

ابوعلی به او گفت: یک روز سر راه امام هادی علیه السلام بنشین، وقتی آن حضرت را دیدی از ایشان درخواست کن تا برای رفع بیماری ات دعا کند.

او نیز روزی سر راه امام هادی علیه السلام نشست. وقتی آن حضرت را دید که از آنجا عبور میکند به سویش دوید تا از ایشان تقاضای دعا کند. امام هادی علیه السلام که مهر و لطفش شامل حال همه بود، با دست به او اشاره کرد و سه بار با صدای بلند فرمود: «تَنَحَّ عَافَاک اللَّه؛ دور شو! خدا تو را عافیت بخشید.» بیمار به خانه خود بازگشت و شب را خوابید. وقتی از خواب بیدار شد، در بدن خود هیچ گونه آثاری از بیماری ندید.(1)

اینکه امام هادی علیه السلام به آن مرد اجازه نزدیک شدن به خود را نداد، شاید به خاطر مصلحتی بوده تا او از دید دیگران پنهان بماند و دوستی اش با اهل بیت آشکار نشود و دچار دردسر نگردد. از طرفی اینکه امامعلیه السلام به او فرمود برو

ص:51


1- [1] . بحارالانوار،ج50، ص146؛ سیره چهارده معصوم، ص 888..

عافیت مییابی، بدان معناست که ایشان از بیماری آن مرد اطلاع داشته و پیش از آنکه از امامعلیه السلام درخواست نماید، امام هادی علیه السلام به سبب لطف و عنایتی که به مردم داشت، برایش دعا فرموده بود.

جامعه سالم، جامعهای است که بین افراد آن محبت، یک رنگی و صمیمیت حکم فرما باشد و آحاد آن همچون یک خانواده نسبت به هم با صمیمت و صفا رفتار کنند. خشم و غضب بی جا، نتیجه ای جز قلبهای مملو از کینه ندارد. از سوی دیگر اختلافات را دامن میزند و کدورتهای حاصل از این اختلاف ها، آرامش اجتماعی را تهدید خواهد کرد، در نتیجه روابط اجتماعی رو به سردی میرود. بنابراین کسی که در گفتار خود با دیگران، این اصل را رعایت نکند، طبیعتاً نباید انتظار صفا و صمیمیت را از طرف مقابل داشته باشد.

امام هادی علیه السلام در این باره فرموده است:

«لا تطلب الصفا ممن کدرت علیه؛ از کسی که به او وفا نکردهای و نیرنگ زده ای، وفاداری طلب مکن.»(1)

آن حضرت درباره نیکی و خوبی کردن به همدیگر نیز میفرماید:

«خیر من الخیر فاعله و اجمل من الجمیل قائله و ارجح من العلم حامله؛(2) از خوبی بهتر، کسی است که خوبی کند و از زیبایی زیباتر، کسی است که زیبا میگوید و از علم برتر، کسی که دارنده آن است».

قرآن با اینکه بزرگ ترین دشمن اسلام را یهود میداند و در توصیف آن میفرماید: (یهود و مشرکین از لجوج ترین دشمنانی هستند که نسبت به افراد با ایمان

ص:52


1- [1] . بحار الانوار، ج75، ص370.
2- [2] . بحار الانوار، ج87، ص73.

مییابی)(1)، اما وقتی مسئله اجتماع و تعهد نسبت به قوانین آن را مطرح می کند، دستور میدهد تا مسلمانان پیمانهای خود را حتی با این گروهها نیز حفظ کنند و چیزی از آن نکاهند، از این رو میفرماید:

(مگر با آنان که در نزدیکی مسجدالحرام پیمان بستند، تا آنان به پیمان خود وفادارند، شما نیز وفادار باشید، همانا خداوند پرهیزکاران را دوست میدارد).(2)

5. دوری از خدعه

5. دوری از خدعه

امام هادی علیه السلام به پیروان خود سفارش میکند از دورویی و خدعه در برابر همدیگر و حتی مخالفان، در روابط اجتماعی پرهیز نمایند. آن امامعلیه السلام به خوبی میدانست که صداقت و وفاداری از لوازم جامعه سالم و در مقابل، نیرنگ و خیانت از عوامل تهدید کننده این اصل مهم اجتماعی است. کسی که در رفتار با سایر مردم، طریق خدعه، نیرنگ و خیانت را در پیش گیرد و به لوازم وفا که در تحکیم روابط اجتماعی تأثیر به سزایی دارد، توجهی ندارد، نباید از دیگران انتظار وفاداری داشته باشد. امام هادی علیه السلام به متوکل، خلیفه عباسی فرمودند:

«ولا النصح ممن صرفت سوء ظنک؛(3) از کسی که به او بدگمانی، خیرخواهی و نصیحت مخواه.»

پس نصیحت و خیرخواهی بدان معناست که انسان، نه تنها خواهان زوال نعمت دیگران نباشد، بلکه طالب بقا و افزون شدن آن برای همگان است.

ص:53


1- [1] . سوره مائده، آیه82..
2- [2] . سوره توبه، آیه 7.
3- [3] . بحارالانوار، ج 71، ص181.

6. ارتباط صمیمانه با دیگران

6. ارتباط صمیمانه با دیگران

امام هادی علیه السلام پیروان خود را به اعتماد متقابل و پرهیز از سوءظن نسبت به دیگران، سفارش میفرمود. در حدیثی از ایشان آمده است:

«اذا کان زمان العدل فیه اغلب من الجور، فحرام ان یظن بأحد سویا حتی یعلم ذلک منه؛(1) اگر روزگاری عدل بر جور و ستم، غلبه داشته باشد، سوءظن به افراد حرام و گناه است، مگر آنکه به ستمکاری و خلافی از کسی، علم پیدا شود.»

امام هادی علیه السلام پس از شهادت پدر بزرگوارش امام جوادعلیه السلام در محیط پر از خفقانی که متوکل عباسی به وجود آورده بود، به سختی میزیست. خلیفه عباسی با حمله به یاران امام و ویران کردن قبر امام حسینعلیه السلام، شیعیان را بیش از پیش دچار رعب و وحشت کرد و امام را از آنان دور ساخت و دستور داد تا آن بزرگوار را به سامرا آوردند.

هدف متوکل از احضار امام هادی علیه السلام به سامرا، محو کردن آن حضرت در حاشیه دربار خلافت بود.(2) اما امام هادی علیه السلام همانند جدش امام رضاعلیه السلام با حضور در مرکز خلافت، ارتباطشان با شیعیان و سایر افراد بهتر شد، زیرا مرکز خلافت، محل رفت و آمد بسیاری از مردم و افراد سرشناس بود، از این رو آن حضرت میتوانست با حضور در مناظرههای علمی و مباحث فقهی که در کاخ حکومتی مطرح می شد با سخنان و استدلال روشن خود، حاضران در مجلس را

ص:54


1- [1] . همان، ج 75 ، صص369 و232.
2- [2] . سیره و سخن پیشوایان، محمد علی کوشا،ص286؛ وسیره معصومان علیهم السلام محمود استعلامی، ص232.

مجذوب خود میساخت. به این ترتیب امام با کوشش خستگی ناپذیر و فراوان، پایگاههای مردمی خود را تا سرحد امکان تقویت میکرد.(1)

امام هادی علیه السلام به واسطه برخورد صمیمانه با مردم، محبوب قلبها شد و مردم عادی و حتی اطرافیان خلیفه به ایشان ابراز ارادت میکردند، گرچه از ترس، تمایلات درونی خود را آشکار نمیساختند.

حضرت امام هادی علیه السلام علی رغم شرایط سختی که خلافت عباسی بر آن حضرت و شیعیانش تحمیل کرده بود؛ از جمله تحت تعقیب بودن از طرف هیئت حاکمه، دورکردن شیعیان از امام و اجبار آن حضرت به اقامت در شهر سامرا، وظیفه امامت و رهبری خود را به عنوان رهبری که باید حافظ مصالح پیروان خود باشد، به نحو احسن به انجام میرساند.(2)

توصیههای امام به پیروان خود مبنی پرهیز از افتادن در دام های حکومت و تنظیم روابط و رعایت احتیاط در ایجاد ارتباط اجتماعی میان خود و امام و نیز در میان خودشان، میزان اهتمام آن حضرت را به حوادث سیاسی و اجتماعی نشان میدهد. دستورهایی که آن حضرت برای شیعیان خود صادر میفرمودند به صورت دقیق و سریع به آنها میرسید. حتی در بسیاری از مواقع این دستورها قبل از رویدادی خاص به دست شیعیان میرسید تا آنان بتوانند از توطئه ای که حکومت عباسی بر ضدشان تدارک دیده بود، به سلامت بیرون آیند.(3)

ص:55


1- [1] . سیره معصومان علیهم السلام ، همان، صص232-233.
2- [2] . پیشوایان هدایت، هادی امت، ص273.
3- [3] . همان، ص274.

فصل چهارم: آموزههای فرهنگی در رفتار امام هادی علیه السلام

اشارة

فصل چهارم: آموزههای فرهنگی در رفتار امام هادی علیه السلام

ص:56

ص:57

ص:58

پاسداری از دین

پاسداری از دین

امام هادی علیه السلام در عصری امامت را بر عهده گرفتند که زمان درگیری دو مکتب کلامی بود. این چالش در عرصه کلامی، حدیثی، تفسیر و فقه، پیامدهای زیادی در پی داشت. به خصوص در حوزه اندیشه اجتماعی، سیاسی و جهاد علمی مسلمانان، اندیشههای ظاهرگرایی اشاعره، سبب رکود علمی در مباحث عقلی و فلسفی گردید و تقابل علمی مسلمانان با یکدیگر را شدت بخشید.

در اواخر دوران بنی امیه و در دوره حکومت بنی عباس با تشویق خلفای عباسی جنب و جوشی میان مسلمانان برای ترجمه کتابها از متون فارسی، عبری، سریانی و هندی به عربی به وجود آمد که از این حرکت به نام نهضت علمی یا نهضت ترجمه، یاد میشود.

حرکت مزبور به سبب تأثیری که در جامعه اسلامی بر جای گذاشت، حائز اهمیت است، زیرا ترجمه کتابها و طرح افکار و سؤالات جدید، مسلمانان را تشویق نمود تا خود را برای مقابله با اندیشههای نوین، آماده نمایند. اما این تنها یک طرف قضیه بود، زیرا همه کتابهایی که ترجمه میشدند به حال مسلمانان مفید نبودند، بلکه برخی از آنها حاوی شبهاتی بودند که افراد ضعیف

ص:59

الایمان را گمراه می کرد. از طرفی کسانی که در پی ضربه زدن به اسلام بودند، می توانستند بدین بهانه به اهداف خود نزدیک شوند.(1)

به هر روی، در این مقطع از تاریخ اسلام، ترجمه کتابهای فلسفی، کلامی و طبیعی، سبب شیوع بحثهای داغ علمی در حوزههای مختلف گردید که نتیجه آن، پیدایش یک نهضت و حرکت عقلی و اجتهادی و در پی آن، جریان آزاد فکری در جامعه اسلامی بود. با توجه به چنین شرایط و خطرات اعتقادی برخی از این گونه مباحث برای مسلمانان، امام هادی علیه السلام چون خورشیدی تابناک بر تارک امت اسلامی تابید و از باورهای اصیل دینی در برابر افکار وارداتی دفاع نمود.

پیش از این دوره، گرچه گروههای کلامی مختلفی به وجود آمده بود، لکن هنوز از استدلالهای پیچیده علمی، عقلی و فلسفی خبری نبود. تا زمان بنی امیه این مباحث و مناظرات بین مسلمانان اندک بود، اما در عهد عباسیان دائره آن گسترده تر شد. نهضت تعلیم، در بالاترین سطح، وسعت یافت تا جایی که مجوسیان، یهودیان و مسیحیان در دستگاههای اسلامی به تحصیل علوم پرداختند و از این راه، موقعیت هایی به دست آوردند و با عقاید و افکار مذهبی مسلمانان آشنا شدند.

از این گذشته، عباسیان بر خلاف امویان به مردم آزادی مذهبی دادند و هر کس هرچه میخواست میتوانست بگوید. بدین طریق ادیان و مذاهب دیگر نیز جرئت یافتند و توانستند در رد عقاید مسلمانان بنویسند و سخن بگویند و به اصول اسلامی خدشه وارد کنند. به اضافه، منصور عباسی، دستور داد کتب علمی و مذهبی تمام زبانهای دنیا را به عربی ترجمه کنند. در نتیجه برخی از

ص:60


1- [1] . ر.ک: محمد شعبانپور، زنادقه در عصر صادقین، صص 49-50.

مسلمانان با خواندن چنین آثاری و نیافتن پاسخ درست برای بعضی از شبهات از نظر اعتقادی سست و متزلزل شدند.(1)

تحولاتی که در جامعه اسلامی به وجود میآمد، یکی پس از دیگری، مسلمانان را مجبور می کرد تا با شیوههای کلامی و فلسفی، به مبارزه با انواع انحرافات عقیدتی و فکری بپردازند. از این رو حضرت امام هادی علیه السلام با توجه به شرایط حاکم در عرصه فرهنگی، به پاسداری از مکتب اسلام پرداخت و اعتقادات مردم را از افکار و عقاید وارداتی پالایش نمود و از ناخالصیهای فرهنگی و عقیدتی مصون نگه داشت.

امام هادی علیه السلام استدلال و عقل گرایی را یکی از بزرگ ترین و مؤثرترین ابزارهای دفاع از شریعت و ضامن بقای مکتب و تداوم و گسترش اندیشه دینی میدانست. عصر آن حضرت به خاطر جو سیاسی حاکم، بستر مناسب و ویژه ای را برای تلاش در جهت نشر و پاسداری از اسلام ناب در برابر عقاید بیگانه میطلبید.

طرح مباحث نو در حوزه کلام، نظیر جبر و تفویض، امکان یا عدم امکان رؤیت خداوند، جسمیت خدا، خلق قرآن، عدل الهی، توحید ذاتی و صفاتی خدا و جایگاه عقل در طرح و استدلال این گونه مباحث، از موارد نزاع میان اشاعره و معتزله بود و چنان جدی بود که همه مذاهب اسلامی را به سمت منازعه کشاند.

امام هادی علیه السلام با تشکیل جلسات علمی، نخست به تبیین اندیشه صحیح و ناب اسلامی پرداخت تا آن را از افراط و تفریطها بپیراید و در مرحله بعد به نقد و بررسی دیدگاه اندیشمندان، به خصوص رهبران فکری دو گروه اصلی درگیر

ص:61


1- [1] . ر.ک: شبلی نعمان، تاریخ علم کلام، ترجمه فخر داعی، ص 24.

(اشاعره و معتزله) پرداخت. از این رو بیشتر تلاش علمی امامعلیه السلام همان موضوعات مورد بحث و منازعه در آن عصر بود.

امام هادی علیه السلام افزون بر منازعات علمی به تبیین مباحث مهم کلامی نیز پرداخت. در این باره چند رساله و نامه از آن حضرت بر جای مانده که از جمله آنها رساله ای مفصل درباره اعتقاد امامان شیعه در خصوص مسئله جبر و اختیار است. آن حضرت در این رساله با تمسک به آیات قرآن به شرح حدیث منقول از امام صادقعلیه السلام «لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین» همت گمارد. همچنین رساله دیگری از حضرت هادی علیه السلام بر جای مانده که مبنای کلامی امامیه را به خصوص درباره جبر و تفویض بیان میکند.(1)

آن حضرت برای پاسداری از دین در برابر هر کسی که کاری ضد دینی میکرد یا با عمل خود باعث خدشه و وهن در دین می شد، مقابله میکردند.(2) هدف اصلی امام هادی علیه السلام همانند اجداد بزرگوارشان، خدمت به اسلام بود و در این راه از اصول و فروع دین اسلام و نشر آنها صیانت مینمود. از سوی دیگر آن حضرت با ملحدین و منحرفین از اسلام مناظره میکرد و با جواب اقناعی و با استفاده از دلیل و منطق به آنها پاسخ می داد. وقتی سؤال کننده ای چیزی از ایشان می پرسید یا کسی با آن حضرت مناظره علمی داشت، آن چنان تحت تأثیر امام و اندیشه های آن حضرت قرار میگرفت که وقتی از امام جدا میشد با خود میگفت: خداوند میداند که رسالت خود را کجا قرار دهد.(3)

ص:62


1- [1] . تحف العقول، و درس نامه سیره و تاریخ امامان، جمعی از مؤلفان، ص376، حرانی ص356.
2- [2] . رک: زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام ، شیخ ابوعلی فضل بن عیسی طبرسی، ترجمه: محمد حسین ساکت، صص316-317.
3- [3] . هاشم معروف الحسنی، سیره الائمه الاثنی عشر، بیروت، ص456.

گفتیم که امام هادی علیه السلام در برابر هر حرکتی که موجب وهن و خدشه دار شدن دین و ارزش ها میشد، میایستاد و بطلان آن را ثابت می کرد. جریان زیر این ادعا را ثابت میکند:

در زمان متوکل و در سامرا، زنی به نام زینب، ادعا کرد که دختر علی بن ابیطالب است و بدین ترتیب به موقعیتی دست یافت. متوکل او را احضار کرد و گفت: چه می گویی؟

آن زن پاسخ داد: من زینب دختر علی علیه السلام هستم. متوکل گفت: از زمان علی علیه السلام تاکنون قریب به دو قرن گذشته، ولی تو هنوز جوان هستی؟! گفت: پدرم دعا کرد و من جوان مانده ام. خلیفه به مشاورانش گفت: چه باید کرد؟ فتح بن خاقان گفت: من خدمت ابن الرضاعلیه السلام میروم و از او سؤال میکنم.

او نزد امام دهم رفت و موضوع را مطرح کرد. امام فرمود: عمه ام زینب رحلت کرده و قبرش در شام است. فتح بن خاقان گفت: چگونه باید او را امتحان کرد؟ امام فرمود: پروردگار گوشت فرزندان فاطمهJ را بر همه درندگان حرام کرده است و اگر او راست میگوید، هیچ درندهای متعرض او نمیشود و اگر دروغ گفته باشد، طمعه آنها خواهد شد.

متوکل دستور داد او را در باغ وحشی که تهیه کرده بودند بیندازند. این باغ وحش نخست در بغداد بود، اما با جابه جایی مرکز خلافت، به سامرا انتقال یافته بود و حیوانات آن را از هند آورده بودند که از آن جمله چند شیر بود. وقتی آن زن دید که طعمه شیرها میشود اظهار پشیمانی کرد و گفت: فقر مرا به این کار واداشت.

ص:63

آنگاه متوکل دستور داد تا آن زن را روی الاغ برهنه سوار کنند و در کوچه و بازار بگردانند، تا ادعای خود را رد نماید و بگوید که میان من و پیامبر6 هیچ قرابتی نیست.(1)

امام هادی علیه السلام همانند اجدادش به مرزبانی از شریعت کمر همت بست و به بیان معارف ناب اسلامی میپرداخت. صاحب ناسخ التواریخ در وصف آن امام همام می گوید:

آن حضرت خرگاه (سراپرده) عظمت و رفعت را بر کهکشانها برافروخت و طناب جلالت را بر ستارگان آسمان ولایت و امامت برکشید. هیچ منقبتی در شمار و افتخاری در پندار نگنجد، جز آنکه فخرش در معدنش و منبعش در منشأش و هیچ کریمه و حسنهای در آیینه تصور جلوه گر نشود جز اینکه تفضل و فزونی آن در خدمت آن حضرت وجود دارد.(2)

نوع عملکرد امام هادی علیه السلام در عرصههای مختلف و متناسب با شرایط و اولویت بندی کارها، نقش ایشان را در عرصه پاسداری از دین حائز اهمیت میساخت، زیرا آن بزرگوار مسئول پاسداری از میراث گرانسنگ پیامبر اسلام6 و زحمات طاقت فرسای آن حضرت بود.

پاسخهای آن حضرت به سؤالات یحیی بن اکثم(3) یکی از مصادیق بارز اهتمام ایشان به حل مشکلات علمی مردم و صیانت از حوزه معارف دین بود.

ص:64


1- [1] . ر.ک: بحارالانوار ج50، صص 149- 150؛ جلاءالعیون، ص985؛ منتهی الآمال، ج2، ص 368؛ مناق_ب ابن شهرآشوب، ج4، ص 416؛ انوار جاویدان، ج2، صص 314-313؛ اکبر دهقان، زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام ، ص305.
2- [2] . عباسقلی سپهر، ناسخ التواریخ، امام علی النقی، تهران، ص319.
3- [3] . سید محسن امینی عاملی، اعیان الشیعه، ج2، ص39؛ زندگانی چهارده معصوم، ص319.

امام هادی علیه السلام در مدینه، مسئولیت مهم هدایت فکری مردم را برعهده داشت و شهرت روزافزونی بین مردم یافته بودند. مردم از دور و نزدیک به آن حضرت مراجعه میکردند و همین شهرت نیز باعث شد تا حکومت عباسی را خشمناک سازد، لذا متوکل عباسی امام هادی علیه السلام را به سامرا و تحت نظر خود فراخواند.

حضرت امام هادی علیه السلام گرچه از سیاست و سیاسیون کناره گیری کردند، ولی با تمام و کمال در خدمت اسلام بودند و به نشر عقاید و احکام اسلام پرداختند. آن امام بزرگوار با گمراهان مناظره می کردند و جواب سؤالات آنها را با منطق و دلیل جواب میدادند. این کار یا به صورت شفاهی و در حضور افراد انجام میگرفت یا از راه مکاتبه با ایشان.(1)

یکی از مصادیقی که نقش امام هادی علیه السلام را در تبیین معارف دین و حل مشکلات و شبهات علمی نشان میدهد، جریانی است که محمد بن یحیی آن را نقل کرده است.

موضوع از این قرار است که روزی یحیی بن اکثم در مجلس واثق بالله خلیفه عباسی در زمانی که فقها حاضر بودند سؤال کرد که چه کسی سر حضرت آدم را در زمان به جا آوردن حج تراشید. وقتی حاضرین از دادن جواب عاجز ماندند، واثق گفت: من اکنون امام هادی علیه السلام را به مجلس فرا میخوانم تا جواب سؤال تو را بدهد. از این رو کسی را سراغ امام هادی علیه السلام فرستاد. وقتی آن حضرت آمدند واثق پرسید: یا ابوالحسن! به ما بگو چه کسی سر حضرت آدم را در وقت انجام حج تراشید؟ امام هادی علیه السلام فرمود: پدرم از جدم و او از پدرش و به همین ترتیب از رسول خدا6 نقل کردهاند که آن حضرت فرمود: برای تراشیدن سر حضرت آدم جبرئیل مأمور شد. او یاقوتی از بهشت آورد و بر سر

ص:65


1- [1] . بسام مرتضی، قبسات من السیرة النبی و اهلبیت علیهم السلام ، ص326.

آدمعلیه السلام مالید تا موهای سرش ریخت و به هر جا که روشنی آن یاقوت رسید، آنجا حرم گردید.(1)

موارد زیادی بوده که امام هادی علیه السلام به سؤالات پیچیده افراد پاسخ میدادند و آنها هم به خاطر روحیه حق طلبی که داشتند، لجاجت نمیکردند و آن را با دل و جان میپذیرفتند.

از ایوب بن نوح روایت شده است که نامهای به حضرت امام هادی علیه السلام نوشتم و در آن نامه از آن حضرت پرسیدم: آیا خداوند عزوجل قبل از خلقت و تکوین اشیاء به آنها علم داشته است یا اینکه تا زمان اراده خلقت به آنان علم نداشته است، بلکه آن زمانی که میخواسته پدیده ها را بیافریند به آنان علم پیدا کرد و در همان زمان آنها را خلق و تکوین نمود؟

امامعلیه السلام با خط شریف خود چنین نوشتند: لم یزل الله عالما بالاشیاء قبل ان یخلق الاشیاء، کعلمه بالاشیاء بعد ما خلق الاشیاء؛ خداوند متعال همیشه عالم به اشیاء بوده است چه قبل از خلقت و چه بعد از خلقت، و علم او به اشیاء قبل از خلقت آنها مانند علمش بعد از خلقت بوده است.(2)

 فتح بن یزید جرجانی از امام هادی علیه السلام درباره پایین ترین میزان معرفت میپرسد آن حضرت در پاسخ وی میفرماید:

پایین ترین حد معرفت اقرار به این حقیقت است که خدایی غیر از خداوند متعال نیست، او شبیه و نظیری ندارد و آن وجود مقدس، ازلی و ابدی بوده است.(3)

ص:66


1- [1] . منتهی الآمال، ج2، ص 982.
2- [2] . توحید صدوق، ص 145.
3- [3] . همان، ص283.

امامعلیه السلام در زمانی به استدلال درباره وحدانیت خداوند متعال میپردازد که افکار منحط و الحادی در قالبهای گوناگون در میان مردم پدید آمده بود، به خصوص افکار تثلیث که از مسیحت نشئت می گرفت در بازار آشفته فکری و اعتقادی آن زمان، دستاوردهای فکری خود را عرضه و جوانان را گمراه می کرد.

حل مشکل علمی

حل مشکل علمی

امام هادی علیه السلام در زمانی عهده دار امامت گردید که در سنین نوجوانی بود، ولی همچون چشمه جوشان و گوارایی بود که جویندگان دانش را سیراب می کرد. کسانی که از تمام قلمرو جغرافیایی اسلام و غیر آن، آوازه علمی آن حضرت را شنیده بودند، به محضر مبارک حضرتش میآمدند و درباره مسائل دینی و سایر مشکلات علمی خود از ایشان میپرسیدند.

علم امام هادی علیه السلام همانند اجداد بزرگوارش لدنی و خدادادی بود؛ یعنی بدون آنکه نزد کسی فراگرفته باشد، مستقیماً از طریق غیب دریافت میکرد.

از محمد بن سعید روایت شده که عمر بن فرج(1) بعد از شهادت امام جوادعلیه السلام برای رفتن حج به مدینه آمد و جمعیتی از اهل مدینه را که با اهل بیت رسول خدا6 مخالف بودند، احضار کرد و به آنان گفت: مردی را برای من طلب کنید که اهل علم، ادب و قرآن باشد و دوستدار اهل بیت پیغمبر نباشد تا من او را موکل تعلیم این کودک (امام هادی علیه السلام) و مراقبت او نمایم تا از آمدن شیعیانی که به اطراف او میآیند و از او نگهداری میکنند، جلوگیری کند. آنان نیز مردی را معرفی کردند که به او «جنیدی» میگفتند که بیش از

ص:67


1- [1] . والی مدینه از جانب متوکل، خلیفه عباسی.

سایر اهالی مدینه در فهم، ادب و البته غضب و دشمنی نسبت به اهل بیت رسول الله سابقه داشت.

به هر حال عمر بن فرج او را طلبید و از بیت المال، مبلغی را به عنوان حقوق سالانه برای جنیدی مقرر کرد. آنگاه که مقدمات زندگی جنیدی را فراهم نمود، به او توضیح داد که خلیفه به من دستور داده تا شخصی مثل تو را برای تربیت این کودک (امام هادی علیه السلام) بگمارم.

راوی میگوید: «جنیدی در قصر«بصریا» مواظب امام علی النقی علیه السلام بود. همین که شب میشد در را میبست و کلید را با خود نگاه میداشت. امام علی النقی علیه السلام مدتی را به این صورت به سر برده بودند و دست شیعیان از دامن آن حضرت کوتاه شد و از فضایل و بیانات آن بزرگوار محروم گردیدند.»

محمد بن سعید میگوید: «من جنیدی را در روز جمعه ملاقات نمودم. گفتم: این کودک هاشمی که تو مراقب او هستی چه میگوید؟ او با اعتراض به من گفت: چرا می گویی هاشمی و نمیگویی بزرگ هاشمی؟! آنگاه از من پرسید: آیا تو در مدینه کسی را که از من عالم تر باشد، سراغ داری؟ گفتم: نه. گفت: من یک قسمت از ادبیات را که گمان میکنم خیلی کار کرده ام برای آن بزرگوار میگویم و آن حضرت گفتههای مرا طوری توضیح میدهد و تشریح میکند که از حرفهای او استفاده میکنم. مردم گمان میکنند که من به آن بزرگوار علم و ادب میآموزم، اما به خدا قسم که من از آن حضرت علم میآموزم.»

راوی میگوید: «پس از چندی دوباره جنیدی را دیدم و از حال او پرسیدم که حال آن جوان هاشمی چطور است؟» گفت: «این حرف را نزن، به خدا قسم که او بهترین اهل زمین و بزرگوارترین خلق خداست. گاهی پیش میآید که وقتی از آن حضرت میخواهم که خداوند را بخواند، ایشان میفرماید: در این باره کدام یکی از سورههای قرآن را بخوانم. من یکی از سورههای طولانی

ص:68

قرآن را پیشنهاد میکنم. آن حضرت تمام آن سوره را طوری صحیح میخواند که من صحیح تر از آن را از کسی نشنیده ام؛ نیکوتر از سرودهای داوود پیامبر که در بین مردم ضرب المثل شده است.»

راوی در ادامه میگوید: جنیدی میگفت: پدر این کودک در بغداد از دنیا رفته و خودش در مدینه است، پس در حالی که بین این کنیزهای سیاه نشو و نمو میکند این علم را از کجا آموخته؟! سرانجام، جنیدی به حقیقت پی برد و به امامت آن حضرت ایمان آورد.(1)

امام هادی علیه السلام همانند خورشید عالم تابی بود که پرتو دانش و علمش بر تارک همه میدرخشید و مشکلات علمی مخالفان و موافقان خود را حل میکرد، زیرا آن حضرت، امام و هادی امت بود. اینک و در ادامه بحث به نمونه های دیگری از پاسخ های امام هادی علیه السلام و حل مشکلات علمی اشاره می کنیم.

روزی متوکل به «بن سکیت»(2) گفت: در حضور من سؤالهای مشکلی از ابن الرضا (امام هادی) بپرس. ابن سکیت از امام پرسید: چرا خداوند موسی علیه السلام را با عصا و عیسی علیه السلام را با شفا دادن کر و پیس، و زنده کردن مرده و حضرت محمد6 را با قرآن و شمشیر فرستاد؟ آن حضرت فرمود:

خداوند موسی علیه السلام را با عصا و ید بیضا کمک کرد؛ در دوره ای که علم رایج آن زمان، سحر بود و به او قدرتی داد تا سحر آنها را مغلوب سازد و حجت بر آنها تمام شود. عیسی علیه السلام را با شفا دادن کر و پیس و زنده کردن مرده تأیید کرد، چون در آن زمان، علم پزشکی و طب

ص:69


1- [1] . اثبات الوصیه، صص431-433.
2- [2] . ابن سکیت، یعقوب بن اسحاق اهوازی دانشمند شیعه و لغت شناس و صاحب کتاب های تهذیب الالفاظ و اصلاح المنطق است.

رونق داشت. آن حضرت با شفای کران و کسانی که پیس بودند و نیز زنده کردن مردگان با اذن خدا، آنها را مغلوب کرد. پیامبر اکرم6 را نیز با قرآن و شمشیر فرستاد، چون در زمان آن جناب، شعر و شمشیر رونق داشت. به وسیله قرآن نوربخش و شمشیر بران، آنها را شکست داد و بر شعر و شمشیر کفار پیروز گردید و حجت بر آنها تمام شد.

 ابن سکیت پرسید: اکنون بر مردم چه چیزی حجت است؟ فرمود: عقل، که به وسیله آن دروغگوی بر خدا را میتوان شناخت و تکذیب کرد.

یحیی بن اکثم که (قاضی القضات) بود، گفت: ابن سکیت را چه به مناظره، او مردی نحوی و اهل شعر و لغت است، لذا مسائلی را نوشت و از امام هادی علیه السلام جواب خواست. امام به ابن سکیت فرمود: جواب این سؤال را من میگویم و تو بنویس.

اما جریان سجده یعقوبعلیه السلام، سجده او برای یوسفعلیه السلام نبود، بلکه یعقوب و فرزندانش برای اطاعت از فرمان خدا سجده کردند و این عمل، تحیت و تهنیتی برای یوسفعلیه السلام نبود، چنانچه سجده ملائکه برای آدم نبود. پس سجده یعقوبعلیه السلام و فرزندانش برای شکرگزاری خدا بود که باز بر گرد هم جمع شدهاند.

اما سؤال دیگر، شهادت زنی که به تنهایی پذیرفته میشود، آن زنی است که قابله است. دو زن باشند که آن دو از روی ناچاری به جای یک مرد حساب میشوند چون امکان ندارد مرد از این موقعیت اطلاع حاصل کند و جایگزین زن شود و اگر موقع زایمان، تنها آن زن بود، حرف او قبول میشود، به اضافه سوگندی که یاد میکند.

همین که یحیی بن اکثم نامه را خواند به متوکل گفت: صحیح نیست بعد از این مسائل، دیگر از او چیزی بپرسی، از این پس هر سؤالی مطرح کنی از

ص:70

اینها مشکل تر نخواهد بود و هر چه بیشتر دانش او (امام هادی علیه السلام) انتشار یابد، موجب تقویت رافضیان و شیعیان است.(1)

 به هر حال می توان گفت که وظیفه امام هادی علیه السلام در حوزه فرهنگ و معارف دینی عبارت بود از تبیین مکتب اهل بیت علیهم السلام و معارف بلند آن، از طریق پاسخ به سؤالات علمی، فقهی و شبهات اعتقادی، مثل نامه آن حضرت در رد طرفداران و معتقدان به جبر و اختیار و اثبات عدل و پاسخهای آن حضرت.

تربیت شاگردان

امام هادی علیه السلام به صورت مستمر، مراقب همه رویدادهای زمان خود بودند و برای هر شرایطی مواضع جدیدی داشتند و اقداماتی را مطابق با آن شرایط انجام می دادند. با تدریس و همت مضاعف امام هادی علیه السلام آن هم در شرایط سخت و پراختناق دوره عباسی، شاگردان برجسته ای تربیت شدند. آنها به طور مستقیم از آن امام نقل روایت میکردند و مطالب علمی را از ایشان یاد گرفته، به دیگران انتقال می دادند. در کتب تاریخی نام 178 نفر از شاگردان امام هادی علیه السلام آمده است.

از جمله تربیت شدگان مکتب امام هادی علیه السلام حضرت عبدالعظیم حسنی است. ایشان با چهار واسطه به امام حسن مجتبی علیه السلام میرسد. وی در محضر امام هادی علیه السلام به مرتبه ای از علم، کمال و وثاقت رسید که امام به ابوحماد رازی فرمود:

ص:71


1- [1] . بحارالانوار، ج12، صص 144-151.

«ای حماد، اگر در شهر و محل سکونت خود (شهر ری) در مسائل دینی به مشکل برخوردی، از حضرت عبدالعظیم بپرس وسلام مرا به او برسان».

چون حضرت عبدالعظیم در شهر سامرا به محضر امام هادی علیه السلام میرسید، متوکل عباسی نسبت به او ظنین شد، از این رو حضرت عبدالعظیم به دستور امام هادی علیه السلام برای حفظ جان خود و در امان ماندن از گزند متوکل عباسی، مخفیانه از شهر سامرا بیرون رفت. ایشان به صورت پیک (پستچی) از راه طبرستان (مازندران) به شهر ری آمد و در آنجا در سرداب خانه یکی از شیعیان، مخفی گردید. شیعیان، اندک اندک از ورود آن بزرگوار آگاه شدند و به محضرش میرفتند. همین ملاقاتها بود که در آن زمان، موجب تحکیم و گسترش تشیع در شهر ری گردید.

امام هادی علیه السلام به دلیل تنوع فرهنگ و معارف فراگیرش همواره مقصد و مراد جویندگان دانش بوده است. طالبان علم چه در تفسیر قرآن، چه در فقه اسلامی با همه بخش ها و سطوح آن به محضر مبارکشان می رسیدند و به همین جهت اصحاب آن حضرت به اعتبار ارتباط با اهل بیت علیهم السلام در میان امت اسلامی نمونه خط رسالت بودهاند.

اصحاب، احادیث آن حضرت را روایت میکرد ند و در کتابهای«اصول»(1) به رشته تحریر و تدوین درآوردند.(2) به همین سبب شاگردان امام هادی علیه السلام در راه نشر احکام دینی حق بزرگی به گردن جهان اسلام دارند، زیرا اگر آنان افکار ائمه علیهم السلام به خصوص امام هادی علیه السلام را به درستی فرا نمیگرفتند و در

ص:72


1- [1] . کتاب هایی است که توسط اصحاب ائمه علیهم السلام نوشته شده و در آنها روایت اهل بیت جمع آوری شده است.
2- [2] . پیشوایان هدایت (هادی امت)، ص200.

تدوین آن نمیکوشیدند، ثروت بسیار عظیم و اصیلی که مشتمل بر معارف بلند و نوآوری بود از مسلمانان ضایع میگردید؛ ثروتی که همگام با پیشرفتهای تفکر بشری، بلکه مقدم بر آن بوده است.

لازم به ذکر است که بسیاری از ویژگیهای عملی حضرت امام هادی علیه السلام را میتوان در خلال فعالیتهای پیروان مورد اعتماد آن حضرت مشاهده نمود و هر چه شرایط بر امام هادی علیه السلام سختتر میشد و آن حضرت بیشتر وادار به پنهان کاری میگردید، این حقیقت عمق بیشتری مییافت.(1)

پاسخ به سؤالات

پاسخ به سؤالات

امام هادی علیه السلام همانند چشمه ای ساری از فضایل و کمالات بود که دوست و دشمن از سرچشمه آن سیراب میگردیدند. هیچ تشنه ای یافت نمیشد، مگر آنکه از آن آبشخور هدایت، خود را سیراب میساخت و مشکلات علمی خود را از آن حضرت میپرسید و جواب قانع کننده ای دریافت مینمود. مصادیق زیر گویای این حقیقت است.

1. عیاشی از محمد بن عیسی روایت کرده است که گفت: ابراهیم بن عنبه به حضرت امام هادی علیه السلام نامه ای نوشت که در آن آمده بود: مرا از معنای این کلام خداوند متعال که میفرماید: >یَسْأَلُونَک عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِر

ص:73


1- [1] . همان، ص299.

امام هادی علیه السلام در پاسخ او چنین فرمودند: «هر آنچه که به وسیله آن قمار انجام شود، تحت عنوان میسر داخل میشود و همچنین هر چیزی که انسان را مست کند حرام است».(1)

2. موسی بن محمد بن علی از برادرش حضرت امام هادی علیه السلام روایت میکند که فرمود:

آن درختی که خداوند متعال، آدم و همسرش را از خوردن آن نهی فرمود، درخت حسد بود. خداوند متعال با آن دو پیمان بست که به هیچ یک از خلایق خداوند که خدا به او نعمتی عطا فرموده است، به چشم حسد نگاه نکنند، ولی آنان با خداوند بر سر پیمان خود ثابت و استوار نماندند.(2)

3. احمد بن اسحاق در این مورد که امام هادی علیه السلام چگونه به سؤالات علمی مردم پاسخ منطقی و مستدل میدادند، میگوید: به امام هادی علیه السلام نامهای نوشتم و از آن حضرت درباره امکان دیده شدن خداوند متعال و اختلاف مردم درباره این مسئله سؤال کردم. امام فرمود:

مادام که بین بیننده و دیده شده هوایی وجود نداشته باشد که چشم، اشعه خود را به وسیله آن هوا به دیده شده برساند، پس هنگامی که رابط هوا میان بیننده و دیده شده قطع شود (مانند وقتی که حایلی بین بیننده و دیده شده قرار بگیرد) رؤیت محقق نخواهد شد و این مطلب که هم بیننده و هم دیده شونده هر دو برای تحقق امر دیدن محتاج به این هوا میباشند، باعث مشابهت این دو با یکدیگر میگردد، زیرا آنچه را که سبب دیدن در بیننده و دیده شونده میباشد، واحد است و بیننده و دیده شونده در وجود آن سبب و از نظر نیاز به

ص:74


1- [1] . تفسیر عیاشی، ص 106.
2- [2] . همان، ج1، ص 9.

آن، مساوی اند و در این صورت، واجب است که هر دو در نیازمندی، مانند یکدیگر باشند. و از آنجا که همه اسباب به مسببات خود متصل میباشند و اگر این مطلب در رابطه با بشر و خداوند متعال صورت بپذیرد، تشبیه انسان مخلوق به خداوند خالق لازم میآید [بنابراین رؤیت خداوند محال است].(1)

4. از بشر بن بشار نیشابوری روایت شده که گفت: به آن مرد [امام هادی که از روی تقیه به آن حضرت، آن مرد گفته است] نامه ای نوشتم که برخی از افراد منطقه ما در رابطه با توحید اختلاف نظر پیدا کرده اند. بعضی از آنها میگویند: خداوند متعال جسم است و برخی دیگر میگویند: خداوند صورت است. آن حضرت در پاسخ من مرقوم فرمودند: «منزه است آن خدایی که به وصف در نمیآید. هیچ چیز به او نماند و وی نیز مانند چیزی نیست و او شنوا و بیناست.»(2)

5. شخصی به نام «علی بن مختار بن محمد بن مختار همدانی» و نیز فرد دیگر به نام «حسن بن عبدالله بن حسن علوی» هر دو از فتح بن یزید جرجانی روایت کردهاند که گفت: از حضرت امام هادی علیه السلام شنیدم که میفرمود:

«هوالطیف الخبیر السمیع البصیر الواحد الاحد الصمد، لم یلد و لم یلد و لم یکن له کفوا احد...؛ خداوند متعال، لطیف، خبیر، شنوا، بینا، واحد، احد و صمد است. نزاده و زاییده نشده و هیچ گاه برای او شریک و همتایی قابل تصور نیست.»

ص:75


1- [1] . اصول کافی، ج1، ص125؛ توحید صدوق، ص109.
2- [2] . اصول کافی، ج1، ص102؛ پیشوایان هدایت (هادی امت)، ص324.

فتح بن یزید گوید: از امام هادی علیه السلام پرسیدم: شما فرمودید: خداوند احد و صمد است. هیچ چیز شبیه خدا نیست، اما میبینم که خداوند واحد است و انسان واحد؛ و آیا در این واحد بودن، خدا و بشر شبیه هم نشده اند؟

آن حضرتعلیه السلام فرمود:

ای فتح! سخن محالی گفتی. خداوند تو را بر عقیده مستقیم، ثابت و استوار بدارد. مراد ما از آن تشبیه که آن را محال دانستیم، تشبیه در معانی است، اما شباهت اسمی که دلالت اسم بر مسمی باشد، محال نیست. اما محال بودن تشبیه در معنا به این مفهوم است که اگر چه به انسان نیز واحد میگویند، اما مراد کسی که انسان را واحد نامیده، این است که این پیکر انسانی یک نفر است و دو نفر نیست. به عبارت دیگر، هنگامی که واحد را بر انسان اطلاق کنیم، منظور واحد عددی است، در حالی که همین انسان از درون نفس خود واحد نیست، چرا که هم دارای اعضای مختلف و هم دارای رنگهای مختلف است و هر کس که دارای اجزا و رنگهای مختلف باشد، در معنا واحد نیست.... پس انسان در نام واحد است نه در معنا.(1)

از این فرمایش امام هادی علیه السلام که در باب وحدانیت خداوند متعال فرمودند به دست میآید که انسان در نام، واحد است، ولی در معنا متعدد، اما خداوند از همه جهات واحد است.

ص:76


1- [1] . اصول کافی، ج1، ص118؛ توحید صدوق، ص185؛ پیشوایان هدایت (هادی امت)، صص321-325.

مبارزه با انحرافات

مبارزه با انحرافات

در عصر امامان، به خصوص در دوران خلفای عباسی، از جمله در دوران امامت امام هادی علیه السلام گرایش های مختلف اعتقادی به وجود آمد. به دنبال ظهور این دیدگاههای متضاد و کشمکش آرا، اتفاقات ناگواری روی داد. دست های مرموز خلفا برای کم رنگ جلوه دادن مکتب امامیه، از مکتبهای دیگر پشتیبانی مالی و معنوی میکردند و با تحریکات برنامه ریزی شده، آنها را در برابر اهل بیت علیهم السلام و پیروانشان قرار میدادند. کار به آنجا رسید که بخش اعظمی از مباحث علمی در حوزه تدریس امام هادی علیه السلام صرف مبارزه با این مکتبها شد. آن حضرت، محکم و استوار، در سنگر تبیین معارف ناب اسلامی قرار گرفت و با تبیین اصول اسلام و پاسخ به بدعتها و مبارزه با کجرویهای اعتقادی، از حریم دین دفاع کرد.

امام هادی علیه السلام همانند سایر پیشوایان معصوم علیهم السلام از دانش و علم فراگیر و خدادادی برخوردار بود، چرا که آن بزرگواران وارث مکتب اسلام بعد از رسول خدا6 بودند و برای انجام این رسالت خطیر میبایست به صیانت از دین بپردازند و اسلام ناب را از رخنه عقاید انحرافی، در امان دارند. به همین علت، امام علی النقی هدایت فکری و اعتقادی امت اسلامی را برعهده گرفتند و بدین منظور پرچم صیانت از باورهای دینی را بر دوش کشیدند و با گرایشهای فکری آن عصر که اسلام و عقاید مسلمانان را تهدید میکرد، به مبارزه کردند.

اینک به برخی از گرایشهای فکری که امام هادی علیه السلام با آنها به مقابله پرداخت، اشاره میگردد.

ص:77

الف) برخورد با صوفیه

 امام هادی علیه السلام در زمینه راهنمایی گمراهان و منحرفان از جاده حق و حقیقت و هدایت آنها به راه راست، سعی وافری داشتهاند که یکی از آنها صوفیه بود. این گروه با زهدنمایی و صوفی گری، نعمتهای خدادادی را برای خود حرام میکردند و لباس های پشمی و مویین میپوشیدند، به همین دلیل به آنها صوفیه می گفتند، زیرا صوف به معنای پشم است.

 این گروه گمراه، همواره مزاحم امام هادی علیه السلام میشدند و ساده زیستی امام علی علیه السلام را به رخ آن حضرت میکشیدند و میگفتند: شما نیز باید مثل علی علیه السلام باشید. امام هادی علیه السلام از روش فریبکارانه آنها انتقاد و خطر افکار انحرافی آنها را همواره گوشزد میکرد.

آن حضرت مسلمانان و اصحاب خود را از نشست و برخاست با طایفه صوفیه بر حذر میداشتند، چرا که آنان باعث گمراهی مردم میشدند. صوفیان با تظاهر به زهد و پارسایی و عدم وابستگی و دل بستگی به ظاهر دنیا، مردمان ساده و زودباور را گول زده، آنها را از راه حق و حقیقت منحرف میکردند. به سبب همین افکار پوشالی و زندگانی فریبکارانه صوفیه بود که حضرت امام هادی علیه السلام می کوشیدند از اختلاط مسلمانان با آنها جلوگیری کنند.

 در تأیید این مطلب میتوان به روایت «محمد بن حسین ابی الخطاب» اشاره کرد که می گوید: «من در مسجد النبی نزد حضرت ابوالحسن، (امام هادی علیه السلام) بودم و گروهی از یاران آن حضرت که در میان آنها «ابوهاشم جعفری» نیز دیده میشد، نزد امام هادی علیه السلام آمدند. ما نزد امام هادی علیه السلام ایستاده بودیم که گروهی از صوفیه وارد مسجد شده، در کنار ما نشستند و مشغول به ذکر و تهلیل شدند. امام هادی علیه السلام رو به اصحاب و یاران خود کرده فرمودند:

ص:78

«لا تلتفتوا الی هولاء الخداعین فانهم خلفاء الشیاطین و مخربو قواعد الدین یتزهدون الراحیة الاجسام و یتهجدون لصید الانعام یتجرعون عمرا حتی یدیخواللایکاف خمرا....؛ به این دغل بازان توجه نکنید، آنها جانشینان شیطان ها و ویرانگران بنیادهای دین هستند. آنها برای آسایش جسم، پارسایی می کنند. شب زنده داری آنها برای تحصیل غذاهای چرب و شیرین است. عمری را با ریاضت و سختی می گذرانند تا فرصت های گناهکاری بیابند، گرسنگی می کشند تا به خوان های رنگین برسند.»

 آنان جز برای فریفتن مردم به تسبیح و تهلیل نمیپردازند و جز به غذای کم مبادرت نمیکنند. آنان چون با مردم صحبت میکنند همواره از محبت سخن به میان میآورند، اما با گمراهیهای خود، مردم را در چاه ضلالت و گمراهی میاندازند. ورد آنان، رقص و کف زدن و ذکرشان، آوازخوانی و غناست و جز سفیهان و نادانان کسی از آنان پیروی نمیکند و جز احمقان، کسی به آن معتقد نمیشود و هرکس به زیارت یکی از مرده ها یا زنده های آنان برود، گویا به زیارت شیطان و عبادت بتها رفته است.

یکی از حاضران عرض کرد: اگر شخصی از صوفیه به حقوق شما اهل بیت علیهم السلام اعتراف داشته باشد؟ امام هادی علیه السلام فرمود:

آیا اگر کسی به حقوق ما اعتراف داشته باشد، به سمت راه و روشی میرود که خشم و ناراحتی ما در آن است؟ آیا نمیدانی اینان از پست ترین طایفههای صوفیه هستند. البته همه طوایف صوفیه از مخالفان ما هستند و راه روش آنها با طریقه ما مغایرت دارد.

ص:79

آنها نصارا و مجوس این ملت هستند. آنها کسانی هستند که در خاموش نمودن نور خدا سعی میکنند، خداوند نور خود را کامل میکند، گرچه کافران نپسندند.(1)

 روزی امام هادی علیه السلام یکی از شیعیان خود را دید که یک ماهی به دست گرفته، با وضع نامنظمی (صوفی منشانه) میبرد، به او فرمود: «ای گروه شیعیان، شما دشمن زیادی دارید، پس هر اندازه که میتوانید نظافت را رعایت کنید و خود را زینت دهید».(2)

 از مطالبی که در مورد گروه صوفیه آورده شد، چنین به دست میآید که آنها گرایش های انحرافی دارند و در قالب ورد، تهلیل، دوری از مردم و نیز دنیاگریزی ظاهری، به عوام فریبی میپردازند؛ در حالی که این اعمال نه تنها دنیاگریزی نیست، بلکه آنان این کارها را برای به دست آوردن دنیا و لقمه نانی انجام میدهند. از این رو امام هادی علیه السلام سبک و روش زندگی ایشان را مورد نکوهش قرار دادند و پیروان خود را از نشست و برخاست با آنان، برحذر داشتند.

امام هادی علیه السلام در کنار مخالفت زبانی و نکوهش رفتار صوفیه، در عمل نیز نشان میدادند که رفتار آنها طبق مقتضای زمان نیست و از عقل و تدبیر به دور است. از این رو، آن امام بزرگوار برخلاف آسایش طلبی و فرار از کار و تلاش صوفیه، کار میکردند و دنیای خوب را که وسیله آخرت باشد تأیید می نمودند. به این ترتیب، به امت اسلامی میآموختند که روش ما چنین است و برگرفته از روش پیامبر6 و ائمه علیهم السلام میباشد، اما روشی که صوفیه در پیش گرفته اند باطل و انحرافی است. آن حضرت با آموختن استفاده درست از

ص:80


1- [1] . سفینه البحار، ج2، ص58؛ سیره چهارده معصوم علیهم السلام ، صص850-849..
2- [2] . زندگانی چهارده معصوم، ص304.

نعمتهای مادی، به همگان نشان میدادند که بندگی خداوند متعال با بهره برداری از مواهب طبیعت منافات ندارد.

ب) برخورد با واقفیه

 یکی از گروههایی که در برابر امام هادی علیه السلام موضع گرفتند و موجب مزاحمتهای شدید شدند، گروه واقفیه بود. این گروه معتقد بودند که امام کاظمعلیه السلام زنده و آخرین امام و همان مهدی امت است. امام هادی علیه السلام در برابر شبهه افکنی آنها، موضع گیری قاطعانه ای داشتند تا آنجا که یکی از شیعیان نامه ای به امام هادی علیه السلام نوشت و در ضمن آن نامه پرسید شما این افراد «ممطوره»(1) را میشناسید، آیا در قنوت نماز، آنها را نفرین کنیم؟

امام هادی علیه السلام در پاسخ نوشت: «نعم اقنت علیهم فی صلاتک؛ بلی در قنوت نمازت آنها را نفرین کن».(2)

 گاهی اتفاق میافتد که خود امام هادی علیه السلام این گروه را مورد شماتت و نکوهش قرار میداد. سعید بن سهل بصری روایت کرده که جعفر بن قاسم هاشمی بصری واقفیه بود. زمانی که من با او در سامرا بودم، روزی با ابوالحسن امام علی النقی روبه رو شدیم. امام به او فرمود: تا کی در خوابی، آیا وقت آن نرسیده که بیدار شوی؟(3)

به هر حال، این گروه با این باور که امام کاظمعلیه السلام آخرین امام است، احادیث رسول خدا6 مبنی بر دوازده نفر بودن جانشینان آن حضرت را که

ص:81


1- [1] . امامیه به این گروه، ممطور، یعنی سگ باران دیده می گفتند.
2- [2] . رجال کشی، ص391؛ سیره چهارده معصوم علیهم السلام ، ص850.
3- [3] . منتتهی الآمال، ج2، ص992.

مورد تأیید علمای امامیه و حتی اهل سنت و جماعت قرارگرفته، مورد خدشه قرار دادند و وجود امام قائم را که دوازدهمین و آخرین امام است، انکار کردند.

ج) مخالفت با غلات

 از تلاشهای دیگری که امام هادی علیه السلام در راه حفظ دین و نشر فرهنگ اسلامی انجام دادند، مبارزه و مخالفت با گروه گمراه غلات بود که فعالیت آنان در زمان آن حضرت گسترش یافته بود. آنان در این دوره به نوعی اباحه گری افراطی و حذف شریعت و همه حدود اخلاقی روی آورده بودند.(1)

گفتنی است که غلات، گروهی جدا شده از شیعیان بودند که راه افراط را در پیش گرفته بودند و در مورد امامان علیهم السلام غلو میکردند؛ یعنی آنها را خدا یا در حدّ خدا میدانستند. امامان در برابر آنان موضع قاطعانه ای میگرفتند و آنها را نجس دانسته، از خود طرد میکردند.(2)

یکی از دوستان آن حضرت در مورد چند نفر از غلات و رفتار آنان، برای امامعلیه السلام نامه نوشت و کسب تکلیف کرد، امامعلیه السلام در پاسخ نوشت:

«لیس هذا من دیننا فاعتزلوهم؛ برنامه آنها از دین ما نیست، از آنها دوری کنید».(3)

 از احمد بن محمد بن عیسی روایت شده است که گفت: نامهای به امام هادی علیه السلام نوشتم و درباره کسانی که احادیثی را به امام هادی علیه السلام و پدرانشان نسبت میدادند و موجب تردید در دین میشدند و همچنین سؤالاتی درباره

ص:82


1- [1] . مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص240.
2- [2] . سیره چهارده معصوم علیهم السلام ، همان.
3- [3] . الائمة الاثنی عشر ، ج2، ص463.

واجبات، سنن و گناهانی که آن را توجیه میکردند، پرسیدم و نیز نوشتم کسانی که ادعای این امور را دارند، این ادعا را نیز دارند که از زمره اولیاء بوده، مردم را به اطاعت خود فرا میخوانند؛ از جمله آنان، شخصی به نام «علی بن حسکه» و «قاسم یقیطنی» است. درباره قبول حرف های آنها چه میفرماید؟

امامعلیه السلام درپاسخ نوشتند: «دین ما این گونه نیست. از این مسائل کناره گیری کن».(1)

امام هادی علیه السلام در یک مورد دیگر به یارانش دستور دادند:

«هر کجا که فارس بن حاتم و پسرش مشفوذ را ببینند به آنها حمله کرده، آنها را بکشید».

همچنین فرمودند:

لعنت خدا بر فارس بن حاتم، با نام ما، مردم را میفریبد و آنها را به بدعت دعوت میکند. هر کس او را بکشد رواست، زیرا خون او هدر است، کیست که مرا از شرّ او راحت کند و او را بکشد و در این صورت، من در پیشگاه خدا، بهشت را برای او ضامن میشوم.(2)

 امام هادی علیه السلام در اقدامی دیگر علیه فرقه ضاله غالیه چنین موضع میگیرند و خطاب به یکی از پیروان خود، در باب دوری از «محمد بن نصیر فهری» و «حسن بن محمد بن بابای قمی» چنین مینویسند:

من از فهری و حسن بن بابای قمی بیزارم، تو و همه شیعیان را از آشوب او بر حذر میدارم و آنان را لعنت میکنم. آنها به نام ما میخورند و فتنه انگیزی و مزاحمت میکنند، خداوند آنها را عذاب کند

ص:83


1- [1] . رجال کشی، ص517، حدیث 994 و 995.
2- [2] . الائمه الاثنی عشر، همان، ص494.

و گرفتار فتنه سازد. ابن بابا گمان میکند که من او را به نبوت برانگیخته ام و او باب من است. خدا او را لعنت کند، شیطان بر او چیره شده و او را گمراه نموده، خدا در دنیا و آخرت او را عذاب نماید.(1)

امام هادی علیه السلام در پاسخ به پرسش یکی از دوستانشان در مورد ادعای یکی از رهبران غلات به نام «علی بن حسکه» که خود را به امام منتسب میکرد و باعث گمراهی عده زیادی شده بود، چنین مینویسند:

ابن حسکه که لعنت خدا بر او باد، دروغ گفته است. من او را از دوستان و پیروان خود نمیدانم، او را چه شده است؟ خدا لعنتش کند. سوگند به خدا که پروردگار، محمد6 و پیامبران پیش از او را جز به آیین یکتاپرستی و امر به نماز و زکات و حج و ولایت نفرستاده... ما بر خدا حجتی نداریم، بلکه خداست که بر ما و بر تمام آفریده هایش، حجت دارد.(2)

د) صیانت از حریم قرآن

 قران کتاب آسمانی مسلمانان، معجزه جاوید پیامبر آخرالزمان است و این اعجاز درخشان تا قیام قیامت باقی خواهد ماند و در پرتو انوار تابناک آن، جویندگان راه حق و حقیقت به سر منزل مقصود خود خواهند رسید. بهره مندی قرآن از چنین جایگاه والای علمی و معنوی سبب شد تا همانگونه که در بین مسلمانان از قداست و ارزش ویژه ای برخوردار است، خار چشم دشمنان اسلام باشد.

ص:84


1- [1] . وسایل الشیعه، ج18، ص554.
2- [2] . رجال کشی، ص518؛ سعد بن عبدالشعری، مسند امام الهادی علیه السلام ، ص22.

از همان صدر اسلام، عده ای از مشرکین درصدد مبارزه با قرآن بر آمدند و نسبت به این کتاب آسمانی ایجاد شبهه نمودند، لکن هر بار سرافکنده تر از پیش، تن به شکست دادند. این روند ادامه یافت تا اینکه در عصر ائمه اطهارعلیهم السلام این مبارزه، شکل علمی و پیچیده ای به خود گرفت. با گذشت زمان، مباحث مربوط به قرآن، بعد علمی و عقلانی مییافت و امامان علیهم السلام که پاسداران معارف دین بودند، با ابزار عقلی و علمی به مصاف آنها میشتافتند و شبهات وارده را از پیکر اسلام و قرآن میزدودند. این شبهه افکنی ها در عصر امام هادی علیه السلام بیش از گذشته، زیادتر و پیچیده ترشده بود.

 یکی از بحثهای داغ، جنجال برانگیز و بی فایده ای که در عصر امام هادی علیه السلام موجب جدال و کشمکش بین دو جناح فکری، یعنی معتزله و اشاعره گردید و نحلههای فکری در برابر هم صف آرایی کردند، موضوع خلق قرآن بود. معتزله که بر عقل تکیه میکردند، معتقد بودند که قرآن حادث و مخلوق است، یعنی قبلاً نبوده و خدا آن را بعداً حادث کرده است. ولی اشاعره و اهل حدیث میگفتند قرآن، کلام خداست، بنابراین از صفات خدا بوده و قدیم است و مخلوق نیست. این موضوع تا جایی پیش رفت که جنبه سیاسی پیدا کرد و با اینکه هیچ گونه فایده علمی نداشت، موجب اتلاف وقت میشد. از سوی دیگر، ممکن بود شیعیان را نیز وارد میدان کند و فرصتهای آنها را در راههای بیهوده، تلف نماید.(1)

امام هادی علیه السلام در برابر چنین رویکردی نمیتوانستند بی تفاوت باشند، زیرا ممکن بود آتش این فتنه دامن پیروان ایشان را نیز بگیرد. از این رو، صلاح را

ص:85


1- [1] . سیره چهارده معصوم علیهم السلام ، صص852 -851.

در آن دانستند که هم خود وارد بحث در این مورد نشوند و هم پیروان خود را از ورود به این گونه مباحث، برحذر دارند.

آن حضرت ضمن نامه ای به احمد بن اسماعیل بن یقطین که حکم یک اعلامیه را داشت چنین نوشتند:

 بسم الله الرحمن الرحیم، خداوند ما و تو را از فتنه مصون بدارد و عصمتی دهد که اگر چنین کند، نعمت و لطف خود را عظیم کرده و اگر نکند نتیجه اش هلاکت است. ما بحث و جدال را در مورد خلق یا عدم خلق قرآن بدعت میدانیم که پرسنده و پاسخگو هر دو در آن بدعت به طور یکسان شریکند.

پرسنده به دنبال چیزی است که سزاوار آن نیست و پاسخ دهنده خود را بیهوده به زحمت میاندازد. تنها خداوند، خالق است و همه چیز جز او مخلوق اند. قرآن، کلام خداست و از نزد خود، نامی بر آن مگذار که از گمراهان خواهی شد، خداوند ما و تو را از کسانی که در نهان از خدا بیمناکند و از روز قیامت ترسانند، قرار دهد.(1)

 همان طور که دیگر آموزههای اسلام با افکار انحرافی مورد هجوم و تحریف قرار گرفت، قرآن کریم نیز با عنوانهای مختلف و افکار التقاطی، مورد هجوم واقع شد. در برخی از دورهها تحت عنوان حادث و قدیم بودن کتاب خدا و در دورهای شبهه تحریف قرآن، در سر زبان ها افتاد و عده ای درصدد القای شبهات مختلف نسبت به عدم اعتبار قرآن برآمدند. این گونه شبهات از طرف سلفیها در عصر ما به شیعه نسبت داده میشود؛ همان گونه که در گذشته نیز به شیعه و فرقههای دیگر نسبت داده میشد.(2)

ص:86


1- [1] . توحید صدوق، ص224؛ زندگی امام هادی علیه السلام ، ص380؛ سیره چهارده معصوم علیهم السلام ، ص852 .
2- [2] . تحف العقول، ترجمه احمد جنتی، ص730.

در عصر امام هادی علیه السلام این شبهه به شدت رواج یافت و آن حضرت از حریم قرآن که بزرگ ترین میراث نبوت است و تنها امامت میتواند به بهترین وجه از آن دفاع نماید، دفاع نمودند و به شبهات پاسخ دادند. در این راستا امامان پیش از ایشان در استدلالهای خود در مقابل معتزله و اهل جبر و تفویض، ابتدا به قرآن استناد می کردند و در شبهات مختلف فکری از آن بهره میجستند؛ چنان که امیرمؤمنان نیز از جایگاه قرآن دفاع میکردند.(1)

ه) بیان حقیقت جبر و اختیار

یکی از گروههای اسلامی که دچار انحراف فکری بودند «جبریه» هستند. آنها بر این باورند که انسانها در اعمال خود، اختیار ندارند و آنچه انجام میدهند، خداوند آنها را مجبور ساخته است. فرقه اشاعره، این عقیده انحرافی را دامن میزدند و دست های مرموز طاغوتی نیز عقیده آنها را تأیید میکردند تا گناهان و ظلم هایشان را به خدا نسبت داده، خود را پاک جلوه دهند. اساس گرایش به جبر در میان فرقههای مختلف در قرن اول پایه گذاری شده بود و توسط امویان ترویج گردید.

امامان، از جمله امام هادی علیه السلام در برابر این عقیده بی اساس می ایستادند و با استدلال و منطق آن را رد می نمودند.(2) یکی از عمده ترین آثار باقی مانده از امام هادی علیه السلام رساله ای ا ست که در پاسخ مردم اهواز که از آن حضرت درباره جبر و تفویض پرسیده بودند، مرقوم فرمودند. در این رساله، امام هادی علیه السلام ضمن بحثی مستدل و مستند درباره قرآن و عترت و لزوم تمسک به آن دو، به

ص:87


1- [1] . امیر علی حسنلو، قرآن و معصومان در آینه علوی، ص33.
2- [2] . سیره چهارده معصوم، ص852.

موضوع جبر و تفویض می پردازند و با بیان روشن و رسا، اعتقاد به هر یک از جبر و تفویض را ابطال و امر بین الامرین را اثبات کرده اند.(1)

البته قرآن کریم نیز عقیده به جبر را رد میکند؛ آنجا که میفرماید:

> وَلا یَظْلِمُ رَبُّک أَحَدًا ذَلِک بِمَا قَدَّمَتْ یَدَاک وَأَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلامٍ لِلْعَبِیدِ

ص:88


1- [1] . تحف العقول، ص481.

میگردد. حال اگر مولا او را سرزنش کند که چرا جنس را نخریده ای، مردم، چنین مولایی را ظالم میخوانند، زیرا کسی را که پولی به او نداده سرزنش کرده و به او ظلم نموده است.(1)

اما اهل بیت علیهم السلام برای زدودن چهره واقعی اسلام از این غبار - که توسط طرفداران اندیشه جبر، به قرآن کریم نسبت داده میشد- در مقابل این اندیشه موضع گیری نمودند.

 گرچه در عصر امام صادقعلیه السلام و امام رضاعلیه السلام این گرایش فکری بیش از گذشته اوج گرفت، اما با موضع گیریهای عالمانه آن حضرات، مکتب اهل بیت علیهم السلام از آسیب این گرایش فکری در امان ماند.

در زمان امام هادی علیه السلام جبرگرایی و نفی اختیار و اعتقاد به تفویض (اختیار کامل) دوباره جان گرفت و افکار پیروان اهل بیت علیهم السلام را دچار آشفتگی، تردید و سرگردانی نمود. از این رو، بزرگان قوم در این باره با نگارش نامه، از امام هادی علیه السلام کسب آگاهی مینمودند و امامعلیه السلام نیز طی نامهای طولانی مبنی بر رد و بطلان هر دو اندیشه و ابتلای به آن، پیروان خود را از آن برحذر داشتند. ایشان در رد جبر چنین فرمود:

لازمه جبر، نسبت دادن ظلم به خداوند است، در حالی که خداوند صریحاً در کتاب خود میفرماید: «خداوند به احدی ظلم نمیکند.» اعمال انسان توسط خود او کسب میشود و خداوند، هرگز ظلم کننده به بندگان نیست. آیا سزاوار است انسان گناه کند و آن را به خداوند نسبت دهد، در حالی که ذات خدا، بری از گناه است.

ص:89


1- [1] . احتجاج طبرسی،ج2، ص 352. و سیره چهارده معصوم علیهم السلام ، محمد مهدی اشتهاردی ص853 .

آن حضرت درباره رد تفویض نیز ابتدا به سخن امام صادقعلیه السلام استناد کرده، میفرماید:

خداوند به بندگان اختیار داده، نه اینکه امور را اهمال نموده تا انسان، مرتکب هر کاری شود، بلکه عقوبت و پاداش را در قیامت برای این قرار تا انسان به خیر گرایش داشته باشد و از بدی اجتناب کند و از معاصی پرهیز نماید و اگر به تفویض کامل، معتقد باشیم، عبادت خدا و اطاعت از پیامبران، کار بیهوده ای است و لازمه آن نقض غرض است و خداوند منزه از آن است.(1)

رویارویی با فقهای درباری

رویارویی با فقهای درباری

 یکی از ابزارهای مردم فریب خلفای عب_اسی، به_ره گیری آنان از فقه_ای

درباری برای جلب اعتماد مردم و ترسیم چهرهای اسلام گرا و شریعتمدار از خود بود. امامعلیه السلام نیز با رویارویی با فقهای وابسته به دستگاه حکومتی، مشروعیت حکومت عباسی را زیر سؤال میبرد و آنها را رسوا میکرد.

دانش جهان افروز امام هادی علیه السلام به اندازهای بود که چراغ نیم سوز دانشمندان مزدور را به خاموشی میگرایاند تا جایی که تحسین آنان و خلفای عباسی را بر میانگیخت و وادار به تسلیم مینمود؛ به خصوص زمانی که آن حضرت پیچیده ترین مشکلات علمی را در حضور خلیفه و فقهای درباری، حل میکرد.

گاهی اوقات حضرت امام هادی علیه السلام در رفع شبهات علمی که حکام عباسی به آنها دچار می شدند، میکوشید؛ به خصوص آنگاه که فقهای درباری

ص:90


1- [1] . تحف العقول، صص736-760.

و جیره خور دستگاه حکومتی از پاسخ آن عاجز میماندند که در این حال برای رفع آن به امام هادی علیه السلام مراجعه می کردند. حاکمان عصر امام هادی علیه السلام هرچند که در دربار خود، فقهای وابستۀ زیادی داشتند، در عین حال، گاهی در مسائل دشواری که رخ میداد و فقهای درباری پاسخی برای آن نداشتند، به امام هادی علیه السلام احساس نیاز میکردند.

اکنون به نمونه هایی اشاره می کنیم که بیانگر نیاز درباریان به امام هادی علیه السلام برای حل مشکلات علمی شان است.

1. متوکل، کاتبی نصرانی داشت و به او علاقه زیادی میورزید و با احترام، او را با کنیه «ابو نوح» میخواند.

عدهای از کاتبان دربار، این کار را نادرست میخواندند. متوکل این موضوع را از فقها پرسید، عده ای از آنان این کار را جایز دانستند، اما عدهای هم جایز ندانستند. متوکل ناچار مسئله را از امام هادی علیه السلام پرسید. امامعلیه السلام در پاسخ نوشت: > بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ

ص:91

فقهای درباری از این پاسخ شگفت زده شدند و از متوکل خواستند تا علت آن را از امامعلیه السلام بپرسد. متوکل علت آن را از امام پرسید: امام در پاسخ فرمود:

«خداوند در قرآن میفرماید: >لَقَدْ نَصَ_رَکُمُ اللَّهُ فِی مَوَاطِنَ کثِیرَةٍ

ص:92

نوشت: «فقها منکر این فتوا شده و گفته اند: نه آیهای در این باره وجود دارد و نه سنتی، پس بیان کن که چرا ضربت شلاق را تا دم مرگ برای او واجب ساختی؟»

امام طی نامهای چنین نگاشتند: > بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا قَالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَکفَرْنَا بِمَا کُنَّا بِهِ مُشْرِکِینَ...(1)(هنگامی که عذاب (شدید) ما را دیدند گفتند: هم اکنون به خداوند یگانه ایمان آوریم و به آنچه که همتای او میشمردیم، کافر شدیم، اما هنگامی که عذاب ما را مشاهده کردند، ایمانشان برای آنان سودی نداشت، این سنت خداوند است که همواره در میان بندگانش اجرا شده و آنجا کافران زیانکار شدند.)

متوکل نیز دستور داد آن مجرم نصرانی را آنقدر زدند تا مرد. (2)

به هر روی امام هادی علیه السلام همانند چراغ هدایت بود که همگان در پرتو وجود پرفروغش به نورانیت و حقیقت دست می یافتند و از چشمه کمالات آن حضرت سیراب میشدند.

شبهه شناسی و شبهه زدایی

شبهه شناسی و شبهه زدایی

در زمان امام هادی علیه السلام برخی از اندیشههای ناب اسلامی شکل گرفت و بنیان مرجعیت و زعامت شیعه نیز در این دوره گذاشته شد. قرن سوم در جهان اسلام، قرن نوینی از لحاظ نگاه علمی و فکری بود، زیرا در این دوره، جامعه اسلامی به سوی رشد علمی و فرهنگی حرکت کرد. از طرفی اندیشههای

ص:93


1- سوره غافر، آیات84-85.
2- احتجاج، صص540-541؛ سیره اهل بیت علیهم السلام، عبدالرحمن عبدالخالق، ص99.

جدید کلامی و ورود شبهات مختلف عقلی و فلسفی که متأثر از نهضت ترجمه بود، مرحلهای حساستر و متمایزتر از گذشته را پیش روی امت اسلامی گذاشته بود.

سؤال و شبهه، اگر نزد اهل علم و سکانداران معرفت بشری مطرح شود، نه تنها مذموم نیست، بلکه میتواند در اتقان احکام و عارف دینی مؤثر باشد. از این گذشته، علم کلام، خود مولود شبهاتی بود که بر حریم افکار و ایمان وارد می شد. در این میان، امامان معصوم علیهم السلام که از آبشخور حیات علمی و معرفت شناسی دینی و قرآنی رسول خدا6، تغذیه میکردند، با تلاش سترگ خویش، هماره در مقام پاسخ به شبهات بوده اند. در زمان امام هادی علیه السلام نیز هر زمان که شبهه ای بر حریم دین وارد میآمد، ایشان با استفاده از سلاح جاویدان و ماندگار استدلال و استنباط عقلی، حریم شریعت را پاس میداشت.

در این دوره، مکاتب و فرقههای مختلف علمی - کلامی، با تفاوت دیدگاه و تنازع در حوزه تبیین دیدگاه های خود، در پی به کرسی نشاندن رأی و نظر خویش بودند و به سبب شیوع شبهات، نابهسامانی های فکری و اعتقادی تمام جهان اسلام را فرا گرفته بود.

مکتب فکری امام هادی علیه السلام که از پایههای محکم، استوار و منطقی برخوردار بود، نخست به شبهه شناسی میپرداخت و آنگاه اگر آن شبهه، متوجه کلیت اسلام و محتوای آن بود و تهدیدی تلقی می شد، با جدیّت با آن مقابله می کرد و پاسخ قانع کننده ای میداد و به رفع آن شبهات میپرداخت.

در دوران امام هادی علیه السلام مباحث مهم فکری و کلامی در جامعه اسلامی رواج داشت و عقاید مردم را تهدید میکرد، مثل شبهه تشبیه و تجسم خداوند که عده ای به این عقیده گرایش داشتند.

ص:94

امام هادی علیه السلام در برابر این اندیشه غلط موضع گرفتند و با برهان و منطق این نظریه را ابطال نمودند و فرمودند:

پیروان اهل بیت درباره خداوند به جسمیت قائل نیستند، چون لازمۀ تشبیه خداوند به اشیاء دیگر، تصور جسمیت است و چیزی که جسم است خود معلول است و شأن خدا از این تمثیل ها بری است، زیرا جسم داشتن، محدود شدن به مکان و زمان و عوارض دیگری را نظیر پیری و فرسودگی در پی دارد، درحالی که ذات خداوند متعال، از این اوصاف پاک و منزه است.(1)

به هر حال، عقیده تشبیه و تجسم، همان عقیده ای است که سبب پیدایش تثلیث در مسیحیت شد و در نهایت، آنها برای خداوند شریک قائل شدند. از این رو امام هادی علیه السلام با برخوردی قاطع و صریح از شیوع این باور و عقیده در بین مردم و پیروان اهل بیت علیهم السلام، پیشگیری نمودند.

این شبهات و نظایر آن، اساس توحید را که اولین و مهم ترین دستاورد همه پیامبران الهی است، مورد مخاطره قرار میداد. وجود امام هادی علیه السلام در این مقطع از تاریخ اسلام که وظیفه خطیر زعامت فکری امت اسلامی را برعهده داشتند و از مبانی توحیدی پاسداری مینمودند، بسیار مهم و سرنوشت ساز بود. ایشان شبهاتی را که علیه دین مطرح میکردند، از پیکر اسلام میزدودند و افکار امت اسلامی را با حقایق دین آشنا میساختند و تردیدها را نسبت به اسلام و آموزههای دینی کاهش میدادند.

امام هادی علیه السلام در این دوره که دوره خطیری از نظر رشد افکار جدید و رویارویی با نگرشهای جدید در حوزه کلام، عقاید و سایر باورهای دینی بود،

ص:95


1- [1] . توحید، شیخ صدوق، ص97.

به گونه ای بنیانهای علمی مکتب اهل بیت علیهم السلام را تأسیس و سازماندهی کردند که بتواند تا قرنهای آینده به نیازهای فکری و سیاسی پاسخ بدهد.

امام هادی علیه السلام آینده بسیار دوری را مدنظر داشتند، از این رو از نظر فکری و سیاسی برای صیانت از دین و استمرار امامت، برنامه ریزی کردند و شالودههای مهم فکری را برای امت اسلامی مشخص نمودند. آن حضرت در هر حوزه علمی، شاگردانی را پرورش دادند و آنها نیز در اقصی نقاط عالم، به نشر افکار ناب اسلامی همت می گماردند و هر کدام به سهم خود شبهه ها را شناسایی می کردند و سپس با پاسخهای قانع کننده خود، این شبهات را از پیکر اسلام میزدودند.

احترام به علما

احترام به علما

علمای دین با تقوا محوری توانستهاند کارکرد مثبتی در میان جامعه داشته باشند. معنویت و دلسوزی برای اسلام و پاسداری از ارزش های آن، جزء باارزشترین حالات انسانی است. از این رهگذر، علمای اسلام نیز در همه دورههای تاریخ، بر محور دینداری و ارزش مداری، معنویت را به مردم میآموختند و در فرصتهای به دست آمده سعی میکردند دین مداری را در قالب عمل به احکام دین و دفاع از آن، به دیگران بیاموزند، از این رو، همواره مورد احترام و بزرگداشت امامان علیهم السلام قرار میگرفتند و آن حضرات آنها را بر بقیه مردم مقدم میداشتند. علما بدان خاطر مورد عنایت ائمه اطهار قرار میگرفتند که اهل بیت علیهم السلام آنها را انوار درخشنده روی زمین میدانستند که آذرخش وار بر تارک جهل و نابخردی فرود میآیند و زندگی را با عطر معنویت و اخلاص و بندگی عطرآگین میسازند و مهم تر از همه در عصر غیبت، مسئولیت هدایت امت را بر عهده دارند.

ص:96

امام هادی علیه السلام به همه علما احترام میگذاشتند؛ به خصوص عالمانی که با ژرف اندیشی به مصاف مجادله گران میشتافتند و آنها را با منطق و استدلال خود، مغلوب میساختند. نمونه زیر یکی از مصادیقی است که نهایت توجه آن حضرت را به علما میرساند.

به امام هادی علیه السلام خبر رسیده بود که یکی از عالمان پس از بحث با یک ناصبی، او را محکوم نموده و بر وی غالب آمده است. امام هادی علیه السلام از شنیدن این خبر، بسیار خوشحال گردید. هنگامی که آن عالم به دیدن امامعلیه السلام آمده بوده، آن حضرت با بزرگداشت و استقبالی گرم با او روبه رو گردید، در حالی که مجلس امام هادی علیه السلام پر از سادات علوی و همچنین عباسیان بود، اما آن حضرت، او را در آن مجلس در کنار خود نشاند و با او مشغول صحبت شد و از حالش پرسید.

 دیدن این صحنه بر حضار مجلس گران آمد. سادات هاشمی رو به حضرت نموده، عرض کردند: چگونه او را بر سادات بنی هاشمی مقدم میدارید؟ امامعلیه السلام در جواب آنها فرمودند: مبادا از کسانی شوید که خداوند متعال درباره آنها می فرماید: (آیا داستان کسانی را که بهرهای از کتاب (تورات) یافتهاند، ندانستهاید که چون به سوی کتاب خدا فرا خوانده میشوند تا میانشان حکم کند، آنگاه گروهی از آنان به حال اعراض روی برمیتابند)(1) آیا درباره این مسئله به حکم کتاب خداوند عزوجل راضی میشوید. همه آنها گفتند: بله ای فرزند رسول خدا.

 آنگاه امام هادی علیه السلام برکاری که انجام داده بودند، اقامه دلیل فرمودند و چنین گفتند: آیا خداوند متعال نمیفرماید: (ای کسانی که ایمان آوردهاید چون به

ص:97


1- [1] . سوره آل عمران، آیه 23.

شما گفته شود: در مجالس جای باز کنید. پس جای باز کنید تا خدا برای شما گشایش حاصل کند) تا آنجا که فرماید: (خدا کسانی از شما را که گرویده و کسانی را که دانشمندند(برحسب، درجات) بلند گرداند).(1)

بنابراین میبینیم که خداوند متعال هرگز برای یک دانشمند مؤمن به مرتبه ای پایین تر از دانشمند غیر مؤمن راضی نشده است؛ همچنانکه خداوند متعال برای مؤمن به مرتبهای پایین از شخص غیر مؤمن راضی نشده است.

حال درباره این بخش از کلام خداوند متعال بگویید که فرموده: «خدا رتبه کسانی از شما را که گرویده و کسانی را که دانشمند (برحسب درجات) بلند گرداند» آیا خداوند متعال فرموده است رتبه کسانی از شما را که دارای شرافت نسبت هستند، برحسب درجات بلند گرداند؟ آیا خداوند متعال نفرموده است: (آیا کسانی که میدانند و کسانی که نمیدانند یکساناند؟)(2)

امام در ادامه فرمود: پس چگونه منکر احترام من از این دانشمند میشوید؟ این دانشمند، فلان ناصبی را با صحبتها و دلایلی که خداوند متعال به او آموخته، شکست داده است و بدین وسیله از هر شریفی که شرافتش به نسب باشد، شریف تر است.

یکی از حاضران خطاب به امامعلیه السلام گفت: ای فرزند رسول خدا6! تو این مرد را بر ما فضلیت و برتری دادی و ما را از کسی که نسبی چون نسب ما ندارد، پایین تر دانستی، در حالی که از اول اسلام تاکنون همواره آن کسی که در شرافت، افضل است بر آنکه پایین دست اوست، مقدم داشته شده است.

ص:98


1- [1] . سوره مجادله، آیه11.
2- [2] . سوره زمر، آیه9.

امام هادی علیه السلام حرفهای او را رد کرده فرمودند: آیا جدّ شما عباس نبود که با ابوبکر که یک شخص تمیمی است _ از قبیله تمیم _ بیعت کرد؛ در حالی که عباس خود هاشمی بود؟ پس اگر مقدم داشتن شخص غیر هاشمی بر هاشمی، کاری ناشایست است، بیعت عباس با ابوبکر را ناروا بدانید. پس اگر آن جایز بود این هم جایز است.(1)

ص:99


1- [1] . احتجاج، طبرسی، ج2، ص 259؛ پیشوای هدایت، (هادی امت)، صص3-41؛ حمیدرضا کفاش، راه سعادت، ص371.

ص:100

فصل پنجم: آموزههای تربیتی امام هادی علیه السلام

اشارة

فصل پنجم: آموزههای تربیتی امام هادی علیه السلام

ص:101

ص:102

سخنان گوهربار امام هادی علیه السلام آفتابی است که همچون قرآن تا ابد میدرخشد و هرگز گرد کهنگی بر چهره کلامش نمینشیند، از این رو پرتو هدایت آن حضرت در حوزه تربیت افراد شایسته و خداگرا و با تقوا، موفق ترین روش بوده است. در آن شرایط پر از خفقان و تهدید علیه امام و یارانش، این شیوه بهترین روش برای پرورش افراد صالح و نگه داری پیروان از انحراف وکجروی، برشمرده میشد.

در آن عرصه حساس فرهنگی و تربیتی، امام هادی علیه السلام گامهای مهمی برداشتند و در سایه این حرکت نورانی و بالنده، مردمان تشنه به معارف زلال قرآن و عترت، بهرمند و سیراب گردیدند. در چنان شرایطی، عرضه درست و منطقی فرهنگ ناب دینی، جلوههای ماندگار میراث خاندان رسالت و پرچمداران بیداری و حرکت به سمت معنویت را در معرض دید دانش دوستان و خردورزان قرار می داد.

این امام همام در قالبها و شکلهای مختلف به امر تربیت و اصلاح منش و رفتار پیروان و سایر اقشار مردم، اهتمام میورزیدند که به برخی از آنها اشاره میگردد.

دعوت به تقوا و بندگی

دعوت به تقوا و بندگی

رابطه میان تقوا و بندگی انفکاک ناپذیر است، بدین معنا که هر کس بنده باشد، لازمه اش پرهیزکاری و تقواست. تقوایی که به تقید و تعبد نینجامد، تقوا

نیست، بلکه نوعی فریب کاری و ریاکاری است. از سوی دیگر، بندگی و عبودیتی که با حس مسئولیت و اقدام مناسب جهت ساختن محیط سالم و سازنده و

ص:103

انسانهای شایسته همراه نباشد، بندگی نیست، بلکه چنین فردی در بند تمایلات و علایق فردی خود است و راز بندگی را کشف نکرده است.

امام هادی علیه السلام در یکی از فرمایشهای خود در باب بندگی و تکیه به قدرت الهی چنین میفرماید:

«هر کس خود را از فکر و عذاب خداوند آسوده بیابد، متکبر میشود تا قضای خدا و امر نافذش او را فرا بگیرد، و هرکه در خداپرستی استوار باشد، همه مصائب دنیا برای او راحت و آسان می شود، حتی اگر بدنش تکه تکه شده، پراکنده گردد.»(1)

اندرز و نصیحت

اشارة

اندرز و نصیحت

امام هادی علیه السلام همواره در پی اصلاح و تربیت پیروان خود بودند و از راه اندرزها و نصیحتهای خود، آنان را از گمراهی و افتادن به دام هوا و هوس و گرایشهای منفی باز میداشتند.

در روزگار امام هادی علیه السلام فرهنگ اهل بیت علیهم السلام به مرحله پختگی رسیده بود، اما خطر فرهنگهای وارداتی که در عمق جان برخی از مسلمانان نفوذ یافته بود، نیازمند ایمانی قوی بود تا بتواند به این خطرات پاسخ دهد و از سوی دیگر با تبلیغ دشمنان، به ویژه خلفای عباسی که جایگاه ائمه را نمیشناختند، مقابله کند تا در نتیجه، روح معنویت در میان مردم کم رنگ نشود.(2)

ص:104


1- [1] . تحف العقول، ص 511.
2- [2] . آیت الله سیدمحمد تقی مدرس، زندگانی حضرت امام علی هادی علیه السلام ، ص71.

امام هادی علیه السلام همواره چون مرزبانی بیدار و هوشیار با توجه به شرایط دشوار حاکم، به دفاع از کیان مقدس اسلام پرداخت و جامعه را ارشاد مینمود. اندرزهای آن حضرت شامل حال همه اقشار جامعه میگردید. در این بخش به چند نمونه از اندرزهای امام هادی علیه السلام اشاره میکنیم:

1. عبادت خدا

1. عبادت خدا

ابن شعبه حرانی نقل میکند که امام هادی علیه السلام فرمود:

«خدا سرزمینهایی دارد که دوست دارد در آن مکانها خوانده شود تا خواندنش را اجابت فرماید که حرم امام حسینعلیه السلام از آن جمله است».(1)

امام هادی علیه السلام در یکی از مواعظ خود، به انگیزه تشویق شب زنده داری و روزه داری فرمودند: «شب زنده داری خواب را لذت بخش تر میکند و گرسنگی به گوارایی طعام میافزاید.»(2)

مرحوم صدوق از علی بن نوفلی نقل میکند که گفت: از امام هادی علیه السلام شنیدم که میفرمود:

بندهای برای نماز شب بر میخیزد، در ح_الی که از خواب آلودگی چان_ه او بر سینه اش افتاده و به راست و چپ خم میشود و خدای سبحان فرمان میدهد تا درهای آسمان را بگشایند. سپس به فرشتگان خود میفرماید: به بنده ام بنگرید که در راه تقرب به من، با عباداتی که بر او واجب نکرده ام، چه قدر سختی میکشد. او از من سه امید دارد: گناهی که ببخشم یا توبه ای که تازه کنم یا رزقی که بیفزایم. ملائکه من! گواه باشید که همه را به او دادم.(3)

ص:105


1- [1] . تحف العقول، ص361.
2- [2] . فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص311.
3- [3] . شیخ صدوق، ثواب الاعمال، ص42.

2. نهی از بد گفتن به روزگار

2. نهی از بد گفتن به روزگار

امام هادی علیه السلام در ضمن یکی از نصیحتهای خود به یکی از دوستانش که به روزگار ناسزا میگفت وی را نصیحت کردند و از این کار باز داشتند.

حرانی میگوید:

حسن بن مسعود گفت: خدمت امام هادی علیه السلام رسیدم؛ در حالی که آن روز بر اثر برخوردی که با یک سوار داشتم، به انگشت و دوشم آسیب رسیده بود و برخی از لباس هایم نیز پاره شده بودند، گفتم: خدا شر امروز را از سر من کوتاه کند چه روز شومی است؟!

امام فرمود: حسن! تو و این حرف! با اینکه با ما رفت و آمد داری؟ گناه خود را به گردن بی گناه میافکنی؟

حسن میگوید: با شنیدن حرف امامعلیه السلام عقل به سرم بازگشت و فهمیدم اشتباه کرده ام، عرض کردم: سرورم، استغفرالله. امام فرمود: «ای حسن، گناه روزها چیست که شما چون به کیفر اعمال خود میرسید، به آنها دشنام میدهید؟» عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! من برای همیشه استغفار میکنم و این توبه من است.

امام فرمود: «سوگند به خدا! این ناسزاگویی سودتان نبخشد و خدا بر مذمت بی گناهان کیفرتان دهد. ای حسن! آیا نمیدانی که ثواب و عقاب و مکافات عمل در دنیا و آخرت، در دست خداست.» عرض کردم: چرا سرورم. فرمود: «دیگر تکرار مکن و در حکم خدا برای روزها نقشی قائل مشو!» عرض کردم: چشم سرورم.(1)

ص:106


1- [1] . تحف العقول، ص361؛ گروه حدیث پژوهشکده باقر العلوم و فرهنگ جامع سخنان امام هادی علیه السلام ترجمه علی مؤیدی، صص313-312.

3. منع از چاپلوسی

3. منع از چاپلوسی

تملق و چاپلوسی صفت ناپسندی است که امام هادی علیه السلام از آن منع کرده اند، زیرا آن را وسیله تزویر آدمهای دروغگو و دورو میدانند. امام هادی علیه السلام به کسی که بیش از حد ایشان را میستود فرمود:

«به کار خود بپرداز که تملق بسیار، شک و بدگمانی را بر میانگیزد و چون از جانب برادر ایمانی خود مورد وثوق قرار گرفتی، از تملق گویی او، به حسن نیت او رو کن».(1)

 امام هادی علیه السلام در حدیثی دیگر در باب تملق و چاپلوسی فرمود:

«التملق سبب السوء الظن؛ چاپلوسی باعث بدگمانی است».(2)

4. معرفی ارزش دنیا

4. معرفی ارزش دنیا

نوع نگاه امام هادی علیه السلام به دنیا، غیر از نگاهی بود که دیگران داشتن_د. آن

حضرت در مورد ارزش دنیا میفرماید:

«الدنیا سوق و ربح فیها قوم و خسر آخرون؛(3) دنیا بازاری است که گروهی در آن برای آخرت سود ببرند و گروهی دیگر زیان برند.»

در حدیثی دیگر هم فرمودند:

«الناس فی الدنیا بالاموال و فی آخره بالاعمال؛(4) شخصیت انسان در دنیا به ثروتهای اوست و در آخرت به کردارهای نیک او».

ص:107


1- [1] . بحارالانوار، ج73، ص 295 و ج 78، ص368، حدیث3؛ احمد صادقی اردستانی، پیام های چهارده معصوم علیهم السلام ، ص 565.
2- [2] . مشکلات هدایت، ص112.
3- [3] . تحف العقول، ص574؛ سیره چهارده معصوم، ص877؛ فرهنگ جامع سخنان امام هادی علیه السلام ، ص308.
4- [4] . اعیان الشیعه،ج2، ص 39؛ بهروز رحمانی، زندگانی چهارده معصوم، ص390.

همچنین فرمودند:

«ان الله جعل الدنیا دار بلوی والآخرة دار عقبی و جعل بلوی الدنیا عوضا؛(1) خدا دنیا را خانه آزمایش ساخته و آخرت را خانه پاداش، و بلای دنیا را وسیلۀ ثواب آخرت نموده و ثواب آخرت را عوض بلای دنیا قرار داده است».

5. سفارش به استغفار

5. سفارش به استغفار

 امام هادی علیه السلام به پیروان خود توصیه میفرمود بسیار استغفارکنید و از خدا طلب آمرزش نمایید. سهل بن زیاد میگوید: یکی از اصحاب امام هادی علیه السلام برای آن حضرت نامه ای نوشت و درخواست کرد دعایی جامع که در برگیرنده سعادت دنیا و آخرت باشد، به او بیاموزد. امام هادی علیه السلام در پاسخ او نوشت:

«اکثر من الاستغفار والحمد، فانک تدرک بذالک الخیر کله؛(2) بسیار استغفار و حمد کن که در این صورت، همه سعادت و خیر دنیا و آخرت را به دست میآوری».

6. توصیه به شکرگزاری

6. توصیه به شکرگزاری

 شکرگزاری در برابر نعمتهای خدادادی، نوعی عبادت است، از این رو امام هادی علیه السلام در مورد شکر چنین فرموده اند:

ص:108


1- [1] . پیشوایان هدایت (هادی امت)، ص355؛ تحف العقول، ص512.
2- [2] . انوار البهیه، ص447.

«الشاکرا سعد بالشکر منه النعمه التی اوجبت الشکر، لان النعم متاع و الشکر نعم و عقبی؛(1) شکرکننده به وسیله شکر، سعادتمندتر است از نعمتی که باعث شکر او شده، زیرا نعمت، کالای دنیاست و شکر، نعمت دنیا و آخرت».

ابوموسی میگوید، روزی در سامرا امام هادی علیه السلام را دیدم ایشان به من فرمود: ای موسی! من از روی اجبار از مدینه به سوی سامرا آمده ام و اینک نیز اگر مرا از سامرا بیرون کنند، از روی اجبار خواهد بود. عرض کردم: چرا؟ فرمود: «به خاطر پاکیزگی هوای سامرا و گوارایی و شیرینی آب آن و اندک بودن بیماری در آن.»(2)

امام هادی علیه السلام با آشکار کردن نعمتهای الهی، شکرانه و خشنودی خود را اظهار میدارد و به ما میآموزد که از نعمتهای پروردگار مانند آب و هوایی خوب و سلامت محیط زیست، استفاده کنیم و برای به وجود آوردن چنین محیطهای سالم و طبیعت گوارایی، تلاش ورزیم.

امام هادی علیه السلام به طبیعت و پرورش مناسب آن برای زندگی و سالم سازی محیط زیست، عنایت ویژه ای داشتند. از ابوهاشم جعفری نقل شده است که گفت:

در محضر امام هادی علیه السلام بودم که کودکی از کودکان آن حضرت، وارد اتاق شد و گلی را که در دست داشت به امام داد. ایشان آن گل را گرفت و به چشمان خود مالید و سپس به دست کودک داد، آنگاه فرمود: «ای اباهاشم! کسی که گلی را بگیرد و آن را در چشم خود بمالد و آنگاه بر محمد و آل محمد صلوات بفرستد، خداوند ثواب زیادی برای او مینویسد و گناهانش را محو می نماید.»(3)

ص:109


1- [1] . تحف العقول ص574، شمیم هدایت، ص 124؛ و فرهنگ جامع سخنان امام هادی علیه السلام ، ص308.
2- [2] . مناقب آل ابی طالب، ج4، ص 417.
3- [3] . السیرة الائمة الاثنی عشر ، ج2، ص 458.

شیوه برخورد با گمراهان

شیوه برخورد با گمراهان

امام هادی علیه السلام پیروان خود را از رفت و آمد با اشخاص ناشایست، به خصوص افراد گمراه برحذر میداشت تا به دام نیرنگ و خدعه آنها دچار نگردند.

ابوهاشم جعفری یکی از شاگردان و اصحاب برجسته امام هادی علیه السلام بود. روزی امامعلیه السلام به وی فرمود: «چرا تو را میبینم که در نزد عبدالرحمن بن یعقوب هستی؟» ابوهاشم گفت: عبدالرحمن دایی من است.

امامعلیه السلام فرمود: «عبدالرحمن درباره خدا سخن نادرست میگوید. و ذات پاک خدا را به صورت جسم و او را با نشانههای جسمانی توصیف میکند یا با او همنشین شو و ما را واگذار یا با ما باش و او را واگذار.»

ابوهاشم گفت: «او هر چه میخواهد بگوید، به من چه زیانی میرساند؛ وقتی که من عقیده ای به حرف هایش نداشته باشم؟»

امام علیه السلام فرمود:

 آیا نمیترسی که عذاب بر او فرود آید و آن عذاب تو را نیز فرا گیرد؟ آیا داستان آن شخصی را که خود از یاران موسی علیه السلام بود، ولی پدرش از اصحاب فرعون، نشنیده ای؛ آنجا که وقتی لشکر فرعون در تعقیب سپاه حضرت موسی به کنار دریا آمد، آن پسر از لشکر موسی جدا شد و به سوی پدر رفت تا او را نزد موسی علیه السلام بیاورد. هنگامی که با پدرش ستیز میکرد و او را به راه هدایت دعوت مینمود با هم کنار دریا آمدند، ناگهان عذاب الهی فرا رسید و لشکریان فرعون غرق شدند و آن پدر و پسر نیز که در کنار لشکر فرعون بودند، غرق شدند. وقتی خبر به موسی علیه السلام رسید، از ایشان پرسیدند: پدر مستحق عذاب بود، اما پسر چرا؟ حضرت موسی علیه السلام فرمود: آن پسر در رحمت

ص:110

خداست، ولی وقتی که عذاب فرا رسید، از آنکه نزدیک گناهکار است، دفاعی نمیشود.(1)

تنوع در ارائه شیوههای تربیتی

تنوع در ارائه شیوههای تربیتی

امام هادی علیه السلام با روش های مختلف، به تربیت پیروان خود می پرداختند و هیچگاه آنها را به حال خود وا نمیگذاشتند تا در دام انحرافات عقیدتی و کجرویهای اجتماعی بیفتند. از جمله راههایی که ایشان برای انجام امر خطیر تربیت برگزیدند موارد زیر بود:

1. بیان احادیث تربیتی

2. تأکید بر اطاعت خداوند

3. تأکید بر روی آوردن به خداوند متعال برای رفع حوائج

4. اهمیت به دعا و التزام به آن و توکل بر خدا

5. دعای برای مؤمن

6. تلاش برای رفع حوائج مؤمنین

 امام هادی علیه السلام علی رغم تمام شرایط سختی که ایشان را از پیروانش دور میساخت، مسئولیت تربیتی آنها را برعهده داشت و با شیوه های گوناگون و تأثیرگذار آنها را به سمت خیر و صلاح می کشاندند؛ از جمله:

1. گاهی آنها را متوجه خدا میساختند تا حاجت خود را از او بخواهند.

2. گاهی به مشکلات مادی آنها همت میگماشت و تا حدّ امکان آن را برطرف مینمود.

3. در بعضی موارد با بیانی شیرین و گرم و برخوردی متین، آنها را به سمت خوبی هدایت میکردند.(2)

ص:111


1- [1] . اصول کافی، ج2، صص374-373؛ سیره چهارده معصوم، صص 884-885.
2- [2] . همان، ص182.

توجه به نعمتها و شکرگزاری از آن

توجه به نعمتها و شکرگزاری از آن

امام علی النقی علیه السلام با توجه دادن مردم به نعمتهای خداوند، ذهن آنها را به خداوند متعال و معنویت نزدیک میساخت. آن حضرت در یکی از سخنان گرانسنگ خود در باب شکرگزاری چنین فرمود:

«نعمتها را با بهتر نگهداری از آنها بجویید و فزونی نعمتها را با شکرگزاری بر آنها به دست آورید و بدانید که آنچه به انسان بدهند، بیشتر میپذیرد و آنچه از آن بازش دارند، بیشتر باز میماند.»(1)

امام هادی علیه السلام با یادآوری نعمتهای خداوند در حضور پیروان خود، آنها را به خدا نزدیک میساخت. شیخ صدوقS از ابوهاشم جعفری نقل میکند که گفت:

از نظر معاش، در تنگنای سختی قرار گرفتم. خدمت امام هادی علیه السلام رفتم و آن حضرت اجازه ورود دادند. وقتی در محضرشان نشستم، فرمود: «ای ابوهاشم! در مورد کدامین نعمتی که خداوند به تو داده میتوانی شکرانه اش را به جا آوری؟»

من خاموش ماندم و ندانستم چه بگویم؟ آن حضرت آغاز به سخن کرده، فرمود: «خداوند، ایمان را به تو روزی داد و به خاطر آن، بدنت را بر آتش دوزخ حرام کرد و عافیت و سلامتی را روزی تو گردانید و

تو را در راه اطاعتش یاری نمود و به تو قناعت بخشید و تو را از خوارشدن و رفتن آبرویت نگه داشت...

ص:112


1- [1] . تحف العقول، ص312؛ شمیم هدایت، ص124.

ای ابوهاشم! من در آغاز، این نعمتها را به یاد تو آوردم، چرا که گمان کردم میخواهی از آن کسی که نعمتها را به تو بخشیده، به من شکایت کنی».(1)

در حدیثی دیگر در باب حفظ نعمتهایی که خداوند در اختیار انسان گذاشته است چنین میفرماید: «نعمتها را با برداشت خوب از آنها حفظ و با شکرگزاری افزون کنید».(2)

امام هادی علیه السلام پیروان خود را طوری تربیت میکردند تا هم از نعمت هایی که خداوند در اختیار آنها گذاشته به درستی استفاده کنند هم از کسی که آن نعمتها را ارزانی داشته، سپاسگزاری کنند.

آماده کردن مردم برای دوره غیبت

آماده کردن مردم برای دوره غیبت

غیبت یک امام، آن هم در طولانی مدت، برای بسیاری از مردم، حتی برخی از یاران امام هادی علیه السلام، امری دشوار و باورش مشکل بود، بنابراین امام هادی علیه السلام باید این موضوع مهم را تبیین می نمودند و باور شیعیان را به امر غیبت امام مهدی عجل الله تعالی فی فرجه، تقویت می کردند.

 قضیه غیبت حضرت مهدی علیه السلام در عصر امام هادی علیه السلام از جمله مسائل اساسی مسلمانان به صورت عام و پیروان آن حضرت به صورت خاص به شمار می رفت. از سوی دیگر، سختی شرایطی که حضرت امام هادی علیه السلام را احاطه

ص:113


1- [1] . امالی، صدوق، ص412؛ سیره چهارده معصوم علیهم السلام ، صص888-887؛ بحارالانوار، ج50، ص129؛ راه سعادت، ص373.
2- [2] . زندگی دوازده امام، ج2، ص497.

کرده بود، با نزدیک شدن به ایام ولادت حضرت امام مهدی عجل الله تعالی فی فرجه و غیبت آن حضرت، روز به روز بیشتر میشد. امام هادی علیه السلام مسئول فراهم آوردن مقدمات لازم برای ولادت امام مهدی علیه السلام بود؛ آن هم به گونهای که دشمنان با مراقبت و نظارتی که بر همه فعالیتهای امام هادی و فرزندشان امام حسن عسکری علیه السلام داشتند، از آن مطلع نشوند.(1)

از جمله اقدامات حضرت امام هادی علیه السلام برای فراهم ساختن زمینه لازم جهت ولادت امام مهدی علیه السلام، انتخاب همسری شایسته و صالح برای فرزند بزرگوارشان حضرت امام حسن عسکری علیه السلام بود.

برخی روایات به کیفیت اقدام حضرت هادی علیه السلام برای یافتن همسری شایسته جهت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام اشاره دارند. در واقع آن حضرت به گونه ای عمل کردند تا بتواند نقش مطلوبی را در پنهان داشتن ولادت فرزند منتظر امام حسن عسکری علیه السلام، ایفا نماید.(2)

روایاتی نیز از حضرت امام هادی علیه السلام درباره حضرت قائمعلیه السلام نقل شده و بر این نکته تأکید دارند که مهدی منتظر، نوه آن حضرت و فرزند حضرت امام حسن عسکری علیه السلام است و اینکه آن حضرت، مخفیانه به دنیا می آید و مردم درباره او خواهند گفت: هنوز متولد نشده است؛ و اینکه او دیده نخواهد شد و ذکر نام او با اسمی مخصوص، حلال نخواهد بود.

برخی روایات نیز دربردارنده راهنمایی هایی بود تا شیعیان، مأموریت خطیر غیبت و پنهان بودن حضرت امام مهدی علیه السلام را به درستی درک کنند و وظایف خود را به خوبی انجام دهند.(3)

ص:114


1- [1] . پیشوایان هدایت (هادی امت)، ص221.
2- [2] . عطاردی، عزیزالله، مسند الامام الهادی، صص104-98.
3- [3] . پیشوایان هدایت (هادی امت) صص 222-221.

امام هادی علیه السلام به صورتهای مختلف، وجود امام منتظر را به یاران خود بشارت میداد و آنها را به آینده ای خوب و جهانی بهتر، امیدوار میساخت. آن حضرت، زمانی را به شیعیان نوید میداد که تحت حاکمیت جهانی امام مهدی علیه السلام عدل و داد حاکم می گردد و ریشه ظلم و بی عدالتی خشکانیده می شود.

علی بن احمد موسی دقاق و علی بن عبدالله ورّاق _ رضی الله عنهما_ گفته اند: محمد بن هارون صوفی از ابوتراب، عبدالله بن موسی رویانی از عبدالعظیم حسنی علیه السلام روایت میکنند که گفت: «حضور آقا و مولایم علی بن محمدعلیه السلام رسیدم. ایشان به من فرمودند: «مَرحَباً بکَ یا اَبَالقاسِم أنتَ وَلیُّنا حَقاً؛ آفرین بر تو ای اباالقاسم، تو به حق ولی ما (دوست ما) هستی». عبدالعظیم حسنی گوید: به آن حضرت عرض کردم: ای پسر رسول خدا! میخواهم هم اکنون دین خود را بر شما عرضه نمایم و اگر مورد پسند شما بود، تا هنگام مرگ بر همین اعتقاد دینی ثابت و پابرجا باشم.

امام فرمود: ای ابوالقاسم شروع کن. عرض کردم: من این گونه معتقدم که خداوند تبارک و تعالی واحد است و هیچ چیز مانند او نیست و خداوند از حد و تشبیه خارج است، نه جسم است و نه صورت، نه عرض و نه جوهر، بلکه اوست که به اجسام، جسمیت بخشیده و اوست که همه صورتها را به تصویر آورده و خالق همه اعراض و جواهر است. خداوند، پروردگار، مالک، وضع کننده و از عدم به وجود آورندۀ همه اشیاء است. همچنین معتقدم که حضرت محمد6 بنده و فرستاده خدا و پایان بخش پیامبران است و هیچ پیامبری بعد از او تا روز قیامت نخواهد آمد و شریعت او پایان دهنده همه شریعتها تا روز قیامت است و پس از آن شریعتی نخواهد آمد.

ص:115

همچنین معتقدم که امام و خلیفه و مولای امر بعد از پیامبر اکرم6 حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالبعلیه السلام است. پس از او حسن، سپس حسین، سپس علی بن الحسین، سپس محمد بن علی، سپس جعفر بن محمد، سپس موسی بن جعفر، سپس علی بن موسی و سپس محمد بن علی علیه السلام، و پس از آن ای مولای من، تو سرور و امام و خلیفه هستی.

امام هادی علیه السلام به او فرمود: پس از من فرزندم حسن، امام و خلیفه است و آیا میدانی که امام و خلیفه مردم پس از او چه کسی است؟ سپس ذکری از امام مهدی علیه السلام به میان آمد و حضرت عبدالعظیمعلیه السلام اعتقاد خود را به همه اقرار و ابراز نمود.

عبدالعظیم گوید: عرض کردم: این امر چگونه است ای سرور من؟

آن حضرت فرمود: «به خاطر اینکه کسی او را به صورت ظاهر نمیبیند و برای کسی ذکر نام او حلال نیست تا روزی که از پس پرده غیبت ظهور کند و زمین را پر از قسط و عدل نماید همچنان که پر از ظلم و جور شده است».(1)

امام هادی علیه السلام از آن جهت به ظهور قائم آل محمد عجل الله تعالی فی فرجه اشاره میفرمود تا امت اسلامی در انتظار فرج آن منجی باشند و خود را برای عصر ظهور آماده نمایند.

 مرحوم شیخ صدوق از پدرش، او از عبدالله بن جعفر حُمیری و وی از محمد بن عمرکاتب و او نیز از علی بن محمد حمیری و او از علی بن مهزیار روایت کرده است که:

نامه ای به حضرت ابوالحسن صاحب عسکری علیه السلام (مراد امام هادی علیه السلام است) نوشتم و درباره فرج، از آن حضرت سؤال کردم،

ص:116


1- [1] . شیخ صدوق، اکمال الدین، ص379؛ پیشوایان هدایت (هادی امت)، ص224.

آن حضرت در پاسخ من این گونه نوشتند: «هنگامی که امام شما از سرای ستمگران غایب شد، همواره در انتظار فرج باشید».(1)

همچنین از مرحوم شیخ صدوق روایت شده که پدرم _ رضی الله عنه _ روایت کرده است که سعد بن عبدالله از محمد بن عبدالله بن ابی غائم قزوینی از ابراهیم بن محمد بن فارس روایت کرده است که گفت:

من و ایوب بن نوح در راه مکه بودیم. در بین راه در منزلی به نام «زباله» فرود آمدیم و در آنجا مشغول صحبت شدیم تا آنکه صحبت از امامت و غیبت به میان آمد و این امر، دور از ذهن جلوه کرد. ایوب بن نوح گفت: من امسال نامهای به امام هادی علیه السلام نوشتم و در آن نامه از این موضوع نیز پرسیدم. امام در پاسخ من نوشتند: هنگامی که علم و دانش شما از میان شما رخت بربندد، منتظر فرج نزدیک باشید که گویا از زیر پای شما به ناگهان سبز خواهد شد.(2)

از ابوجعفر بن احمد علوی از ابوهاشم جعفری نیز روایت شده که گفت: از حضرت ابوالحسن امام هادی علیه السلام شنیدم که میفرمود: «جانشین من پسرم حسن است، اما با جانشین جانشین من چگونه خواهی بود؟» پرسیدم: برای چه؟

ایشان فرمود: «شما شخص و بدن او را نخواهید دید و جایز نیست اسم او را ذکر کنید».(3)

 البته این حرف امام به این موضوع اشاره دارد که نام، کیفیت ولادت و وجود امام زمانعلیه السلام باید از دشمنان مخفی بماند. از سوی دیگر، آن حضرت زمانی به وجود پر برکت مهدی موعود و جانشینی ایشان، اشاره میکند که

ص:117


1- [1] . پیشوایان هدایت (هادی امت)، ص225.
2- [2] . کمال الدین، ص 381.
3- [3] . حسین بن علی مسعودی، اثبات الوصیه، ص208.

دشمنان اهل بیت در فکر قطع خط امامت، بعد از امام هادی هستند و وجود امام قائم را خطری جدی برای خود میدانند.

از صقر بن ابی دلف نیز در این باره نقل شده که گفت:

از علی بن محمد بن علی الرضاعلیه السلام شنیدم که میفرمود: «امام و پیشوای مردم پس از من، پسرم حسن است و بعد از حسن، پسر او، همان قائمی است که زمین را پر از عدل و قسط میکند؛ همچنان که پر از ظلم و ستم شده باشد».(1)

امام هادی علیه السلام نه تنها به امامت فرزند بزرگوارشان امام حسن عسکری علیه السلام اشاره میفرمود، بلکه از امام بعد از ایشان نیز نام میبرد تا مردم نسبت به جانشینی آن حضرت دچار تردید نشوند؛ به خصوص آن زمانی که امت، امام خود را به طور مستقیم نمیبینند، بلکه از طریق وکلا با آن امام منتظر، ارتباط پیدا میکنند.

امام هادی علیه السلام ضمن اشاره به حتمی بودن وجود امام قائم از آل محمد6، به برخی از تردیدها نیز در این باره اشاره میفرماید. اسحاق بن محمد بن ایوب روایت کرده که از حضرت ابوالحسن امام هادی علیه السلام شنیدم که میفرمود:

«صاحب این امر کسی است که مردم درباره اش میگویند: او هنوز به دنیا نیامده است».(2)

امام هادی علیه السلام به خاطر آن به امامت امام مهدی علیه السلام اشاره میکردند تا استعداد امت اسلامی را پرورش دهند و آنها را برای دوران غیبت حضرت امام مهدی علیه السلام آماده سازند و طوری تربیت کنند که در عصر غیبت، نسبت به مقام

 و وجود امام مهدی عجل الله تعالی فی فرجه تردید پیدا نکنند و اگر چه او را نمیبینند، ولی با اعتماد به توصیههای پیشوایان معصومعلیه السلام

ص:118


1- [1] . فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ج2، ص 247.
2- [2] . همان؛ پیشوایان هدایت (هادی امت)، ص227.

به خصوص امام هادی علیه السلام، به او باور داشته باشند و ایشان را چراغ راه خود قرار بدهند و همواره در انتظار قیام و حکومت جهانی آن حضرت لحظه شماری نمایند و خود را برای آن روز آماده سازند.

اهتمام به تربیت در قالب دعا

اشارة

اهتمام به تربیت در قالب دعا

حضرت امام هادی علیه السلام به خاطر خفقان سیاسی حاکم بر جامعه و اینکه تمام فعالیتهای ایشان تحت نظرحکام عباسی قرار داشت، ناگزیر بود تا در قالب دعا به امر تربیت امت اسلامی همت گمارند. اینک در این بخش به بعضی از دعاهای آن حضرت اشاره میگردد.

1. زیارت جامعه

اشارة

1. زیارت جامعه

 زیارت جامعه کبیره، دریایی است بس ژرف که اوصاف ائمه اطهارعلیهم السلام را چون گوهرهایی ناب درون خود قرار داده است؛ صفاتی که عقول بشری و بیان انسانهای عادی، نمیتواند آنها را به وصف آورد. بر این اساس امام هادی علیه السلام برای شناساندن امامان معصوم به یاری ما شتافتند و ما را با کلمات پر نغز خود در قالب زیارت جامعه کبیره، از وادی تحیر امام شناسی، نجات بخشیدند.(1) زیارت جامعه که از لسان امام هادی علیه السلام همانند باران رحمت بر تارک روان پیروان اهل بیت علیهم السلام باریده آنها را از چشمه سار معرفت دینی سیراب ساخته و

ص:119


1- [1] . شمیم هدایت، ص128.

بسیاری از معارف اسلامی را در این قالب برای دوستداران اهل بیت علیهم السلام به یادگار گذاشته است.

امام هادی علیه السلام روش دعا و زیارت را در آن شرایط پر از خفقان که آزادیها از همه، به خصوص ایشان سلب شده بود و زمینه اظهار عقاید وجود نداشت، به عنوان بهترین سلاح کارآمد در راه تربیت پیروان خود برگزیدند.

 زیارت جامعه کبیره از آن جهت بسیار غنی است که غیر از آنکه در بردارنده راز و نیاز با خداوند است و راه سخن گفتن با خدا را به مردم میآموزد، به صورتهای گوناگون به برخی از مسائل سیاسی و اجتماعی نیز اشاره دارد؛ اشاراتی که در زندگی سیاسی شیعه بسیار تأثیر داشته و مفاهیم خاصی را به جامعه تلقین کرده است. مهم تر اینکه از طریق همین ادعیه و زیارات، مقام والا و حقیقت ائمه علیهم السلام برای پیروانشان تبیین شده است.(1)

در این زیارت به بسیاری از مسائل سیاسی، اجتماعی و تربیتی اسلامی اشاره شده است. علامه مجلسی این زیارت را از نظر سند، صحیح ترین زیارتها و از نظر محتوا، عمیق ترین، و از جهت فصاحت و بلاغت، فصیح ترین آنها میداند.(2)

به هر روی امام هادی علیه السلام در این زیارت به معرفی ابعاد وجودی اهل بیت علیهم السلام و نقش هدایت گرانه آنها در شکوفایی استعدادهای پیروان و سیراب کردن تشنگان معارف اهل بیت علیهم السلام از سرچشمههای پاک و زلال معرفت و فضایل اخلاقی پرداختند و با بیان ژرف خود از گوشههایی از اسرار نهفته انسان متعالی که تبلور واقعی آن، امامان اند، پرده برداشتند.

امام هادی علیه السلام با ارائه این دعا به نسل های بعد، امت اسلامی را با مقام و جایگاه اهل بیت رسالت آشنا ساختند. اینک برخی از پیامهای این دعا را از نظر می گذرانیم:

ص:120


1- [1] . سیره معصومان، صص338- 337.
2- [2] . بحار الانوار، ج99، ص144.
الف) اشاره به جایگاه اهل بیت

الف) اشاره به جایگاه اهل بیت

 امام هادی علیه السلام در این زیارت به مقام و منزلت ائمه اشاره فرموده، آن بزرگواران را خزائن علم الهی، جلوههای برتر بردباری، پایههای کرامت انسانی، استوانههای نیکی و دروازههای درخشان ایمان و پرهیزکاری دانسته اند. آن حضرت با این بیانات میخواستند منزلت ائمه اطهار را نزد مردم بالا ببرند و شخصیت حقیقی ایشان را معرفی نمایند.

ب) شهادت به وحدانیت خداوند

ب) شهادت به وحدانیت خداوند

ایشان در عبارت دیگری از این دعا میفرماید: «شهادت میدهم که هیچ معبودی غیر از خداوند نیست. او بی شریک و بی نظیر، و حکیم و علیم است».(1)

البته این شیوه، ضمن دعاهای دیگری نیز مورد توجه بوده است؛ از جمله سید بن طاووس میگوید: در زیارتی که از امام هادی علیه السلام نقل شده، آن حضرت چنین میفرماید:

اذن ورود میخوانی، سپس در حالی که پای راست خود را بر پای چپ

مقدم میداری داخل میشوی و میگویی: به نام خدا و به یاری خدا و با اعتقاد به آیین پاک رسول خدا6 شهادت میدهم که حقیقتاً هیچ معبودی جز خدای یگانه و بی شریک نیست.(2)

ص:121


1- [1] . همان؛ ص130.
2- [2] . مصباح الزائر، ص476؛ فرهنگ جامع سخنان امام هادی علیه السلام ، ص381.
ج) شهادت به رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله

ج) شهادت به رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله

 ایشان در بخشی از زیارت جامعه میفرماید:

«شهادت میدهم که محمد6 بنده برگزیده و پسندیده اوست که خداوند ایشان را برای هدایت و بیان دستورهای حق فرستاده تا تمام احکام دین را بیان کند و در اجرای آن بکوشد.»

در واقع، امام میخواهد با بیان این مطلب، مردم را از نقش پیامبر اسلام6 در بیان و اجرای آموزههای دینی آگاه سازند و باور آنها را نسبت به پیشینه تاریخی و جایگاه پیامبر اکرم6 افزایش دهند.

د) دوستی با اهل بیت علیهم السلام شرط دوستی با خدای متعال

د) دوستی با اهل بیت علیهم السلام شرط دوستی با خدای متعال

 امام هادی علیه السلام درباره اینکه دوستی خداوند متعال در پرتو دوستی اهل بیت علیهم السلام فراهم میگردد میفرماید: «هر که دوستدار شما باشد با خدا دوستی کرده و هر کس که با شما دشمن باشد، با خدا دشمنی کرده است.»

امام در قالب این زیارت، مردم را به این امر آگاهی میدهد و ذهن آنها را متوجه این حقیقت میسازد که دوستی خداوند بدون دوستی اهل بیت پیامبر ممکن نیست. بنابراین کسی که میخواهد محبت خدا را کسب نماید ناگزیر است تا محبت و دوستی خاندان رسالت را کسب نماید. آن حضرت، دشمنی با خاندان رسالت را همانند دشمنی با خداوند می داند و اذهان را متوجه این امر میکند که باید برای نیل به کمالات معنوی، دوستی و آشنایی با اهل بیت را به دست آورد.

ه) منزلت اهل بیت علیهم السلام نزد خدا

ه) منزلت اهل بیت علیهم السلام نزد خدا

 امام هادی علیه السلام در زیارت جامعه به منزلت اهل بیت علیهم السلام نزد خداوند اشاره فرموده است:

شما را نورهایی آفرید و طواف کننده عرشش قرار داد. خداوند شما را به شریف ترین جایگاه گرامیان، و عالی ترین منزلت مقربان، و برترین درجه

ص:122

رسولان رسانید؛ آنجا که هیچ ملحق شوندهای به آن نرسد و هیچ بالا روندهای بر آن برتری نیابد و هیچ پیشتازی بر آن پیشی نگیرد و هیچ آزمندی طمع رسیدن به آن را نکند. تا آنجا هیچ فرشته مقربی و پیامبر مرسلی و صدیقی و شهیدی و عالمی و جاهلی و فرومایهای و ارجمندی و مؤمنی و صالحی و گناه پیشه تبهکاری و سرکش خودسری و شیطان گردنکشی و خلقی که در این میان گواه باشد، باقی نمی ماند مگر آنکه خدا شکوه امر شما و بزرگی و منزلت و تمامیت نور و حقانیت مناصب و پایداری مرتبت و شرافت مکانت و موقعیتی را که شما نزد خدا دارید، به همه آنان بشناساند.

و) رجعت

و) رجعت

 امام هادی علیه السلام در قالب این زیارت به یکی دیگر از عقاید امامیه، یعنی رجعت ائمه اطهارعلیهم السلام اشاره میکند. ایشان پیروان خود را به فرارسیدن آن روز، نوید و روحیه امید را در آنها پرورش میدهند.

ز) نوید به ظهور امام قائمعلیه السلام

آن امام همام با بشارت به ظهور پیشوای منجی، فرهنگ انتظار را در بین پیروان خود گسترش میدهند و آنها را برای فرارسیدن حکومت کسی که جهان را پر از عدل و داد میکند و ریشه ظلم و بی عدالتی را میخشکاند، نوید میدهند. آن حضرت بدین گونه به آنها میآموزد که برای زمینه سازی ظهور قائم آل محمد تلاش ورزند و خود را برای آن روز آماده سازند و با عمل به دستورهای دینی زمینه ظهور آن حضرت را فراهم نمایند.

ص:123

2. زیارت وداع

2. زیارت وداع

امام هادی علیه السلام به پیروان خود سفارش میکند پس از پایان یافتن زیارت جامعه این چنین دعا کنند:

 سلام بر شما، سلام وداع کننده و نه به ستوه آمده و نه دشمن و دلتنگ، رحمت خداوند بر شما ای خاندان نبوت! آنکه ستوده و بزرگوار است.

سلام دوستدار شما که از شما برنمیگردد و شما را با کسی عوض نمیکند و کسی را بر شما مقدم نمیدارد و از شما منحرف نمیشود و در تقرب به شما بی رغبتی نمیکند. خدا این (زیارت) را آخرین زیارت از قبور و حضور در مشاهد شما قرار ندهد. سلام بر شما! و خدا مرا در زمره شما محشور و بر حوض کوثر شما وارد کند، و مرا در حزب شما قرار دهد، و شما را از من راضی کند، و مرا در دولت شما توانایی بخشد، و در رجعت شما زنده کند و در ایام ظهور شما برگزیند و تلاشم را به وسیله شما پاداش دهد و گناهم را با شفاعت شما ببخشد.

از لغزشم به سبب محبت شما درگذرد، و درجه و مقامم را به سبب دوستداری و ولایت شما بالا ببرد، و به سبب طاعت شما گرانمایه ام کند و به سبب هدایت شما عزیزم سازد. و مرا از آنانی قرار دهد که رستگار، پیروز، سودمند، سالم، در عافیت، بی نیاز و کامیاب به رضوان و فضل و کفایت خدا برمیگردد؛ به بهترین صورتی که یکی از زائرین و موالیان و محبان و شیعیان شما باز میگردد. خدا روزی ام کند تا بار دیگر و باز بار دیگر- همیشه تا زنده ام میدارد- با نیت راستین و

ص:124

ایمان، تقوا، خضوع، خشوع و رزق فراوان و حلال و پاکیزه، به زیارت شما بیایم.(1)

 امام هادی علیه السلام در این سفارش به پیروان خود، راه رسیدن به سعادت و خیر دنیا و آخرت را می آموزد و آنها را در قالب بیان نکات و جملات ارزنده، به تربیت دینی نزدیک میسازد.

3. دعا برای دستیابی به عزت

اشارة

3. دعا برای دستیابی به عزت

امام هادی علیه السلام ضمن یکی از دعاهای خود عزت انسان را تنها در پرتو عزت پروردگار قابل تحقق می دانند و چنین میفرمایند:

یا عزیز العز فی عزه یا عزیز اعزنی بعزک و ایدنی بنصرک و ادفع عنی همزات الشیاطین و ادفع عنی بدفعک و امنع عنی بصنعک و الحقنی من خیار خلقک یا واحد یا احد یا فرد یا صمد؛(2) ای خدای عزیز! عزت در پرتو عزت توست، با عزت خودت مرا عزت بخش و با یاری خویش یاری ام کن، القائات شیطانها را از من دفع نما، و مرا در حریم دفاع خود قرار بده، و با صنع خود مرا از گزندها نگهبانی فرما و مرا از شایسته ترین مخلوقات خود قرار بده، ای خدای یکتا، ای یگانه بی همتا و ای بی نیاز.

در این دعا، امام هادی علیه السلام به چند موضوع اشاره کرده اند که هرکدام از آنها بعد تربیتی جداگانه ای دارد و می توان آنها را به صورت ذیل بررسی کرد:

ص:125


1- [1] . شیخ صدوق، من لایحضر الفقیه، ج2، ص609، حدیث3213؛ فرهنگ جامع سخنان امام هادی علیه السلام ، صص380-379.
2- [2] . اعیان الشیعه، ج2، ص 39؛ سیره چهارده معصوم علیهم السلام ، ص 891.
الف) عزت

الف) عزت

آن حضرت به پیروان خود میآموزد که عزت از آن خداوند است و عزت بندگان، تنها در پرتو عزت پروردگار رقم میخورد و آن کسی که عزت میبخشد خداست. ایشان بدین وسیله بندگان را به سمت عزتمندی دعوت میکند و از آنان میخواهند تا در کارها به خدا تکیه نمایند و تنها از او عزت، بزرگی و سعادتمندی بخواهند، چرا که دیگران، حتی سلاطین نمیتوانند به کسی بزرگی و عزت عطا کنند.

ب) دفع مکر شیاطین

ب) دفع مکر شیاطین

امام به ما میفرمایند که در همه حال باید در پناه عنایت پروردگار بود و از او کمک خواست؛ به خصوص در مواجه با شرارتها و القائات شیاطین جنی و انسی، زیرا تنها خداوند است که شر و ضرر آنها را از ما دور میسازد. پس باید در چنین شرایطی با یاد و پناه او زندگی کرد و ایمنی یافت و در حریم دفاع او قرار گرفت.

ج) توفیق شایستگی

ج) توفیق شایستگی

امام هادی علیه السلام در این دعا به پیروان خود میآموزد تا از خداوند بخواهند که آنها را بنده ای شایسته قرار دهد. بدون شک، شایستگی از منظر امام هادی علیه السلام همان بندگی صالحانه ای است که انسان به واسطه آن در برابر حوادث و کجرویها خود را نبازد و به دام فریبها و دنیاگراییها دچار نشود.

ص:126

فصل ششم: آموزههای اخلاقی در مکتب امام هادی علیه السلام

اشارة

فصل ششم: آموزههای اخلاقی در مکتب امام هادی علیه السلام

ص:127

ص:128

امام هادی علیه السلام میراث دار همه بزرگ منشیهای جد بزرگوارش رسول خدا6 بودند و همه عناصر فضیلت و کمال اخلاق انسانی در شخصیت و رفتار آن حضرت تجلی یافته بود.

امام هادی علیه السلام الگوی حق جویان و طالبان فضیلت بودند؛ گرچه دشمنان اهل بیتعلیه السلام سعی میکردند آن حضرت را از تماس با مردم باز دارند تا تحت تأثیر اخلاق نیکو و منش شایسته اش قرار نگیرند. با این حال، آن مقدار از فضایل اخلاقی که از آن حضرت بروز کرده، دانشمندان و شرح حال نویسان و حتی دشمنان اهل بیت را به تحسین و تمجید از آن وجود شایسته واداشته است.

یکی از دانشمندان اهل سنت به نام «ابو عبدالله جندی» درباره امام هادی علیه السلام میگوید:

«سوگند به خدا او بهترین مردم روی زمین و برترین آفریدههای الهی است».(1)

در این بخش به گوشه ای از فضایل اخلاقی آن امام بزرگوار اشاره می کنیم.

1. بی آلایشی

1. بی آلایشی

امام هادی علیه السلام به سبب سجایای اخلاقی بزرگی که داشتند، در قلب مردم

جای گرفتند. آن حضرت خود را بالاتر از دیگران نمی دانستند و کاری نمی کردند که موجب تحقیر کسی بشود.

ص:129


1- [1] . ر.ک: ائمتنا، ج2، ص252.

زید بن موسی(1) چندین بار به «عمر بن فرج» که از طرف متوکل والی مکه و مدینه بود گوشزد کرد و از او خواست که وی را بر فرزند برادرش (امام هادی علیه السلام) مقدم بدارد و میگفت که او (امام هادی علیه السلام) جوان است و من عموی پدر او هستم. عمر بن فرج هم سخن او را برای امام هادی علیه السلام نقل کرد. امام فرمود: یک بار این کار را بکن و فردا مرا پیش از او در مجلس بنشان، سپس ببین چه خواهد کرد.

روز بعد عمر، امام را دعوت کرد و آن حضرت را در بالای مجلس نشست. سپس به زید اجازه ورود داد، و زید در برابر امام بر روی زمین نشست. فردای آن روز، ابتدا به زید اجازه داد تا وارد شود و در صدر مجلس بنشیند و سپس از امامعلیه السلام خواست تا وارد شود. امام داخل شد و هنگامی که چشم زید به امام افتاد و هیبت امامت را در رخسار آن حضرت مشاهده کرد، از جایش برخاست و امام را بر جای خود نشاند و خود در برابر او نشست.(2)

امام هادی علیه السلام از دوستان خود در گرفتاری ها و مشکلات دلجویی میکرد تا خود را نبازند و استوار و محکم بمانند. یونس نقاش یکی از دوستان امام هادی علیه السلام بود. روزی لرزان و با حالت پریشانی، نزد امام هادی علیه السلام آمد و گفت: ای آقای من، در مورد خانواده ام به شما سفارش میکنم لطفاً از آنها سرپرستی کنید. امام فرمود: چه شده؟ یونس گفت: آماده مرگ شده ام. امام هادی علیه السلام در حالی که خنده بر لب داشت فرمود: چرا ای یونس؟

یونس گفت: موسی بن بغا (سرلشکر متوکل) نگینی گران قیمت را به من داد تا روی آن نقاشی کنم، اما نگین در دستم شکست و دو نیم شد. فردا وقت

ص:130


1- [1] . زید بن موسی بن جعفر، معروف به زیدالنار، اعیان الشیعه، ج7، ص128.
2- [2] . اعلام الوری باعلام الهدی، ج2، ص125.

پرداخت آن است، اگر موسی ببیند این نگین گران قیمت را شکسته ام یا دستور میدهد مرا هزار تازیانه بزنند یا بکشند.

امام هادی علیه السلام در حالی که خنده برلب داشت فرمود: «نزد موسی برو و آنچه را که گفت بشنو و آن جز خیر نمیباشد.»

یونس به خانه موسی رفت و سپس در حالی که شادمان و خندان بود، نزد امام هادی علیه السلام بازگشت و به امام عرض کرد: نزد موسی رفتم، او به من گفت: دختران کوچکم در مورد این نگین با هم دعوا دارند، این نگین را دو نیمه کن که به هر کدام از دو دخترم یکی از آنها برسد، اگر چنین کنی تو را از دنیا بی نیاز میسازم.(1)

2. سخاوت

2. سخاوت

 سخاوت یکی از سجایای اخلاقی و در مقابل بخل است. سخاوت، یعنی اینکه انسان در مورد لازم و شایسته، با بذل و بخشش خود، نابه سامانیهای مالی دیگران را سامان بخشد. انسان با سخاوت، گره گشا و غم زداست و با علاقه و میل، دیگران را از نعمتهایی که خدا به او داده است، بهره مند میسازد.

معمر بن خلاد روایت کرده است که ریان بن صلت به من گفت:

هنگامی که فضل بن سهل ریان را به یکی از روستاهای خراسان فرستاده بود، ریان به من گفت: دوست دارم برای من اجازه ملاقات با امام هادی علیه السلام را

ص:131


1- [1] . بحار الانوار،ج50، ص126؛ سیره چهارده معصوم علیهم السلام ، صص891-892 ؛ آیت الله سید محمد تقی مدرس، زندگانی حضرت امام علی النقی، ترجمه: محمد صادق اشتهاردی، صص 56-55.

بگیری و آن حضرت از لباس خود به من بپوشاند و از درهم هایی که به نام او زده شده است، به من بدهد.

معمر گوید: من خدمت حضرت امام هادی علیه السلام رسیدم. ایشان در ابتدا از من پرسیدند: «معمر، ریان کجاست؟ آیا دوست دارد به نزد من بیاید تا من از لباسهای خود به او بپوشانم و از درهمهای خود به او بدهم؟»

معمر گوید: به ایشان عرض کردم: سبحان الله! به خدا سوگند وی چیزی جز این از من نخواسته است. آن حضرت فرمودند: «ای معمر! مؤمن همیشه موفق است، به او بگو تا نزد من بیاید.

معمر گوید: به ریان گفتم تا خدمت آن حضرت برسد. او نزد امامعلیه السلام رفت و آن حضرت دستور دادند تا یکی از لباس های ایشان را آورده، به او بدهند. هنگامی که ریان از خدمت امامعلیه السلام مرخص شد به او گفتم: امامعلیه السلام به تو چه داد ؟ دیدم که در دست او سی درهم پول است.(1)

امام هادی علیه السلام همانند نیاکانش کانون سخاوت و کرم بود و آنچنان بذل و بخشش مینمود که مورد تعجب واقع میشد. گروهی از بزرگان شیعیان، مرکب از ابو عمرو عثمان بن سعید، احمد بن اسحاق اشعری قمی و علی بن جعفر به دیدار امام هادی علیه السلام رفتند.

احمد بن اسحاق از وامی که بر گردن داشت، به حضرت شکایت برد. ایشان به وکیل خود عمرو، رو کردند و فرمودند: «به احمد سی هزار دینار و به علی بن جعفر نیز همان مقدار بپرداز» و سپس حضرت به خود عمرو که وکیل ایشان بود نیز سی هزار دینار بخشیدند.

ابن شهر آشوب ضمن تعجب از سخاوت امامعلیه السلام هادی میگوید:

«این مقدار انفاق، معجزهای است که جز پادشاهان از عهده کسی دیگر ساخته نیست و تاکنون این میزان انفاق را از کسی نشنیدهام».(2)

ص:132


1- [1] . پیشوایان هدایت، هادی امت، صص310-309.
2- [2] . مناقب ابن شهر آشوب، ج2، ص 409؛ سیره معصومان علیهم السلام ، صص 328-327؛ بحارالانوار، ج5، ص 173؛ زندگانی حضرت امام علی النقی، صص68-67.

در یک مورد دیگر در باب سخاوت و کرم آن امام بزرگوار چنین نقل شده است که اسحاق بن جلاب میگوید: «برای ابوالحسن (امام هادی علیه السلام) گوسفندان زیادی خریدم، سپس آن حضرت مرا به جای وسیعی برد که آنجا را نمیشناختم. آنگاه تمام آن گوسفندان را بین کسانی که آن حضرت دستور میداد، توزیع کردم».

از روایت فوق به دست میآید که زمان خرید و توزیع گوسفندان، روز ترویه (هشتم ذی الحجه) بوده است.(1)

امام هادی علیه السلام برای مظاهر دنیوی، از جمله مال و ثروت، ارزش ذاتی قائل نبودند، از این رو به حداقلی که زندگی معمولی و روزمره را تأمین کند و آن بزرگوار را در راه انجام وظایف فردی، اجتماعی و عبادی توانایی بخشد، بسنده میکردند و مازاد درآمد خود را به افراد تهی دست و نیازمند میبخشیدند.

این سیاست خداپسندانه مالی که در سطح زندگی همه حضرات معصومان به صورت گسترده به چشم میخورد، علاوه بر پاداش های اخروی و ارزشهای معنوی، عامل مهمی در کاهش فقر و فاصله طبقاتی جامعه اسلامی بود. همچنین موجب آرامش قلبی مسلمانان، حفظ شخصیت آنها در برابر حاکمان زر و زور و تزویز آن عصر و نیز موجب علاقمندی آنان به مکتب اهل بیت علیهم السلام میگردید.

ص:133


1- [1] . اعیان الشیعه، ج 2، ص499؛ اصول کافی، ج1، ص 499؛ راه سعادت، حمید رضا کفاش، ص 365.

در پرتو این خصلت، وجود آن بزرگوار، پیوسته مایه امید و اعتماد و نیز موجب نشر دانش دینی میگردید. آن حضرت پناهگاه افراد نیازمند و درمانده بود؛ به ویژه آنهایی که از راه دور آمده بودند و کسی را در آن شهر نمیشناختند.

بخشش های امام هادی علیه السلام یا از درآمدهای شخصی بود یا از بعضی دوستان ثروتمند امام که مخفیانه، اموالی را در اختیار ایشان میگذاشتند و آن حضرت نیز این اموال را به دست نیازمندان میرساند یا به دوستان ثروتمند سفارش میکرد تا مثلاً فلان مقدار پول را به فلان کس بدهند و مشکل او را حل نمایند.

گفتنی است برخی از پول هایی که در این راستا به مصرف میرسید و به فرودستان داده میشد به نوعی از طریق حکومت و وابستگان حکومت میرسید و امام آنها را در راه خیر و صلاح و حل مشکلات مالی فرودستان جامعه به مصرف میرساند. ماجرای زیر اوج ایثار امام هادی علیه السلام را بیان میکند:

محمد بن طلحه می گوید: روزی امام هادی علیه السلام از سامرا بیرون آمد و برای انجام کار مهمی که برایشان پیش آمده بود، به روستایی رفت.

 در این هنگام مردی اعرابی آمد و سراغ آن حضرت را گرفت. به وی گفتند: امامعلیه السلام به فلان قریه رفته است. آن مرد هم به سمت آن روستا حرکت کرد و خود را به ایشان رساند. وقتی خدمت امام رسید، بدون آنکه به آن حضرت چیزی بگوید و درخواستی کند، امامعلیه السلام از او پرسید: چه کار داری؟

 مرد گفت: من یکی از اعراب کوفه ام و به ولایت جدت علی بن ابی طالبعلیه السلام تمسک نموده ام. من وام سنگینی بدهکارم که پرداخت آن برایم غیرممکن است و برای پرداختن آن، کسی جز شما نمیشناسم. امامعلیه السلام به او فرمود: نگران و پریشان نباش. سپس از او پذیرایی نمودند تا آنکه صبح شد.

 آنگاه امام هادی علیه السلام به او فرمودند: از تو درخواستی دارم، مبادا در این مورد با من مخالفت کنی. آن مرد گفت: مخالفت نخواهم کرد.

ص:134

امام ورقه ا ی به خط خود نگاشت و در آن پذیرفت که اعرابی از او طلبکار است و مبلغی را که در آن نوشت، زیادتر از وام آن شخص بود.

آنگاه امامعلیه السلام به او فرمود: این دست خط مرا بگیر و هر وقت به سامرا برگشتم، نزد من بیا و در حضور کسانی که اطراف من هستند، این دست خط را به من نشان بده و با من به درشتی حرف بزن. مبادا آنچه را که به تو گفتم نادیده بگیری. آن مرد عرب گفت: آنچه گفتی انجام میدهم.

وقتی امام هادی علیه السلام به سامرا برگشت و عده زیادی از یاران خلیفه و افراد دیگر در حضور ایشان بودند. اعرابی نزد آن حضرت رفت و دست خط را بیرون آورده، به امام هادی علیه السلام نشان داد و از آن حضرت آن مبلغ را مطالبه کرد و همچنان که امامعلیه السلام به او سفارش کرده بود با ایشان با درشتی رفتار نمود؛ در حالی که امامعلیه السلام با نرمی با او سخن میگفت و پوزش میطلبید و وعده میداد که قرض خود را ادا خواهدکرد. وقتی این ماجرا به گوش متوکل خلیفه عباسی رسید، او دستور داد 30 هزار درهم برای امام ببرند.

وقتی این مبلغ را خدمت امام آوردند، ایشان دست به آنها نزد تا آن مرد کوفی آمد، سپس به او فرمود: این مبلغ را بردار و وام خود را بپرداز و بقیه آن را خرج اهل و عیال خود نما و ما را معذور دار. اعرابی گفت: ای فرزند رسول خدا، من آرزوی کمتر از ثلث این مبلغ را داشتم، ولی شما بیش از انتظار به من بخشیدید. خداوند داناتر است که رسالت خویش را در کجا قرار دهد. آنگاه پول ها را برداشت و رفت.(1)

بخشندگی با گوشت و خون امام هادی علیه السلام آمیخته بود. ایشان با بخششهای خود دیگران را به شگفتی وا میداشت و گاه آنقدر

ص:135


1- [1] . بحارالانوار، ج50، ص157؛ زندگانی حضرت امام علی هادی علیه السلام ، صص 69-68؛ قبسات من سیرة القادة الهداة ، ج2، صص217-216؛ الفصول المهمه، ابن صباغ، ص274؛ ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص 313؛ پیشوایان هدایت، هادی امت، حضرت علی النقی ص35-36؛ اصول کافی، ج1، صص 499-498.

میبخشیدند که رفتارشان به معجزه شباهت داشت. آن امامعلیه السلام بی آنکه دیگران متوجه شوند، از نسیم بخشندگی خود، آنان را مینواخت و مورد تفقد قرار میداد.

 روزی یکی از دوستان و پیروان امام هادی علیه السلام به نام ابو هاشم به حضور ایشان مشرف گردید و بدون آنکه حرفی بزند و چیزی درخواست نماید، امام سر صحبت را با او باز کردند و فرمودند:

«ای ابی هاشم! علت آنکه من سخن آغاز کردم آن است که گمان کردم میخواهی از برخی مشکلات خود شکایت کنی. دستور داده ام، دویست دینار طلا به شما بدهند که با آن، مشکلاتت را برطرف سازی. آن را بگیر و به همان مقدار بسنده کن».(1)

3. دلجویی از درماندگان

3. دلجویی از درماندگان

امام هادی علیه السلام هر کسی را که به مشکلی دچار میشد، مورد دلجویی قرار میداد و راهی را پیش روی او میگذاشت و چارهای برایش میاندیشید و به هر صورت که ممکن بود و ضروری میدانست، به رفع مشکلات آن فرد همت میگماشت. آن حضرت همیشه در کنار درماندگان بودند تا در مواجهه با پیشامدهای روزگار، بی یار و یاور نمانند. جریان زیر، نهایت تلاش و اهتمام امام هادی علیه السلام را نسبت به امت اسلامی نشان میدهد:

یسمع بن حمزه قمی میگوید: روزی عمرو بن مسعده، وزیر معتصم عباسی به من گفت: پرونده سختی برای تو درست شده است.

ص:136


1- [1] . بحارالانوار، ج50، ص129.

چند روزی از حرف او نگذشته بود که مرا دستگیر و زندانی کردند و با غل و زنجیر بستند، من بر جان خود بیمناک شدم و ترسیدم کشته شوم و اموالم را مصادره نمایند و فرزندان و بازماندگانم پس از من فقیر شوند. به همین جهت طی نامهای این جریان را به آقایم امام هادی علیه السلام نوشته، به آن حضرت شکوه کردم و از آن حضرت خواستم که برای مشکل من تدبیری اندیشند.

امام هادی علیه السلام در پاسخ نامه من چنین مرقوم فرمودند:

ترسی برای تو نیست و چیز مهمی نیست. این دعا را که برای تو مینویسم بخوان و خداوند متعال را با این کلمات نیایش کن تا به زودی از آنچه مبتلا شدهای، تو را نجات داده، در کارت گشایش قرار دهد، چرا که این دعایی است که آل محمد6 به هنگام فرود آمدن بلایا و آشکار شدن دشمنان و نیز هنگام فقر و دلتنگی میخوانند.

یسمع بن حمزه گوید: ابتدای روز بود که شروع کردم به خواندن دعایی که مولایم برایم نوشته بود. سوگند به خدا! هنوز خیلی از روز نگذشته بود که مأموری آمد و گفت: وزیر، تو را میخواهد. من برخاستم و نزد وزیر رفتم، وقتی چشمش به من افتاد، لبخندی زد و دستور داد تا غل و زنجیر را از من بر دارند. آنگاه دستور داد لباس فاخری برای من آوردند، سپس مرا در کنار خود نشاند و عذرخواهی نمود.(1)

امام هادی علیه السلام از راههای مختلف به دلجویی از دیگران میپرداخت و با گفتن سخنانی امیدوارکننده، به آنان آرامش میبخشید. اگر کسی از ایشان میخواست مشکلش را حل نماید، اگر از راه دیگری ممکن نبود، با وعده دعا

 کردن در حق وی، امید و اطمینان او را تقویت میکرد و از هیجان و ترسش جلوگیری مینمود.

ص:137


1- [1] . آیت الله سید احمد مستنبط، قطره ای از فضایل اهل بیت، ص 750.

روایت شده که علی بن جعفر از جمله وکیلان امام هادی علیه السلام بود، اما متوکل بر اثر سعایت و بدگویی دشمنان اهل بیت، وی را دستگیر و زندانی نمود. او مدت زیادی در زندان به سر برد و آنگاه که شرایط برایش سخت گردید، با یکی از مأموران دستگاه عباسی صحبت کرد و از او درخواست نمود تا به هر نحو که شده وی را آزاد کند و به او وعده داد که در قبال این کار، سه هزار دینار به او بپردازد.

آن مأمور، نزد عبیدالله که یکی از نزدیکان متوکل بود، رفت و از او خواست تا برای آزادی علی بن جعفر، نزد متوکل وساطت کند. عبیدالله نزد متوکل رفت و از او خواست تا علی بن جعفر را از زندان آزاد نماید. متوکل سخت ناراحت شد و گفت: اگر در صداقت تو شک داشتم، میگفتم که رافضی شده ای. آنگاه گفت: این مرد، وکیل ابوالحسن الهادی است و من قصد کشتن او را دارم. عبیدالله از اینکه برای آزادی او وساطت کرده بود، پشیمان شد و به آن مأمور جریان را گفت. او هم نزد علی بن جعفر رفت و به او خبر داد که متوکل قصد جان او را کرده است و هیچ راهی برای آزادی وی وجود ندارد.

پس از شنیدن این خبر، دنیا در نظر علی بن جعفر تنگ و تاریک شد و درمانده گردید. وقتی همه راهها بر روی او بسته شد، تصمیم گرفت نامه ای به این مضمون برای امام هادی بنویسد: «ای سید و مولای من، شما را به خدا سوگند میدهم که مرا دریابید، میترسم بر اثر فشاری که بر من وارد شده، دچار لغزش گردم.» امامعلیه السلام در جواب نامه او چنین نوشت: «هرگاه موقعیت را مناسب بدانم برای حل مشکل تو به درگاه خدا خواهم رفت.»

ص:138

در همان ایام، متوکل بیمار شد و به اندازه ای تب داشت که بر جان خود بیمناک گردید. به همین دلیل بود که دستور داد همه زندانیان را آزاد کنند. وی مخصوصاً دستور داد تا علی بن جعفر را نیز از زندان آزاد کنند.

متوکل به دوست خود عبیدالله گفت: چرا دیگر اسمی از آن مرد که برایش وساطت کردی، بر زبان نیاوردی؟ عبیدالله گفت: من تصمیم داشتم که دیگر در نزد تو نام او را بر زبان نیاور.

بعد از آنکه متوکل، علی بن جعفر را آزاد کرد، درباریان از علی بن جعفر خواستند تا متوکل را به واسطه آزاری که به او رسانده است، حلال کند. علی بن جعفر نیز پس از آزادی از زندان، به امر امام هادی علیه السلام به شهر مکه رفت و در آنجا ساکن گردید.(1)

گذشته از این موارد، امام هادی علیه السلام از کسانی که در برابر فشارهای اجتماعی و اقتصادی حاکم، احساس بیچارگی و حقارت میکردند یا تحت تأثیر جوّ حاکم، نسبت به خاندان پیامبر6، بدبین میشدند و به آنها بی احترامی میکردند دلجویی می نمود. بارها اتفاق می افتاد که افراد بی خردی به آن حضرت ناسزا میگفتند، اما امامعلیه السلام از آنان دلجویی می کرد و به آنان چنین می فرمود: «ای برادر! اگر قرض داری، دین تو را ادا نمایم و اگر گرفتاری رفع آزار از تو شود و اگر گرسنه ای سیرت نمایم.» در نتیجه این منش دلجویانه بود که آن فرد به امام ایمان می آورد.(2)

4. اطمینان قلب

4. اطمینان قلب

 امام هادی علیه السلام با رفتار و عمل خویش اطمینان قلب و توکل بر خداوند را در برابر حوادث و مشکلات به پیروان خود می آموختند. نمونه های پیش رو،

ص:139


1- [1] . رجال کشی، ص 660، حدیث 1129؛ بحارالانوار، ج50، ص 183؛ پیشوایان هدایت، هادی امت، صص 47-46.
2- [2] . سعید قانعی، زندگی نامه چهارده معصوم علیهم السلام ، ص633.

درس هایی است که با تفکر در آنها میتوان حقیقت توکل و آرامش قلب را از امام هادی علیه السلام فرا گرفت.

الف) زمانی که متوکل امام هادی علیه السلام را به سامرا فرا خواند تا از نزدیک رفتار ایشان را تحت نظر داشته باشد، چند صباحی به صورت ظاهری آزاد بود، اما به خاطر آنکه قلمرو فعالیتهای امام هادی علیه السلام را با پیروانش قطع نماید، آن حضرت را به زندان افکند.

صقر بن ابی دلف میگوید: وقتی متوکل، سرورمان امام هادی علیه السلام را به سامرا آورد، در پی تفحص از حال و روز آن امام بر آمدم. از این رو نزد زرافی حاجب متوکل رفتم. او دستور داد تا نزدش بروم، چون پیش او رفتم، از من پرسید: صقر! چه خبر؟ گفتم: خیر است. گفت: بنشین و علت آمدن خود را بگو. گفتم: قصد خاصی از آمدنم نداشتم.

صقر میگوید: وقتی مردم از گرد او پراکنده شدند، از من پرسید: تو برای چه کاری آمده ای؟ گفتم: برای امر خیری. پرسید: شاید آمده ای از حال مولایت جویا شوی؟ گفتم: مولایم؟! مولای من امیرالمؤمنین است. گفت: ساکت! مولای تو حق و واقعی است. از من بیم مدار که من نیز بر مذهب تو هستم. گفتم: الحمدلله. آنگاه پرسید: دوست داری مولایت را ببینی ؟ گفتم: بلی. گفت: بنشین تا صاحب برید از پیش او برود.

صقر در ادامه میگوید: وقتی صاحب برید رفت، زرافی به یکی از نوکرانش گفت: صقر را نزد آن علوی که در فلان اتاق زندانی است ببر و آنها را تنها گذار.

ص:140

آنگاه مرا به اتاقی برد و اشاره کرد تا وارد شدم. دیدم امام هادی علیه السلام روی حصیری نشسته و روبه روی ایشان نیز قبری کنده شده است. به ایشان سلام کردم. آن حضرت جواب سلام مرا داد. آنگاه فرمود: بنشین. وقتی نشستم امامعلیه السلام پرسید: صقر، چرا اینجا آمده ای؟

گفتم: آمده ام تا از حال و اوضاع شما جویا شوم. صقر گوید: به قبر نگاه کردم و گریستم. ایشان رو به من کرد و فرمود: صقر! نگران نباش آنها نمیتوانند به من قصد سوء کنند. با شنیدن این حرف گفتم: الحمدلله.(1)

بر این اساس می توان گفت کسی که به خداوند اعتماد داشته باشد، بدون شک به خودش نیز اعتماد دارد. پس اعتماد به نفس در سایه توکل بر خدا و تکیه بر عنایات خاصه الهی، به وجود میآید و امام هادی علیه السلام نمونه کامل عزت نفس و توکل بر خداوند بود.

ب) یکی از دوستان آن حضرت به نام ابوموسی میگوید: روزی به محضر امام هادی علیه السلام رفتم و عرض کردم: ای آقای من! این شخص (متوکل) مرا طرد کرده و شهریه مرا قطع نموده و خاطر مرا رنجانده است، چون اطلاع یافته که من از دوستان شما هستم و اگر شما در مورد من سفارش کنید او حتماً سخن شما را میپذیرد.

ص:141


1- [1] . بحار الانوار،ج50، ص195؛ زندگانی حضرت امام علی النقی علیه السلام ، صص30-40؛ جلاء العیون، ص1239.

امام هادی علیه السلام فرمود: «ناراحت باش به خواست خدا کارت سامان مییابد». ابوموسی میگوید: آن روز، شب شد و در همان شب، چند نفر از فرستادگان متوکل به در خانه من آمدند. وقتی از منزل بیرون شدم دیدم که فتح بن خاقان (وزیر متوکل) نیز همراه آنهاست. او گفت: چه شده است که متوکل، امشب مرا به زحمت انداخته و به دنبال تو فرستاده است؟

ابوموسی میگوید: همراه فتح بن خاقان به سمت خانه متوکل حرکت کردیم، وقتی وارد خانه او شدم دیدم که در آن وقت شب بیدار است و روی تخت خود نشسته، تا مرا دید گفت: ای ابوموسی! ما از تو غافل شده ایم و تو هم ما را از یاد برده ای. آنگاه گفت: تو چه طلبی از ما داری؟ گفتم: حلة فلانی، فلان شهریه و فلان مبلغ.

متوکل دستور داد دو برابر همه این مطالبات را به من دادند. من تعجب کردم و به فتح بن خاقان گفتم: آیا امام هادی علیه السلام به اینجا آمده است؟

گفت: نه. گفتم: آیا امام هادی علیه السلام نامهای به متوکل نوشته؟ گفت: نه. فتح بن خاقان گفت: بدون شک، تو از امامعلیه السلام تقاضای دعا کردهای و از این رو متوکل نسبت به تو رام شده و نیازها و حقوقت را پرداخته است.(1)

ص:142


1- [1] . بحار الانوار، ج50، صص127 و 128؛ سیره چهارده معصوم علیهم السلام ، صص890 -891؛ منتهی الآمال، ج2، ص990.

فصل هفتم:روش سی_اسی امام هادی علیه السلام

اشارة

فصل هفتم:روش سی_اسی امام هادی علیه السلام

ص:143

ص:144

امام هادی علیه السلام میدانستند که حکومت وقت، تمام حرکات ایشان را تحت نظر دارد و در پی بهانه ای است تا ایشان را محکوم کند. در این شرایط بود که آن حضرت با درایت و دقت لازم، امر خطیر امامت و زعامت سیاسی پیروان خود را بر عهده داشتند.

 در زیارت جامعه کبیره در وصف امامان معصومعلیه السلام گفته شده است: «شما سیاستمداران بندگان خدا هستید».(1) در واقع سیاست، اصلاح امور مردم و اداره و سرپرستی رعیت و مردم داری است. پس سیاست مدار کسی است که در کارهای سیاسی و امور مملکت داری، دانا و کارآزموده باشد. با توجه به این گونه برداشت از سیاست میتوان گفت که امام هادی علیه السلام سیاست مدارترین انسان در عصر خود بود. در این بخش به نمونه هایی از زندگانی آن حضرت اشاره می کنیم که بر اساس آنها می توان سیاست حقیقی و دین محور را فرا گرفت.

1. موقعیت شناسی

1. موقعیت شناسی

متوکل نسبت به بنی هاشم بدرفتاری و خشونت بسیار روا میداشت و به همه آنان، به خصوص امام هادی علیه السلام بدگمان بود. امام هادی علیه السلام نیز از تمام

ص:145


1- [1] . ساسة العباد ، من لایحضرالفقیه، ج2، ص610.

حرکات و مراقبتهای حکومت، آگاهی داشت و طبق شرایط زمان تصمیم میگرفت و با بررسی جوانب، به انجام یک کار اقدام میکرد.

امام هادی علیه السلام پیروان خود را نیز با توجه به شرایط زمان و مکان سازماندهی میکرد و بینش آنها را بالا میبرد. متوکل نسبت به امام علی علیه السلام و خاندانش کینه و عداوت عجیبی داشت و اگر اطلاع مییافت کسی به آن حضرت علاقه دارد، مالش را مصادره میکرد و او را می کشت.(1) از این رو امامعلیه السلام در چنین فضای اختناق آمیزی، هم خودشان احتیاط می کردند هم به یارانشان توصیه فرمودند به گونه ای عمل کنند که با توجه به وضعیت حاکم، از تهدید زمامداران در امان بمانند.

2. رازداری و تقیه

اشارة

2. رازداری و تقیه

امام هادی علیه السلام در عصر حاکمانی زندگی میکرد که ایشان را به سختی تحت مراقبت و فشار سیاسی و اجتماعی قرار داده بودند، از این رو آن حضرت سعی میکرد با روش خاصی با دشمنان مقابله کند تا هم به هدف مطلوب خود برسد هم از آسیبهای احتمالی مصون بماند.

مواجهه فکری و عملی امام هادی علیه السلام با حاکمان و زمامداران آن عصر، براساس تقیه بوده است. هر چه فشار خلفای عباسی بر علویان و دوستان امام هادی علیه السلام بیشتر میشد، تقیه نیز به عنوان یکی از راههای ایمن سازی، ضرورت بیشتری پیدا میکرد. خلفای دوران امامت امام هادی علیه السلام غالباً فرمانداران خود را از دشمنان علویان بر میگزیدند. از جمله افرادی که کینه و عداوت زیادی با علویان داشت و تهدیدی جدی علیه آنها به شمار میآمد،

ص:146


1- [1] . عزالدین بن اثیر جزری، الکامل فی التاریخ، ج7، ص55.

«عمر بن فرج خجی» بود که به عنوان فرماندار مکه و مدینه انتخاب شده بود. در چنین شرایطی، امام هادی علیه السلام شیعیان را به تقیه دعوت میکرد تا از شر حکام بنی عباس در امان باشند.

در این باره از امام حسن عسکری علیه السلام چنین نقل شده است:

شخصی نزد امام هادی علیه السلام آمد و گفت: ای فرزند رسول خدا! امروز به عده ای از عوام این شهر گرفتار شدم. آنان مرا گرفتند و گفتند: آیا به امامت ابوبکر بن ابی قحافه اعتقاد نداری؟ من ترسیدم و خواستم بگویم نه، ولی از باب تقیه گفتم آری. یکی از آنان دست خود را بر دهانم گذاشت و گفت: تو دروغ میگویی و به آنچه من میگویم پاسخ بده، گفتم: بگو. گفت: آیا باور داری که پس از رسول خدا6 امام به حق و عادل، ابوبکر بن ابی قحافه بوده و علی علیه السلام در امامت حقی نداشته است؟ من گفتم: بله، ولی یکی از چهارپایان خود را در نظر گرفتم. گفت: من قانع نمیشوم، مگر آنکه بگویی: سوگند به خدایی که حقیقتاً هیچ معبودی به جز او نیست و چنین و چنان صفاتی دارد، ابوبکر بن قحافه، امام است، و از آن سخن، امام و پیروانش را که امامت او را باور دارند در نظر گرفتم، و آنان پذیرفتند. سپس پاداش نیکی به من داد و رها شدم. اینک حال من نزد خدا چگونه است؟ امام هادی علیه السلام فرمود: «بهترین حال است، خدا به خاطر رفتار نیک تقیه، همراهی با ما را در اعلی علیین برای تو واجب کرده است».(1)

روی آوردن امام هادی علیه السلام به تقیه در عصر حاکمان عباسی بدین معنا بود که آن حضرت همانند امامان دیگر، با حاکمان جور زمانه، به طور غیر مستقیم مبارزه میکردند و بدون آنکه حساسیت دستگاه عباسی را برانگیزند و بهانه ای

به دست آنان بدهند، در فرصتهای مناسب با نامشروع معرفی کردن حکومت عباسیان، مسلمانان را ازهر نوع همکاری با آنان _ مگر در

ص:147


1- [1] . بحارالانوار، ج75، ص105.

موارد ضرورت _ برحذر میداشتند و با این کار، چهره حاکمان ظالم را برای مردم بیشتر آشکار میساختند.

براساس ملاحظات سیاسی و تهدیدات حکومت، حضرت امام هادی علیه السلام برنامه ریزی و ارتباطات خود را با پیروانشان، حساب شده و دور از دید حاکمان و حتی مأموران مخفی آنها، انجام میدادند؛ به خصوص در عصر متوکل که جو اختناق بیش از گذشته، عرصه را بر پیروان اهل بیت تنگ کرده بود. امام هادی علیه السلام در چنان شرایط خطرناکی، فعالیتهای خود را سرّی و مخفیانه انجام می دادند تا جان خود و پیروانشان را از خطری که در کمین آنها بود در امان نگه دارند. توجه به روایت زیر نشان می دهد که آن حضرت تا چه اندازه جانب احتیاط را برای حفظ جان شیعیان نگه می داشتند.

محمد شرف می گوید: «همراه امام هادی علیه السلام در مدینه راه میرفتم. امام فرمود: آیا تو پسر شرف نیستی؟ عرض کردم: بلی هستم. آنگاه خواستم از آن حضرت چیزی بپرسم، اما امام بر من پیشی گرفت و فرمود: ما درحال گذر از شاهراه هستیم و این محل برای طرح سؤال مناسب نیست.»(1)

در واقع، رفتار امام هادی علیه السلام شدت خفقان حاکم را نشان میدهد و اینکه امام مجبور به پنهان کاری بودند.

حضرت امام هادی علیه السلام در برقراری ارتباط با دوستان و پیروانشان، در شهرها و مناطق دور و نزدیک، ناگزیر همین روش را رعایت، و وجوه و هدایا و نذورات ارسالی را با نهایت پنهان کاری دریافت میکردند و در راستای نیازهای فقیران به مصرف میرساندند.

ص:148


1- [1] . علی بن عیسی محدث اربلی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج2، ص 894.

گذشته از رعایت تقیه، رازداری و اهتمام به حفظ اسرار، در فرهنگ سیاسی امام هادی علیه السلام از جایگاه ویژه ای برخوردار بود. امام هادی علیه السلام توجه به این موضوع را به پیروان خود سفارش میفرمود و به همین دلیل برنامههای آن حضرت و یارانش افشا نمیگردید.

به هر حال، ایمن سازی سیاسی و امنیتی برای پیروان آن حضرت سودمند، و هدف آن حضرت نیز توجه به مصالح آنها بود. می توان پیامدهای رفتار امام هادی علیه السلام را برای حفظ امنیت پیروانشان در موارد زیر خلاصه نمود:

الف) حفظ تشیع

الف) حفظ تشیع

اقدامات احتیاط آمیز امام هادی علیه السلام در طول امامت خود، به خصوص در مدتی که در سامرا تحت سخت ترین شرایط قرار داشتند، به خاطر آن بود که پیروانشان از آسیب در امان بمانند. امام هادی علیه السلام اصحاب خود را از نوشتن و تدوین مطالبی که مربوط به روابط و اوضاع شیعیان و موضع گیری های آنها مربوط میشد، برحذر میداشتند.(1)

از داود صرمی روایت شده است که گفت: مولایم امام هادی علیه السلام دستورهای زیادی به من داد و چیزهای زیادی به من گفت و سپس به من فرمود: بگو چگونه میگویی؟ من آنچه را که آن حضرت به من گفته بود کاملاً از حفظ نبودم، آن حضرت نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم أذکر ان شاء الله والامر بیدالله؛ به نام خداوند بخشنده مهربان، اگر خدا بخواهد آن را به یاد میآورم و کار به دست خداست.»

ص:149


1- [1] . پیشوایان هدایت (هادی امت)، صص270-274.

من تبسم کردم. امام هادی علیه السلام فرمودند: تو را چه میشود؟ گفتم: خیر است. امام هادی علیه السلام به من فرمودند: از حال خود برایم تعریف کن! عرض کردم: خداوند مرا فدای شما گرداند. به یاد حدیثی افتادم که یکی از دوستان من آن را از جد شما حضرت امام رضاعلیه السلام نقل کرده است که چون دستور انجام کاری را صادر مینمودند اینگونه مینوشتند:

«بسم الله الرحمن الرحیم أذکر ان شاءالله والامر بید الله، به نام خداوند بخشنده مهربان، اگر خدا بخواهد آن را به یاد میآورم.»

 به خاطر همین مطلب بود که تبسم کردم.

امام هادی علیه السلام به من فرمودند:

«یا داوود! ولو قلت: ان تارک التقیه کتارک الصلوة لکنت صادقا؛(1) ای داوود! اگر بگویی ترک کننده تقیه مانند ترک کننده نماز است، راست گفته ای.»

امام هادی علیه السلام در این روایت پنهان کاری و رعایت احتیاط، یعنی همان تقیه را با یکی از آموزههای دینی ارتباط میدهند. نکته دیگر اینکه سفارش آن حضرت در راستای برنامهها و آموزههای قرآنی بوده است > إِلا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةًإِلا مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإیمَانِ

ص:150


1- [1] . مسند الامام الهادی، ص301.

حضرت را ترک نماید، و می گفتند تنها در این صورت دست از شکنجه او برمی دارند. عمار بن یاسر پس از این قضیه، نزد پیامبر اکرم6 آمد و جریان را برای آن حضرت نقل کرد. پیامبر اکرم6 به او فرمودند: «اگر آنان دوباره از تو چنین کاری خواستند تو نیز دوباره آن کار را انجام بده».(1)

امام هادی علیه السلام اینگونه دستورها را هم برای فاش نشدن فعالیتهای پیروان خود سفارش می کردند هم میخواستند بدین گونه به یاران خود بیاموزند که تمام آموزههای دینی برای مصالح امت اسلامی است. مراد از تأکید امام هادی علیه السلام بر این آموزه اسلامی آن بود که به امت اسلامی بفهمانند، پیروان اسلام از ابتدای پیدایش دین مبین با آن آشنایی داشته و برای حفظ مصالح فردی و اجتماعی از آن استفاده می کرده اند.

ب) موفقیت در برنامهها

ب) موفقیت در برنامهها

 حضرت امام هادی علیه السلام به دورنمای فعالیتها و برنامههای یاران خود میاندیشیدند، از این رو آنها را به رازداری سفارش مینمودند تا پیش از انجام کاری، برنامه هایشان افشا نگردد. جریان ذیل نهایت درجه احتیاط امام را نشان میدهد:

روزی به متوکل خبر رسید که اموالی را از قم به حضور امام هادی علیه السلام میبرند. متوکل وزیر خود فتح بن خاقان را طلبید و دستور داد تا مراقب اوضاع باشد و نتیجه را برای او گزارش بدهد.

فتح بن خاقان شخصی به نام ابوموسی را بر این کار گماشت تا جریان را زیر نظر بگیرد و به او خبر دهد. ابوموسی نیز مخفیانه حضور امام هادی علیه السلام

رفت و آمد میکرد. روزی امامعلیه السلام به او فرمود: «مال را شب میآورند، امشب را نزد ما بمان». ابوموسی پذیرفت و شب را نزد امامعلیه السلام ماند. نیمه شب امام به او

ص:151


1- [1] . پیشوایان هدایت (هادی امت)، ص 227.

فرمود: «مرد قمی آمد و مال را آورد، ولی خدمتکار طاغوت از رسیدن مال جلوگیری کرد».(1)

ج) حفظ جان پیروان

ج) حفظ جان پیروان

امام هادی علیه السلام پیش از آنکه به فکر خودشان باشند، در اندیشه حفظ جان اصحاب و یاران و پیروان خود بودند، از این رو آنها را به رعایت احتیاط دعوت میکردند.

یکی از پیروان امام هادی علیه السلام به نام صقر میگوید: زمانی که امام هادی علیه السلام در زندان متوکل در سامرا بود، به دیدن ایشان رفتم. بعد از آنکه حضرت را زیارت کردم به من فرمود: «بیرون برو که بر تو ایمن نیستم و بیم آن دارم که آزاری به تو برسانند».(2)

3. نفوذ در حکومت

اشارة

3. نفوذ در حکومت

 امام هادی علیه السلام به هر وسیله ممکن میکوشیدند برای پیروان خود چاره ای

بیندیشند و از حقوق آنان دفاع نمایند. ایشان برای تحقق این هدف در دستگاه دولتی نفوذ داشتند و بدین وسیله رفتار و طرحهای نظام حاکم را زیر نظر می گرفتند و به طور غیر مستقیم به گره گشایی از کارهای مردم میپرداختند.

پس از سقوط دولت اموی در سال 232 قمری بنی عباس با قهر و غلبه، بر سرزمین های اسلامی مسلط شدند و همچون بنی امیه در زمین فساد کردند. در

دوران حکومت بنی عباس، کشتار، تبعید و گرفتن اموال مردم، امری پیش پا افتاده بود و از آنجا که حکومت آنان فاقد مشروعیت اسلامی

ص:152


1- [1] . مناقب آل ابی طالب، ص88 .
2- [2] . بحارالانوار ج50، ص195؛ زندگانی امام هادی علیه السلام ، ص40؛ جلاءالعیون، ص1239.

بود، کار کردن با آنها به خصوص در دستگاه های حکومتی، مشروعیت نداشت. بر این اساس محمد بن علی بن عیسی _ یکی از اصحاب امام هادی علیه السلام _ به آن حضرت نامه ای نوشت و از ایشان در رابطه با کار کردن در دستگاه بنی عباس و گرفتن حقوق از آنان و جواز این کار، سؤال کرد.

امام در پاسخ او نوشتند:

کارهایی که داخل شدن در آن اجباری بوده و به اختیار نباشد، خداوند عذر بندگان را در آن کارها، خواهد پذیرفت و کارهایی که بدین گونه نباشد مکروه است و در هر صورت، هرچه از این کارها کمتر باشد، بهتر است و هنگامی این عمل به کفر آن شخص منجر میشود که روزی دهنده اش او را به کارهایی مجبور نماید که به دست او اعمالی درباره ما و دوستان ما صورت پذیرد که به شرکش منجر شود.

هنگامی که نامه امام هادی علیه السلام به محمد بن علی بن عیسی رسید، وی فوراً برای آن حضرت نامه دیگری ارسال کرد و در آن چنین نوشت:

«عقیده من برای ورود به دولت بنی عباس این بود تا راهی برای ضربه زدن به دشمنان پیدا کرده، با نزدیک کردن خود به ایشان، دستم در انتقام گیری از آنان باز باشد.»

امام در پاسخ او فرمود:

«هر کسی با چنین هدفی این کار را انجام بدهد، داخل شدن او در کار بنی عباس نه تنها حرام نیست، بلکه برای او دارای اجر و پاداش است».(1)

ص:153


1- [1] . وسایل الشیعه، ج12، ص 137؛ پیشوایان هدایت (هادی امت)، صص 278-277.

از دو عبارت بالا به دست میآید که امام هادی علیه السلام ضوابط همکاری با دستگاه حکومتی را برای دو منظور مشروع میداند، یکی به دست آوردن وسیله ای برای تضعیف ستمگران و یافتن نقطه ضعف و ضربه زدن به آنها و دیگری، خدمت رساندن به مظلومین، به طور غیر مستقیم و رسیدگی به مشکلات آنها.

ارتباط با مردم از طریق شبکه وکالت

ارتباط با مردم از طریق شبکه وکالت

رفتار امام و برنامههای ایشان، تحت مراقبت شدید مأموران حکومت بود، از این رو، ارتباط مستقیم امامعلیه السلام با شیعیان به آسانی ممکن نبود، لذا شبکه وکالت میتوانست بهترین راه ارتباطی آن حضرت با پیروانشان باشد. یکی از اهداف این شبکه، آگاه سازی مردم به وسیله وکلای امام هادی علیه السلام بود که به تدریج، تجربیات ارزنده ای را در سازماندهی شیعیان در واحدهای جداگانه، به دست آوردند.(1)

گزارشهای تاریخی نشان میدهد که این وکلا، شیعیان را بر مبنای نواحی گوناگون، به چهار گروه تقسیم کرده بودند: نخستین ناحیه، شامل مدائن و عراق«کوفه» میشد. ناحیه دوم شامل بصره و اهواز میگردید، ناحیه سوم، قم و همدان بود و ناحیه چهارم، حجاز، یمن و مصر را در بر میگرفت.(2)

 دامنه جغرافیایی پیروان امام هادی علیه السلام روز به روز در حال افزایش بود و ناگزیر آنان به کسانی نیاز داشتند که احتیاجات دینی شان را برآورده ساخته، حلقه اتصالی میان پیروان و امام هادی علیه السلام باشند. با توجه به این نیاز بود که

ص:154


1- [1] . سیره پیشوایان، صص 573-574.
2- [2] . جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه آیت اللهی، ص137؛ پیشوایان هدایت (هادی امت)، ص280.

امام هادی علیه السلام افراد مورد اعتماد و آگاه به مسائل اجتماعی، سیاسی و علمی را به عنوان وکیل برگزیدند تا رابطه ای میان امام و مردم باشند.

امام هادی علیه السلام با چنین اقدامی، شیعیان را از نظر پرداخت مالیات اسلامی، آموختن احکام و معارف دینی و حل و فصل منازعات سازماندهی کردند و با توجه به شرایط جغرافیایی و بافتهای قبیله و فضای باز و بسته اجتماع، اشخاصی را به عنوان تدبیر کننده امورات شرعی مردم برمی گزیدند تا پیروان امام، سخنان و مواضع آن حضرت و احکام دینی را از طریق آنها بیاموزند.

«مأموریتهایی را که این وکیلان برعهده داشتند می توان در این موارد خلاصه کرد: بیان احکام شرعی، موضع گیری های سیاسی و اجتماعی، راهنمایی و ارائه نصایح اخلاقی و تربیتی، دریافت حقوق شرعی و رساندن آنها به مواضع از پیش تعیین شده، حل و فصل نزاعها و در نهایت، سرپرستی موقوفات و امور افرادی که قاصر بودند و کسی را به عنوان ولی نداشتند.

سرپرستی افرادی که مسئولیت مهم وکالت ائمه علیهم السلام را برعهده میگرفتند، علاوه بر برخورداری از ایمان و معرفت به احکام و شئون شریعت اسلام، باید از هوشیاری سیاسی بهره مند بودند. همچنین حفظ اسرار امام و پیروان آن حضرت از دید حکام و جاسوسان آنها، امری ضروری بود. علاوه بر این میبایست راستگویی و عدالت را نیز به عنوان دو شرط اساسی دارا میبودند.

بعضی از این وکیلان به صورت مستقیم با امامعلیه السلام ارتباط داشتند، اما بعضی دیگر به واسطه وکیل دیگری با امامعلیه السلام در ارتباط بودند. وکلایی که با امامعلیه السلام در ارتباط مستقیم بودند به عنوان محوری برای مجموعه ای از وکلا به شمار می آمدند که عمدتاً در مناطق نزدیک به هم قرار داشتند.(1)

 

ص:155


1- [1] . پیشوایان هدایت (هادی امت)، ص279.

زندگی آخرین امامان علیهم السلام معمولاً با کنترلهای شدید زمامداران وقت عباسی همراه بود و در عین حال در همین دوره شیعه گسترش یافت؛ از جمله امام هادی علیه السلام از طریق وکلای خود با شیعیانی که در تمام سرزمینهای پهناور اسلامی آن روزگار پراکنده بودند، ارتباط داشت.

شبکه وکالت که عمدتاً از زمان امام رضاعلیه السلام این نوع ارتباط ایجاد شده بود، علاوه بر جمع آوری وجوهات، در خصوص پاسخ گویی به مسائل کلامی و فقهی مردم نیز مسئولیت داشتند. وکلای امام عموماً از طریق افراد مورد اعتمادی که برای حج یا برای زیارت قبر امام حسینعلیه السلام به حجاز و عراق میرفتند، با امام مکاتبه میکردند.(1)

تأسیس این نظام ارتباطی در آن شرایط خطیر، کاری بسیار مناسب و بجا بود، زیرا تحولات سیاسی جدید و مشکلات امنیتی که شیعیان را در برگرفته بود و رفتار آنها شدیداً تحت نظر و مراقبت زمامداران وقت بود، تهدیدی جدی به شمار میآمد، از این رو ضرورت تأسیس سازمان وکالت، بیش از پیش آشکار میشد.

به برکت همین نظام ارتباطی دقیق و عناصر فعال آن، یاران امام هادی علیه السلام موفقیتهای چشمگیری را در حوزههای تربیتی و مالی به دست آوردند. آنان از این طریق به راحتی آموزههای اسلام ناب را به طور غیرمستقیم از امامعلیه السلام به دست میآوردند.

از این گذشته، نظام وکالت یکی از عوامل ایمن سازی امنیتی شیعه در عصر امام هادی علیه السلام بود. گذشته از مأموریتهای مهم امنیتی این نظام وکالتی، آنان در ایمنی بخشی اقتصادی، قضایی و سیاسی شیعه نیز نقش مهمی داشتند.

 

ص:156


1- [1] . سیره معصومان، ص 335.

این نظام وکالتی، بسیار مهم و حساس بود و به همین سبب ائمه علیهم السلام اهمیت زیادی به آن می دادند و پیوسته برای متحول ساختن و پاسداری از آن کوشش میکردند.(1) گرچه سازمان وکالت یا همان نیابت از طرف امام معصومعلیه السلام در دوران امامان پیشین نیز مصداق داشت، اما در دوره امامت امام هادی علیه السلام این سازمان وسیع، پیروان امام هادی علیه السلام را از نظر علمی، فکری و سیاسی سرپرستی میکرد.

وظیفه این سازمان ایجاد انسجام و سازماندهی علمی، اجتماعی و سیاسی پیروان ائمه علیهم السلام در اقصی نقاط عالم بود و میتوان کارکرد آن را به طور خلاصه در موارد زیر خلاصه نمود:

1. برقراری ارتباط مستمر میان امام هادی علیه السلام و پیروان آن حضرت در گوشه و کنار جهان اسلام. این روش میتوانست پیامهای امام را در حوزههای مختلف، مثل ابزارهای ارتباطی عصر حاضر، با سرعت و به طور منظم از راهی مورد اعتماد و اطمینان، به شیعیان برساند؛ بدون آنکه از لحاظ امنیتی برای پیروان امامعلیه السلام مشکل ساز و خطرآفرین باشد. علاوه بر آن باعث میشد تا محل زندگی وکلا برای دیگران آشکار نشود.

2. این شبکه مهم میتوانست از نگاه علمی و فقهی نیازهای مردم را از طریق منبع اصلی (ائمه علیهم السلام) در دسترس آنان قرار دهد.

3. شبکه فعال و گسترده وکالت، تنها یک سازمان اقتصادی نبود که وجوهات شرعی را دریافت دارد، بلکه یک سازمان علمی نیز به شمار می آمد، چرا که الگویی برای تأسیس حوزههای علمیه امروز بود. منشأ علمی این

ص:157


1- [1] . پیشوایان هدایت (هادی امت)، ص282.

سازمان در واقع خود امام هادی علیه السلام بود که نیازهای پیروانشان را در حوزههای مختلف زندگی برطرف میکردند.

استمرار این تشکلات به مراکز علمی مهم مثل قم و نجف و رسیدن مسائل علمی و فقهی از راهی مورد اطمینان برای پیروان، به منزله چتر حمایتی بزرگ و مصون بخشی بود. در نتیجه بدون اینکه واکنشی آشکار از جانب دستگاه حکومت به همراه داشته باشد یا حساسیتهای زمامداران عباسی را برانگیزاند به نیازهای اصلی شیعیان، پاسخ می داد. از این رو میتوان شبکه وکالت را به منزله یک دانشگاه بزرگ و زنجیرهای دانست که میتوانست پیروان اهل بیتعلیه السلام را به طور نامحسوس و سریع با هم مرتبط سازد.

از طرفی با توجه به قلمرو تلاشها و مسئولیت های این شبکه های ارتباطی، میتوانیم به این نتیجه برسیم که این سازمان تنها فعالیتهای مالی نداشته، بلکه فراتر از آن، دارای تدبیری اساسی بوده که همه نیازهای پیروان را مدیریت و سرپرستی میکرده است.

ص:158

فصل هشتم: انس با معبود

اشارة

فصل هشتم: انس با معبود

ص:159

ص:160

انسان، هنگامی میتواند با خالق هستی رابطه نزدیک برقرار نماید که راهبر و راهنمایی آگاه و متعبد داشته باشد و از او الگو بگیرد. با مطالعه زندگی حضرات معصومین علیهم السلام در می یابیم که عبادت و بندگی، همچون مدالی پرافتخار بر تارک مبارک آن بزرگواران میدرخشد؛ به گونهای که عبادت آنها عقلها را حیرت زده میسازد. در این بخش برآنیم تا به سیره عبادی امام هادی علیه السلام بپردازیم.

عبادتهای امام

عبادتهای امام

روی آوردن به خدا، خشوع و خضوع در پیشگاه ذات باریتعالی و مناجات با آن ذات اقدس، یکی از جلوههای بارز رفتار امام هادی علیه السلام بود. این ویژگی نیز همانند سایر خصیصههای آن حضرت در مقایسه با دیگر بزرگان آن عصر، بی نظیر بود. مردم آن عصر در عبادت، پرهیزگاری و سخت گرفتن بر خود در راه دین، کسی را مانند آن حضرت ندیده بودند. امام علی النقی علیه السلام هیچ یک از عبادات مستحب و نوافل را ترک نمیکرد.

آن حضرت همواره در رکعت سوم نافله مغرب، سوره حمد را قرائت می کردند و پس از آن، اول سوره حدید را تا آنجا که میفرماید: > وَهُوَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ

ص:161

حضرت امام علی النقی علیه السلام علاوه بر برخورداری از کمال، فضایل، دانش و معنویت، عابدترین و پارساترین مردم زمان خود بود و همچون پدران بزرگوارش شبهای طولانی رو به قبله مینشست و به عبادت خالق یکتا مشغول میشد.(1)

آن حضرت در مورد اطاعت خالق یکتا میفرماید:

من اطاع الخالق لم یبال السخط المخلوقین و من الستخط الخالق فلیتیق ان یحل به لحظ المخلوقین؛(2)

کسی که از خدا پروا داشته باشد، دیگران از او پروا خواهند داشت و کسی که از خدا اطاعت کند از او اطاعت میکنند و کسی که از آفریدگار اطاعت کند، از خشم خلق باکی ندارد.

از آنجا که امام هادی خداشناس تر و خداترس از همه مردمان عصر خود بودند، به میزان آشنایی خود از پروردگار، او را عبادت میکرد و از او میترسید، زیرا تقوا و پروای از خدا را در حقیقت سپری فولادین در برابر لغزش ها میدانست.

هرگاه نامی از یکی از امامان علیهم السلام برده میشود، در ذهن انسان، مفاهیمی همچون عبادت، ورع، تقوا و سایر صفات برجسته انسانی تداعی میکند. امام هادی علیه السلام اسوه تعبد و بندگی در پیشگاه خداوند بود. ایشان نماز و عبادت خود را در مسجد انجام میدادند. یحیی بن هرثمه در این باره می گوید: «ملازم در مسجد بود و هیچ میلی به دنیا نداشت».(3)

ص:162


1- [1] . فشیه، ایمان خرداد ماه، 1391، شماره 2827، چهارم خرداد.
2- [2] . تحف العقول، ص571.
3- [3] . اصول کافی، ج1، ص502.

او همچنین میگوید:

 من راهی مدینه شدم. هنگامی که وارد خانه علی بن محمدعلیه السلام شدم، اهل خانه از بیم جان امامعلیه السلام دست به شیون و زاری زدند و ولوله ای بر پاشد، زیرا امام هادی علیه السلام نسبت به مردم بسیار خوش رفتار و نیک کردار بود. او همواره در مسجد عبادت می کرد و حب دنیا در وجودش راه نداشت.(1)

پیشوایان معصومعلیه السلام در بالاترین درجه شناخت خدا قرار داشتند و همین درک و بینش، آنان را به ارتباط و انس همیشگی با خدا وا میداشت.

امام هادی علیه السلام شب را با خشوع و خضوع و درحالت رکوع و سجود سپری میکرد و پیوسته این دعا را در سجود تکرار میکرد.

«الهی مسیءٌ قد ورد و فقیر قد قصد و لا تخیب مسماه و ارحمه و اغفرله خطاه؛ بارالها! گنه کاری بر تو وارد شده و تهی دستی به تو روی آورده است تلاشش را بی نتیجه مگذار و او را مورد عنایت و رحمت خویش قرار ده و از لغزشش درگذر».(2)

پارسایی و انس با پروردگار آنچنان در زندگی امام هادی علیه السلام نمود داشت که برخی از شرح حال نویسان با انصاف در مقام بیان برجستگیها و صفات والایی ایشان برآمده اند.

ابن کثیر یکی از مورخان اهل سنت در این مورد مینویسد: «کان عابدا زاهدا؛ او عابدی وارسته و زاهد بود».(3)

 ابن عباد حنبلی نیز در مورد عبادت امام هادی علیه السلام میگوید: «او فقیه، پیشوا و اهل عبادت و بندگی بود».(4)

ص:163


1- [1] . جمعی از نویسندگان، زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام ، ج2، ص 1045.
2- [2] . سیره معصومان، ص327؛ المنار، ج2، ص257؛ سیرة الامام العاشر ، علی الهادی، ص55؛ ائمتنا، ج2، ص257.
3- [3] . ابن کثیر دمشقی، البدایه و النهایه، ج11، ص15.
4- [4] . عزیز الله عطاردی، مسند الامام الهادی علیه السلام ، ص60.

حضرت امام هادی علیه السلام در باب خداترسی نیز میفرماید: «من اتق الله یتقی؛(1) هرکس از خدا پروا کند، همگان از او پروا خواهند کرد».

مسعودی مینویسد: از امام هادی علیه السلام نزد متوکل سخن چینی کردند و گفتند: در خانه، سلاح و نامهها و چیزهای دیگری از شیعیان خود دارد. متوکل نیز گروهی از ترکان و دیگران را شبانه به خانه امام فرستاد. وقتی آنان به خانه امام ریختند، دیدند که امامعلیه السلام تنها در اتاقی دربسته با جامه ای از مو بر روی زمین نشسته که فرشش ریگ و سنگریزه است و روی دل به درگاه پروردگار آورده است.(2)

حضرت امام هادی علیه السلام به شدت مراقب و مواظب عبادت خداوند بود و هیچ گاه به جلوههای ظاهری زندگی اعتنایی نداشت و اطاعت خداوند متعال را بر هر چیز دیگری، مقدم میداشت.(3) تمام اخلاق آن حضرت، مانند اخلاق پدران بزرگوارش خارق عادت بود. شب که فرا میرسید، رو به قبله میکرد و مشغول عبادت میگشت و ساعتی از عبادت باز نمیایستاد و بر تن نازنینش لباسی از پشم بود و سجاده اش بر روی حصیری بود.(4) آن شب که به دستور متوکل به منزل امام هادی علیه السلام هجوم بردند، آن حضرت را در حالی در اتاق

ص:164


1- [1] . تحف العقول، ص510.
2- [2] . علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ص 93.
3- [3] . اصول کافی، ج1، ص 499.
4- [4] . محمد مهدی موسوی، تاریخ الانبیاء، از آدم تا خاتم، ص 704؛ راه سعادت، حمیدرضا کفاش، ص357.

تنها یافتند که متوجه خدای خود بود.(1) آن بزرگوار هیچ مستحبی را فروگذار نمینمود و هیچ مکروهی از ایشان سر نمیزد و شبها شب زنده دار بود و روزها را به روزه میگذراند.

در عبادات، نماز و روزه کوشا بود و قرآن را قرائت مینمود و هر سه روز یک بار، آن را ختم میکرد و دست کم در هر ماه، سه روز روزه مستحبی میگرفت.(2)

حضرت امام هادی علیه السلام آنقدر شیفته معبود خود بود که وقتی به نماز میایستاد همانند اجدادش، غرق عالم ملکوت میگردید و خود را در حضور خداوند میدید و از این رو متوجه هیچ چیز جز خداوند نبود.

می گویند روزی ایشان مشغول عبادت و در حال نماز بود که کودک سه یا چهار ساله اش امام عسگری علیه السلام درون چاه افتاد. زنان به شیون پرداختند و امام بدون اینکه متوجه این منظره شود، همچنان به عبادت مشغول بود تا آنکه نمازش تمام شد. بعد از نماز پرسید: این همه فریاد برای چیست؟ گفتند: بچه در چاه افتاده است. امام نگاهی به درون خانه انداخت و فرمود: نگران نباشید. لحظه ای بعد، آب چاه بالا آمد و کودک نجات یافت.(3)

 به راستی کسانی که خالصانه و با تمام وجود در مسیر بندگی و اطاعت خداوند گام نهاده و در پیشگاه او با حالت خشوع و خضوع ایستادهاند و در رفتار خود، کوچک ترین تخطی از فرمان او ندارند، کلید در سعادت را بر روی خود گشوده اند و به عزت حقیقی رسیده اند، و از اینجاست که تمام وجودشان

ص:165


1- [1] . ائمتنا، ج2، ص 257؛ سیره چهارده معصوم، ص880.
2- [2] . سعید قانعی، زندگی نامه چهارده معصوم، ص634.
3- [3] . محمد جواد طیبی، حیات الامام الهادی علیه السلام ، ص 23.

مانند امام هادی علیه السلام لبریز از محبت و پیروی از خداست و جز او، میلی در خود نمیبینند.

شب زنده داری

شب زنده داری

ارتباط معنوی، قلبی و عاشقانه با معبود ازلی و ابدی و عبادت فراوان برای جلب رضایت او و گرفتن پاداش آن در قیامت، از ویژگی های برجسته امام هادی علیه السلام است. برخی در این باره چنین اظهار داشته اند:

عبادتگری فقیه بود، شب ها را در عبادت به سر میبرد؛ بی آنکه لحظهای روی از قبله بگرداند. با پشمینههایی بر تن و سجاده ای از حصیر در زیر پا، به نماز میایستاد و شوق عبادتش به شب تمام نمیشد. کمی میخوابید و دوباره بر میخواست و مشغول عبادت میشد. آرام و زیر لب، قرآن را زمزمه میکرد و با صوت محزون آیاتش را میخواند و اشک میریخت و هر کس صدای مناجات او را میشنید، می گریست. گاه بر روی ریگها و خاک ها مینشست و نیمه شبها را مشغول استغفار میشد و شبها را به شب زنده داری میگذراند.(1)

آن حضرت شبانگاه به سجده و رکوع میافتاد و با صدای محزون و غمگین میفرمود: «خداوند! این گناهکار پیش تو آمده و این نیازمند به تو رو آورده، خدایا! رنج او را در این راه بی پاداش مگذار».(2)

شب که از راه می رسید اوقات امامعلیه السلام پیوسته به نماز و طاعت و تلاوت قرآن و راز و نیاز با معبود میگذشت.(3) امام هادی علیه السلام همواره نیمههای شب از

ص:166


1- [1] . اثمتنا، ج2، ص 21.
2- [2] . همان، ص257.
3- [3] . بهروز رحمانی، زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام ، ص 374.

بستر برمیخواست و در حالی که لباسی مویین پوشیده بود، رو به قبله بر روی حصیری مینشست و به عبادت و نماز مشغول میشد.(1)

قطب راوندی گفته است: «ایشان شبانه رو به قبله مینشست که ساعتی از آن کم نمیشد و سجاده ای از حصیر داشت».(2)

همچنین در باب شب زنده داری و تهجد حضرت امام هادی علیه السلام آمده است:

آن امام شوق به عبادت داشت، به طوری که در شبها آرام و قرار نمیگرفت و نمیخوابید، مگر بسیار کم تا آنکه بلند میشد و دوباره به عبادت مشغول میگردید.

آن حضرت قرآن تلاوت میکرد و غمگین و گریان بود و اشک از چشمش جاری می شد، روی ریگ و حصیر مینشست و در نیمه شب مشغول عبادت و استغفار و تلاوت قرآن بود و اکثر شبها را در بیداری سپری می کرد.(3)

آن شبی که به دستور متوکل به منزل امام یورش بردند، دیدند که در مسجد نشسته است و به عبادت مراقبت دارد و در منزل ایشان چیزی جز کتاب دعا نیافتند.(4)

مناجات

 امام هادی علیه السلام در همه حال با خدا راز و نیاز داشت. ایشان همه سعادتها و کرامتها را در پرتو توجه و پیوند محکم با خدا میدانست. دعاهای بسیاری

ص:167


1- [1] . سیره چهارده معصوم علیهم السلام ، ص 880.
2- [2] . ائمتنا، ج1، ص 214.
3- [3] . شبلنجی، سید مؤمن، نور الابصار، ص277.
4- [4] . قبسات من سیرة القادة الهداة ، ج2، ص210.

از آن حضرت نقل شده که در نماز و سایر حالات، با سوز و گداز عرفانی، آن را میخواند و آوای دلنشین تلاوت قرآن، همواره از ایشان شنیده میشد. یکی از مناجات های آن حضرت با خدا چنین است:

یا من تفرد بالربوبیة و توحد بالوحدانیه با امن ضاء باسمه النّهار و اشرقت به الانوار و اظلم بامره و حزین اللّیل...؛ ای کسی که در پروردگاری یکتا هستی و یکتایی مختص توست؛ ای کسی که روز در پرتو نامش روشن است و نورها به نام او فروزان و تابان است و به فرمانش تیرگی بر شب چیره میگردد و از ابر پر بارش، سیل پدیدار میشود.

ای کسی که پیشوایان به درگاهش دعا کنند و دعایشان به استجابت برسد و بیمناکان درگاهش، به او پناه برند و او به آنها امان و پناه دهد، و اطاعت کنندگان عبادتش کنند و او عبادتشان را به بهترین وجه بپذیرد و سپاسگزاران سپاسش گویند و او به آنها پاداش برساند؛ چقدر مقامت ارجمند و بزرگ است و قدرتت سترگ و فرمان هایت در همه جا حاکم بوده و جریان دارد.(1)

یادآوری این نکته بسیار مهم است که عبادت های امام هادی علیه السلام از روی محبت و عشق بود، نه از روی عادت یا ترس از عذاب خداوند در قیامت.

امام هادی علیه السلام همانند اجداد بزرگوارش، عابدین ترین فرد زمان خویش بود. در حالات آن حضرت گفته اند: «ایشان در هنگام رکوع و سجده از شدت خوف

ص:168


1- [1] . سیره چهارده معصوم علیهم السلام ، ص 879.

خدا به شدت میگریست و با دیده ای اشکبار میفرمود: «خدایا! این بنده گناه کارت را ببخش».(1)

شیخ صدوق با سند خود از امام هادی علیه السلام نقل میکند که ایشان این مناجات را پیوسته بر زبان جاری میساخت:

معبودا! عشقهای خردورزان، سرگردان است و نواندیشیهای نوآوران، کوتاه و اوصاف توصیف کنندگان، ناتوان و از هم گسسته است و سخنان بیهوده گویان بی ربط و ناچیزتر آن است که ژرفای شگفتی مرتبه وجودی تو را دریابند یا به بلندای منزلت تو برسند.

تو بی انتهایی و مقامی نامتناهی داری. هیچ چشمی تو را با اشاره خود و هیچ زبانی تو را به تعبیر خود در نیابد، چقدر از ادراک حسی و وهمی ما آدمیان دوری؛ چه دوری ای آغاز و اول و ای یکتای یگانه!

تو با عزت کبریایی خود، در بلندای عظمتها جا داری و با جبروت فخر خود، از هر آفتاب و حد پذیری برتری.(2)

ص:169


1- [1] . ابوالفضل هادی منش، مشکات هدایت، ص 25.
2- [2] . شیرین پاک نیا، شمیم هدایت، سیری در زندگانی امام هادی علیه السلام ، ص50.

ص:170

فصل نه_م: سیاستهای اقتص_ادی امام هادی علیه السلام

اشارة

فصل نه_م: سیاستهای اقتص_ادی امام هادی علیه السلام

ص:171

امام هادی علیه السلام با مشاهده وضع وخیم حاکم بر جامعه آن روز، در حوزههای مختلف، به خصوص در حوزه مالی و اقتصادی، برای جلوگیری از غرق شدن مردم در فقر و تنگدستی و رفع نیازهای مادی آنان اقدامات متعددی انجام می دادند.

امام هادی علیه السلام با آگاهی لحظه به لحظه از شرایط معیشتی پیروان، به رفع نیازهای مادی آنها همت میگماشت و بدینوسیله سعی میکرد حیات جامعه اسلامی را از نظر مادی حفظ نماید تا مردم بیچاره و فرودست به سبب مشکلات اقتصادی و تبعیضات مالی که به شدت رواج داشت، امیدواری خود را از دست ندهند. آن حضرت می خواستند مردم به خاطر تأمین نیازهای اولیه زندگی به هر ناکسی رو نیاورند و عزت و حرمت انسانی خود را زیر پا نگذارند و به خصوص گرفتار دامهای گسترده صاحبان افکار و عقاید نو ظهور نشوند.

وکلا پس از جمع آوری وجوهات، صدقات و نذورات، آنها را به امام هادی علیه السلام میرساندند تا آن حضرت آن اموال را جهت رفع مشکلات امت اسلامی به مصرف برسانند. برخی اوقات نیز به دستور امام، وکلای آن حضرت مالیات شرعیه را جمع آوری میکردند و به فرودستان میدادند. در ذیل به برخی از اقدامات امام هادی علیه السلام جهت رفع نیازهای مالی امت اسلامی اشاره میگردد.

ص:172

امام هادی علیه السلام با مشاهده وضع وخیم حاکم بر جامعه آن روز، در حوزههای مختلف، به خصوص در حوزه مالی و اقتصادی، برای جلوگیری از غرق شدن مردم در فقر و تنگدستی و رفع نیازهای مادی آنان اقدامات متعددی انجام می دادند.

امام هادی علیه السلام با آگاهی لحظه به لحظه از شرایط معیشتی پیروان، به رفع نیازهای مادی آنها همت میگماشت و بدینوسیله سعی میکرد حیات جامعه اسلامی را از نظر مادی حفظ نماید تا مردم بیچاره و فرودست به سبب مشکلات اقتصادی و تبعیضات مالی که به شدت رواج داشت، امیدواری خود را از دست ندهند. آن حضرت می خواستند مردم به خاطر تأمین نیازهای اولیه زندگی به هر ناکسی رو نیاورند و عزت و حرمت انسانی خود را زیر پا نگذارند و به خصوص گرفتار دامهای گسترده صاحبان افکار و عقاید نو ظهور نشوند.

وکلا پس از جمع آوری وجوهات، صدقات و نذورات، آنها را به امام هادی علیه السلام میرساندند تا آن حضرت آن اموال را جهت رفع مشکلات امت اسلامی به مصرف برسانند. برخی اوقات نیز به دستور امام، وکلای آن حضرت مالیات شرعیه را جمع آوری میکردند و به فرودستان میدادند. در ذیل به برخی از اقدامات امام هادی علیه السلام جهت رفع نیازهای مالی امت اسلامی اشاره میگردد.

ص:173

ساماندهی وجوهات شرعی

ساماندهی وجوهات شرعی

امام هادی علیه السلام در برقراری ارتباط با پیروان خود که در شهرهای مختلف زندگی میکردند، ناگزیر بر رعایت مخفی کاری بودند، از این رو به نمایندگان خود در گوشه و کنار جهان اسلام، توصیه می کردند در مدیریت مالی مردم، نهایت احتیاط و پنهان کاری را داشته باشند.

محمد بن داوود قمی و محمد طلحی نقل میکنند:

اموالی از قم و اطراف آن که شامل خمس، نذورات، هدایا و جواهرات بود برای امام ابوالحسن هادی علیه السلام حمل میکردیم. در راه پیک امام سر رسید و به ما خبر داد که بازگردیم، زیرا شرایط برای تحویل این اموال مناسب نیست. ما بازگشتیم و آنچه را که نزدمان بود همچنان نگه داشتیم، تا آنکه پس از مدتی امام دستور داد اموال را بر شترانی که فرستاده بود بار کنیم و آنها را بدون ساربان به سوی او روانه کنیم.

ما اموال را به همان کیفیتی که امام دستور داده بودند بار شتران کردیم و فرستادیم و بعد از مدتی که به حضور امام رسیدیم، فرمود: به اموالی که فرستاده اید بنگرید! دیدم اموال در خانه امامعلیه السلام به همان حال محفوظ است.(1)

این نمونه از رفتار امام به خوبی اوضاع هراسناک آن زمان را به تصویر میکشد. گرچه معلوم نیست که در جریان تحویل گرفتن اموال از اشخاص نامبرده، امامعلیه السلام در مدینه بوده اند یا در سامرا، اما به هر روی شدت خفقان آن دوره را نشان میدهد. به هر حال، امام در چنان شرایطی ناگزیر بودند به چنین روشی روی آورند و این، بیانگر اهتمام جدی امامعلیه السلام در رفع مشکلات امت اسلامی است.

ص:174


1- [1] . بحارالانوار، ج50، ص 185.

امامعلیه السلام سعی میکردند با تأمین نیازهای اقتصادی پیروان خود، از دچار شدن آنها به ضعف اقتصادی که ممکن بود موجب تزلزل روحی و فروپاشی نظام خانوده شود، جلوگیری نماید. ایمن سازی اقتصادی نیز یکی از اهداف اهل بیت علیهم السلام در رابطه با پیروان خود به شمار میرفت. در این میان سازمان وکالت نقش مهمی در ایمن سازی اقتصادی شیعیان برعهده داشت؛ همچنانکه گاه خود امامعلیه السلام نیز مستقیماً نیازهای مادی آنان را برطرف مینمود.(1)

 ناآرامیهای سیاسی و جدال ها برسر تصاحب قدرت و اعلام استقلال از طرف برخی از مخالفان حکومت و حتی وجود درگیریهای پراکنده در گوشه و کنار سرزمینهای اسلامی، اثر قابل توجهی در رکود اقتصادی و گسترش فقر و ایجاد فاصله طبقاتی در آن زمان داشته است. ظهور پدیده اختلاف طبقاتی در جامعه اسلامی، آثاری منفی داشت که موجب سرعت گرفتن فروپاشی نظام اقتصادی می شد. از این گذشته، گرسنگی و گرانی قیمتها نیز اثری بزرگ در مشوش شدن اوضاع امنیتی و عدم تسلط دولت بر اوضاع داشته است.(2)

امام هادی علیه السلام ضروری میدیدند تا در این شرایط، باری را از روی دوش شیعیان بردارند تا اعتماد به نفس و شخصیت آنان در برابر عناصر زور و تزویر حفظ گردد و در پیروی از اهل بیتعلیه السلام ثابت قدم بمانند. در کتب تاریخ، تراجم و سیره، مطالب فراوانی درباره احسان ائمه علیهم السلام ذکر شده است؛ به گونه ای که بخششهای آنان بالاتر از بخششهای پادشاهان معرفی شده و آن حضرات را معدن تمام فضایل و خیرات خوانده اند.(3)

ص:175


1- [1] . پیشوایان هدایت (هادی امت)، صص283-282.
2- [2] . ر.ک: تاریخ طبری، ج 7، حوادث سال های 247-254؛ پیشوایان هدایت (هادی امت)، ص177.
3- [3] . ائمتنا، ج1، ص 218.

امام هادی علیه السلام وجوهات شرعی را به طرق مختلف از صاحبان درآمد، دریافت و آنها را بین نیازمندان تقسیم میکرد. مردم نیز چون آن حضرت را امین ترین فرد زمان خود میدانستند، مالیات شرعی خویش را به دست ایشان میرساندند. روزی به متوکل خبر رسید که از قم اموالی به حضور امام هادی علیه السلام میبرند. متوکل وزیر خود فتح بن خاقان را طلبید و دستور داد تا مراقب اوضاع باشد و نتیجه را به او گزارش دهد.

فتح بن خاقان، شخصی به نام ابوموسی را بر این کار گماشت تا جریان را زیرنظر بگیرد و به او خبر دهد. ابوموسی مخفیانه حضور امام هادی علیه السلام رفت و آمد میکرد. روزی امامعلیه السلام به او فرمود: مال را شب میآورند، امشب را نزد ما بمان. ابوموسی پذیرفت و نزد امام ماند. نیمه شب امام به او فرمود: مرد قمی آمد و مال را آورد.(1)

 علی بن راشدی، یکی از امنای امام هادی علیه السلام میگوید: به امام عرض کردم: فدایت گردم! مردم اموالی نزد ما میآورند و میگویند: اینها به ابوجعفر امام جوادعلیه السلام تعلق دارد که نزد ما مانده است، وظیفه ما چیست و با این اموال چه کنیم؟

حضرت فرمود: «آنچه به منصب امامت پدرم مربوط است از آن من است و باید به من تحویل دهی تا آنها را درمصارف و مصالح مؤمنان صرف کنم، اما اموالی که ملک شخصی پدرم بوده، جزء میراث اوست که مطابق کتاب و سنت به ورثه منتقل میشود».(2)

ص:176


1- [1] . مناقب آل ابی طالب، ج2، ص150.
2- [2] . فروع کافی، ج7، ص 59؛ راه سعادت، ص 359.

اهتمام به کار و تلاش

اهتمام به کار و تلاش

 امام هادی علیه السلام همانند اجداد بزرگوارش کار میکردند و از دست رنج خود امرار معاش مینمودند، آن حضرت با این کار میخواستند به پیروان خود بفهمانند که کارکردن و فراهم ساختن نیازهای معیشتی خانواده، امری پسندیده و لازم است.

از علی بن حمزه نقل شده است که روزی امام هادی علیه السلام را دیدم که داخل زمینی، به سختی مشغول کار بودند، در حالی که عرق از بدن و پاهایشان فرو میریخت. به ایشان عرض کردم: قربانت گردم چقدر تلاش میکنید؟ امام فرمود: ای علی! من در مزرعه خود کار میکنم و آن کسی که از من و پدرم بهتر بوده، نیز چنین تلاش میکرد. از ایشان پرسیدم: او چه کسی است؟

امام فرمود: «رسول خدا6، امیرالمؤمنینعلیه السلام و اجداد من که همه با دست خود کار میکردند و آن رفتار پیامبران، اوصیاء و صالحین بوده است».(1)

هادی امت و پیشوای بزرگوار شیعیان، از هرگونه تکبر و منیتی بری بود و سعی میکرد همانند افرادی عادی کار کند تا با دسترنج خود، موجبات امرار معاش خانواده اش را فراهم آورد و به مردم نیز بیاموزد که کار کردن نه تنها عیب نیست، بلکه از نظر اسلام، علاوه بر آنکه نیازهای مادی را برطرف میسازد، زمینه ای برای پرورش استعدادها، تمرکز خیال و دوری از زمینههای گناه است.

ص:177


1- [1] . من لایحضره الفقیه، ج3، ص 162؛ پیشوایان هدایت «هادی امت»، ص 37؛ سیره چهارده معصوم علیهم السلام ، ص893؛ باقر شریف قریشی، زندگانی امام علی الهادی علیه السلام ، ص 44.

کمک به شیعیان

کمک به شیعیان

امام هادی علیه السلام در رفع نیازهای مادی پیروان و سایر مردم، اهتمام فراوانی داشتند و بدین وسیله با آنها ابراز همدردی میفرمود. ایشان عواید مایملک خود را به مستحقین و بی نوایان ایثار میکردند. در بعضی از موارد که اصحاب از ایشان چیزی مطالبه میکردند و وضع، مقتضی بود و طرف مقابل به گمراهی نمیافتاد، خاک و ریگ را با دست مبارکشان برداشته، به صورت جواهر، طلا و نقره به آنها میدادند تا از مضیقه در آیند.(1)

از ابو هاشم روایت شده است که گفت:

نزد امام هادی علیه السلام از تنگدستی خود شکایت کردم آن حضرت همین طور که روی خاک نشسته بود، مشتی از خاک برداشتند و کفی از آن را به من دادند و فرمود: به وسیله این در زندگی خود گشایش ایجاد کن. من آن مشت خاک را نزد ریخته گری بردم و به او گفتم این را ذوب کن، ریخته گر آن را ذوب کرد و گفت: طلایی سرخ تر از آن ندیده است.(2)

تأمین مالی مردم از طریق دربار

تأمین مالی مردم از طریق دربار

 حضرت امام هادی علیه السلام از راه های مختلف به رفع نیازهای مالی یاران خود همت میگماشت و آنچه را که به دست میآورد در اختیار آنان میگذاشت. یکی از راه هایی که به امام هادی علیه السلام اموالی میرسید و ایشان آنها را میان

ص:178


1- [1] . زندگی نامه چهارده معصوم، همان ص634.
2- [2] . مناقب ابن شهر آشوب، ج2، ص 488؛ پیشوایان هدایت (هادی امت)، ص 283.

فرودستان تقسیم میکردند، از طریق درباریان بود. برخی از کسانی که به امام میل و علاقه قلبی داشتند، مالی را به عنوان هدیه خدمت ایشان میفرستادند و امام هادی علیه السلام هم آن را به افراد تنگدست میبخشیدند. گاهی نیز اطرافیان حاکمان عباسی برای ایشان پول میفرستادند تا مشکل مالی آن حضرت حل شود، ولی امام هادی علیه السلام آن را به فقرا میدادند. نمونه ذیل یکی از مصادیقی است که به این موضوع اشاره دارد.

کلینی، شیخ مفید و دیگران از ابراهیم بن محمد طاهری روایت کرده اند که خراشی در بدن متوکل پیدا شد که نزدیک بود بمیرد و کسی جرأت نمیکرد نشتری به آن بزند. مادر متوکل نذر کرد اگر متوکل شفا یابد، مال بسیای برای امام علی النقی بفرستد.

چون حال متوکل وخیم تر شد وکسی هم دوا و چاره ای برای آن نیافت، فتح بن خاقان به متوکل گفت: آیا میخواهی کسی را نزد امام هادی علیه السلام بفرستم، شاید دوای این مرض را سراغ داشته باشد. خلیفه موافقت کرد و کسی را نزد امام هادی علیه السلام فرستادند و از ایشان در حل این مشکل راهنمایی خواستند. امام فرمود: «پشکل گوسفند را در گلاب بخیسانید و بر آن خراش ببندید.»

 وقتی این خبر را آوردند جمعی خندیدند و مسخره کردند. فتح بن خاقان گفت: میدانم که این حرف بی دلیل نیست و از استفاده این دارو، ضرری به شما نخواهد رسید. وقتی دارو را بر روی زخم نهادند همان دم سر دمل باز شد و درد متوکل برطرف گردید و مادرش ده هزار دینار در کیسه نهاد و آن را مهر کرده، برای امام هادی علیه السلام فرستاد.(1)

ص:179


1- [1] . محمد تقی عبدوس، محمد محمدی اشتهاردی، آموزه های اخلاقی، رفتاری امامان شیعه، ص434؛ زندگانی حضرت امام هادی علیه السلام ، ص38؛ علی اشرف خلخالی، راه و روش ائمه، ص 363.

کتابنامه

کتابنامه

قرآن کریم.

1. ابن اثیر دمشقی، عمادالدین، البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر، بی تا.

2. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، قم، چاپ علامه، بی تا.

3. ابن منظور، محمود بن مکرم، بیروت، دار صادر، لسان العرب، بی تا.

4. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، شریف رضی، 1421ق.

5. آملی، محمد بن جریر، دلایل الامامه، ناشر بعثت، دار المحجة البیضاء، بیروت، 1428ق.

6. انیس، ابراهیم، المعجم الوسیط، المکتیه الاسلامیه، استانبو ل، بی تا.

7. بسام، مرتضی، قبسات من السیرة النبی و اهل بیت، بی تا.

ص:180

کتابنامه

قرآن کریم.

1. ابن اثیر دمشقی، عمادالدین، البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر، بی تا.

2. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، قم، چاپ علامه، بی تا.

3. ابن منظور، محمود بن مکرم، بیروت، دار صادر، لسان العرب، بی تا.

4. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، شریف رضی، 1421ق.

5. آملی، محمد بن جریر، دلایل الامامه، ناشر بعثت، دار المحجة البیضاء، بیروت، 1428ق.

6. انیس، ابراهیم، المعجم الوسیط، المکتیه الاسلامیه، استانبو ل، بی تا.

7. بسام، مرتضی، قبسات من السیرة النبی و اهل بیت، بی تا.

ص:181

1. پاک نیا، شیرین، شمیم هدایت، ناشر مشهور، چاپ دوم، بی جا، 1389ش.

2. تامر، عارف، الامامه فی الاسلام، بیروت، لبنان، دار الاضواء، 1419ق.

3. جعفر، رسولیان، عوامل تحریف در سیرهنگاری، مجله نور علم، شماره49.

4. جمعی از نویسندگان، درس نامه سیره و تاریخ امامان، مؤسسه انتشاراتی زراره، چاپ اول، بی جا، 1386ش.

5. جمعی از نویسندگان، زندگانی چهارده معصومعلیهم السلام، سازمان تبلیغات، واحد پژوهش، چاپ اول، بی جا، 1373ش.

6. حر عاملی، محمد بن الحسن، وسایل الشیعه، دار احیاء التراث العربی، چاپ ششم، 1412ق.

7. حرانی، ابو محمد الحسن الحرانی، ترجمه: مروتی، ناشر حبل المتین، دوم تحف العقول، ترجمه احمد جنتی، بی جا، بی تا.

8. حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه دکتر سید محمد تقی آیت الهی، چاپ چهارم، انتشارات امیر کبیر، تهران، ، بی تا.

9. خلف تبریزی، محمد حسین، فرهنگ برهان قاطع، انتشارات خرد، بی جا، بی تا.

ص:182

1. خنجی اصفهانی، فضل الله بن روزبهان، وسیلة الخادم الی المخدوم، چاپ اول، قم، انصاریان، 1375ش.

2. دیجانی، علی الهور، نبوت و امامت، مشهد، 1379ش.

3. راوندی، قطب الدین، مکارم الاخلاق النبی والائمه، تحقیق سید حسین موسوی، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ اول، 1420ق.

4. رحمانی، بهروز، زندگانی چهارده معصوم، چاپ پنجم، جاجرمی، 1386 ق.

5. سبط بن الجوزی، تذکرة الخواص، نجف الاشرف، مکته الحیدریه، 1383ق.

6. سپهر، عباسقلی، ناسخ التوارخ (امام علی النقی)، تصحیح حواشی محمد باقر بهبودی، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، بی تا.

7. سجستانی، ابو یعقوب اسحق بن احمد، الافتخار، بیروت، دارالغرب الاسلامی، بی تا.

8. سیاح، احمد، فرهنگ جامع نوین، تهران، چاپ حیدری، بی تا.

9. سیرت رسول الله (ترجمه ابن اسحاق) ترجمه رفیع الدین اسحاق بن محمد همدانی، با تصحیح و مقدمه دکتر اصغر مهدوی، تهران، خوارزمی، 1361 ش.

10. شبلنجی، سید مؤمن، نور الابصار فی مناقب آلالبیت علیهم السلام، قم، شریف رضی، 1379ش.

ص:183

1. الشرتوتی، السعید، اقرب الموارد، بیروت، مکتبة البنان، بی تا.

2. شریفی، محمود، فرهنگ جامع سخنان امام هادی علیه السلام، ترجمه علی مؤیدی، شرکت چاپ و نشر بین المللی، بی جا ، 1385ش.

3. شعبانی، محمد، زنادقه در عصر صادقین، احسن الحدیث، چاپ اول، بی جا ، 1388ش.

4. شوشتری، قاضی نورالله، احقاق الحق، تحقیق: محمد قائیدی، بی جا، بی تا.

5. شیخ صدوق، توحید، تصحیح حسین تهرانی، بی نا، بی جا، بی تا.

6. ______________، ثواب الاعمال، منشورات شریف رضی، قم، بی تا.

7. ______________ ، من لا یحضره الفقیه، تهران مکتبة الصدوق، بی تا.

8. طبرسی، ابوالفضل بن عیسی، زندگانی چهارده معصوم، ترجمه محمد حسین ساکت، چاپ اول، اساطیر، 1388ش.

9. طبرسی، احتجاج، به اهتمام بهزاد جعفری، تهران، چاپ اسلامیه، 1383ش.

10. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، قم، آل البیت، چاپ اول، 1417ق.

11. طبسی، محمد جواد، حیات الامام الهادی، مشهد مقدس، آستان قدس رضوی، 1410ق.

ص:184

1. طوسی، محمد بن حسن، الاستبصار، قم، مکتبة البصیرتی، بی تا.

2. عاملی، سید محسن امین، اعیان الشیعه، دارالتعارف، بیروت، 1403ق.

3. عبدالرحمن، عبدالخالق، سیره اهل بیت، المکتبة الاسلامیه، چاپ اول، زاهدان، بی تا.

4. عطارودی، عزیز الله، مسند الامام الهادی، مشهد، آستان قدس رضوی، 1410ق.

5. علی دخیل، علی محمد، ائمتنا، بیروت، دارالکتب امام رضا، چاپ ششم، 1402ق.

6. علی صفی، فخرالدین، لطایف الطوایف، به اهتمام علی اکبر رشیدی، تهران، 1383ش.

7. عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، تهران، مؤسسه امیر کبیر، 1377ش.

8. فهمی حجازی، محمود، المعجم الولی المسیر، قاهره، دارالکتب المصریه، چاپ دوم، بی تا.

9. فیروزآبادی شیرازی، مجدالدین، قاموس المحیط، کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، بی تا.

10. قانعی، سعید، زندگینامه چهارده معصوم، نش_ر نغمه، چاپ سوم، 1381ش.

ص:185

1. قبسات من سیرة القادة الهداة، قم، مرکزتنظیم کتب درسی، چاپ اول، 1428ق.

2. قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1416 ق.

3. ______________ ، منتهی الآمال، چاپ احمدی، ناشر مطبوعاتی حسینی، 1372ش.

4. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، چاپ کاظمین، 1385ق.

5. الکاشی، الشیخ عبدالوهاب، فی رحاب محمد واهلبیته، بیروت، دارالزهراء، 1427ق.

6. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، چاپ اسلامیه، تهران، 1342ش.

7. گروه نویسندگان، پییشوایان هدایت (هادی امت) مجمع جهانی اهل بیت، چاپ اول، 1385ش.

8. مالکی، ابن صباغ، فصول المهمه فی معرفة الائمه، تهران، موئسسه الاعلمی، بی تا.

9. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، الوفاء، بی تا.

10. ______________ ، جلاء العیون، تهران، مؤسسه انتشاراتی قائم، بی تا.

ص:186

1. محمد بن عمر بن عبدالعزیز، رجال کشی، تحقیق محمد تقی فاضل میبدی وسید ابوالحسن موسویان، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تهران، بی تا.

2. محمدی اشتهاردی، محمد، آموزههای اخلاقی و رفتاری امامان شیعه، چاپ پنجم، قم، بوستان کتاب، 1383ش.

3. ______________ ، سیره چهارده معصوم، ناشر مطهر، تهران، چاپ چهارم، 1385ش.

4. مدرسی، سید محمد تقی، زندگانی حضرت امام علی النقی، ترجمه محمد صادق شریعت، چاپ هشتم، محبان الحسینعلیه السلام، 1350ش.

5. مستنبط، سید احمد، قطرهای از دریای فضایل اهلبیت، ترجمه محمد حسین رحمیان، نشر حاذق، 1384ش.

6. مسعودی، علی بن الحسین، اثبات الوصیه، مکتبة البصیرتی، قم، بی تا.

7. ______________ ، مروج الذهب، بیروت دارالفکر، 1409ق.

8. مصاحب، غلام حسین، دائرة المعارف فارسی، مؤسسه انتشارتی فرانکلین، تهران، 1340ش.

9. معروف الحسنی، هاشم، سیرة الائمه الاثنی عش_ر، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1406ق.

ص:187

1. معروف، یحیی، فرهنگ معروف، مؤسسه انتشاراتی یادواره، کتاب اول، 1380ش.

2. معین، محمد، فرهنگ فارسی معین، مؤسسه انتشاراتی امیر کبیر، تهران.

3. موسوی، محمد مهدی بن جعفر تنکابنی، تاریخ انبیا از آدم تا خاتم، ناشر جمهوری، بی جا، بی تا.

4. میرعظیمی، سید مختار، انوار جاویدان، انتشارات پیام آزادی، چاپ اول، 1384ش.

هادی منش، ابوالفضل، مشکات هدایت، انتشارات پژوهش های صدا وسیما، چاپ اول، 1383ش.

ص:188

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109